زن_زندگی_آرامش🌻
💭 دیدین شما خانما میگید آقایون تو همون چند ماه اول فوقش چند سال اول شیرینین براشون، بعد دیگه ولمون م
خب خب
بریم. ببینیم. اشتباهات یک خانم در زندگی کجا میتونه باشه
💛💚💛
#حفظ_اقتدار_مرد ۵
👈اگه شیرینی اعطا و تامین از مرد گرفته بشه، شکوه حاصل از تامین نمیاد.
◾️خیلی اینها برای مرد آزاردهنده ست...😣
یعنی مرد با شور و اشتیاق تامین میاد، اما میبینه پیدا نشد... چند وقتی که گذشت دیگه بهم میریزه و حالا اثرش میاد گریبان روان زن رو میگیره.
آخ که اگه کلید مرد رو گم کنی...
بریم ببینیم قصه کجاست؟!!!
🔎میدونید ما نه تنها توی برخورد با مرد، بلکه تو دینمون و در رابطه با خدا هم اینیم.
ببینید.. قراره فقط دعا مال من باشه ،
🔅ما چجوری دعا میکنیم؟ دعا میکنیم اجابتش رو هم تعیین میکنیم. خدا رو جاشو خالی میکنیم، نادیده میگیریم
🙏قراره دعا مال من باشه اجابت مال کی؟ ما اینجوری دعا نمیکنیم که .
🔅میگیم خدایا این سفره رو میندازم مامانه خوب بشه. خوب شد میگه من و خدا با هم رفیقیم .
✅امد مامانه فوت کرد، اجابته به دعا نرسید ، چی میگه؟ خدا که منو فراموش کرده،😔 منم به او کار ندارم .
ℹ️نمره هه نیامد، مامانه خوب نشد ... اجابته نرسید به دعا.
🪴@z_z_aramesh
#آموزشی
#ارتباط_زوجین
#اقتداربخشی
6
🔸با امام رضا، اگر امام رضا اومد و اونی که میخواست رو داد، میگه امام رضا اینقدر با من..
حالا اومد این دفعه نیومد. حالا میگه که امام رضا منو فراموش کرده... منم دیگه پامو اونجا نمیذارم.
♦️خدا و امام رضا این خوبی رو دارن که اگه نادیدهشون بگیری خدا و امام اند.
🌸امام رئوفه، وایمیستند خدایی و امامیشون رو میکنن.
▫️این بنده ست ... نمیفهمه.
من که خدای رحمان و رحیم هستم ، حالا این زائر ما متوجه نیست، من که امام رضای رئوف هستم.
دیدی با اینکه انکارشم میکنی، نعمت رو داده. اینی که دشنامش هم داده نعمته رو داده.
✔️ولی حضرت شوهر که اینجوری نیست.
🔺قراره درخواست مال من باشه پاسخ مال کی؟ شوهر.... ولی خانما چجوری درخواست میکنند؟؟
درخواست میکنند ... پاسخش رو هم تعیین می کنن! اقای شوهر رو هم میکنند پایمال.
🪴@z_z_aramesh
#آموزشی
#ارتباط_زوجین
#اقتداربخشی
7
🔹شوهر که مثل پروردگار نیست که بگه حالا این زن، متوجه نیست دیگه، من وایمیستم آقایی خودم رو میکنم .
🔸میگه پایمالم میکنی؟؟ پایمالت میکنم. 😠
حالا که موقع پاسخ هست میکشه کنار:
- نه وقت نداریم نمیشه،
-پول نداریم نمیشه امکانش نیست..
حالا کی پایمال میشه⁉️
🔅بعد خانمه میگه هر وقت ازش هر چیزیو خواستم...
میتونهها، میگه نه ندارم...وقت دارهها، میگه نمیشه.
خانم تو اینو می بینی چرا اینو نمی بینی؟
این بازخورد مرد، محصوله... قبلا تو پایمال کردی حالا تامینم میخوای؟ حقیقت اینه که از این خبرا نیست.
🔆این اون کلیده ست، اون دستگیره ست که گمشده.
🪴@z_z_aramesh
#آموزشی
#ارتباط_زوجین
#اقتداربخشی
8
✅هی داریم میکوبیم به این در.
لذا خانما تو زندگی دو کار میکنند:
- یکی اینکه می طلبن. چجوری می طلبن؟ پایمال کننده!
- پس مرد را پایمال می کنند،
مرد هم که پایمال شد دو کار میکنه:
- کار عمدش اینه مخالفت میکنه،
- پس خانم به درخواستش نمیرسه.
🔻ممکنه بگه اتفاقا من از همین راه رفتم ، خیلی هم رسیدم تا حالا نتونسته هیچ چیزیش رو رد کنه... راست میگی راست میگی موافقت کرد. 🔻
🔵خانم درسته که تو به درخواستت رسیدی، ولی اینو چرا ندیدی؟
خانم اومد به من گفت دکتر خدا لعنت کنه این زنی که سر راه شوهر من پیدا شد ...
ادامه دارد...
ارسال مطالب با آدرس ما جایز است:
🪴@z_z_aramesh
#آموزشی
#ارتباط_زوجین
#اقتداربخشی
9
❣🖇❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣
❣
🎗#بدون_تو_هرگز ۱۵
📢‼️ این داستان واقعی است !!
🎬 این قسمت | من شوهرش هستم
ساعت نه و ده شب وسط ساعت حکومت #نظامی، یهو سر و کله پدرم پیدا شد ..
صورت #سرخ با چشمهای پف کرده، از نگاهش خون میبارید .. اومد داخل ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو میبره و میزاره کف دست #علی
بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش
_تو چه حقی داشتی بهش #اجازه دادی بره #مدرسه؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟
از #نعره های پدرم، #زینب به شدت ترسید،
زد زیر #گریه و محکم لباسم رو چنگ زد!!
بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ..
علی همیشه بهم سفارش میکرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم .. #نازدونه علی بدجور ترسیده بود ...
.
.
علی عین همیشه #آروم بود
با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد
- #هانیه خانم، لطف میکنی با زینب بری توی اتاق؟
#قلبم توی دهنم میزد
زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و #کمک بخوام
تمام بدنم #یخ کرده بود و می لرزید ...
علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم،
- دختر شما متاهله یا مجرد؟!
و پدرم همون طور خیز برمیداشت و عربده میکشید
- این سوال مسخره چیه؟؟
به جای این مزخرفات جواب من رو بده ...
- میدونید قانونا و شرعا اجازه #زن فقط دست شوهرشه؟
.
.
همین که این جمله از دهنش در اومد
رنگ سرخ پدرم سیاه شد!!!
- و من با همین اجازه شرعی و قانونی مصلحت #زندگی مشترکمون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ، کسب #علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...
از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم میپرید #چشم هاش داشت از حدقه بیرون میزد
- لابد بعدش هم میخوای بفرستیش #دانشگاه ؟!؟!؟
#ادامه_دارد ....
🌸ارسال مطالب باآدرس ما:
🌿https://eitaa.com/joinchat/2096300453Cf14bdc325d
❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣