eitaa logo
مبيــــن✨ | ختم یاسین
39 دنبال‌کننده
192 عکس
105 ویدیو
0 فایل
سلام قولا من رب الرحیم✨ ✅ دورهمـــیِ خاصمون: ختم یاسین. ✅ حفظ قـــــ❤️ـــلب قرآن و حفظ قرآن. + تلاش های روزانه یه حافظ برای تثبیت😇 اینجام: @Zeanoaa و اینجا: https://abzarek.ir/service-p/msg/2017509
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 یه بخش جذاب داریم!!! داستان معلمی که وارد یه ماجراجویی میشه! و اسمش از آقا مرتضی معلم (١۴٠٣) ، عوض میشه به حکیم مرتضی! البته در سال ١٢٠٣ 😅 ⭕️ پ. ن. نامربوط به قرآنمون نیست 🤝 -ربطش؟ +داستانو بخون😉 🔻 🔻 🔻
١ +خب بفرمایید حکیم! طعامی لذیذتر از این کجا خواهی یافت؟ گوشت برهٔ بریانِ قربانی، آن هم سر سفره ولیمه حج، آن هم چه کسی سلطان!! در این آبادی که هیچ؛ دنیا تا به حال به خود ندیده است و بعید میدانم ببیند! تعارفات و تملقات جوانکِ تازه از حج برگشتهٔ سلطان بود! اسکندر مرتضی لبخندی زد. مشغول خوردن شد. اسکندر بود و جمعی از دوستانش، ماجراهایی تعریف می کرد، که حتی یکسال هم برای وقوعشان کم می آورد چه برسد به شش ماه سفر! مرتضی در دلش به این قصه ها می خندید. مثل چهل روز سفر حج خودش که خاطراتش تمامی نداشت... سه ماه در مسیر کجا و سه ساعت در پرواز کجا!!! جدای همه اغراق های اسکندر، دلش خواست؛ سه ماه سوختن در اشتیاق دیدار را... ١ 🔻🔻🔻
٢ از همان ابتدا فهمیده بود حرف از آینده زدن برای این جماعت أشراف متکبر چیزی جز مضحکه شدن برایش ندارد. اما این بار محض کنجکاوی خواست واکنش شاگردانش را ببیند. اسکندر بود و خاطرات جدیدش...🤦‍♂ و جمعی که مشتاقانه از سختیِ سفرش می شنیدند و برای قدرت و شجاعتش اورا ستایش می کردند. مرتضی روی تخته اش نوشت "سفر به مکه به اندازه یک چاشت* با پرواز." شاگردان متوجه کلاس شدند و با تعجب به تخته نگاه می کردند... بعد از چند ثانیه پردازش درباره این جمله، به یکدیگر نگاهی انداختند و تعجبشان تبدیل به قهقهه های بلند و گوش خراش شد. ‌البته مرتضی این تمسخر را پیش‌بینی کرده بود. ‌*یه قسمت از چهار قسمت روز برای خودن یک وعده غذایی ٢ 🔻🔻🔻
٣ هر کس نظری میداد. -حکیم از شما بعید است! +مگر آنکه پرنده باشیم و پرواز کنیم!! 😂 -شاید اگر کمی تلاش کنم به پرواز در آیم ( دستهایش را به قصد پرواز تکان داد) +عبایت بپوش بال در می آوری! -کتابهایت را دست‌کم مگیر، خواندشان نه ولی کاغذ هایش شاید پر شوند و تو را به پرواز دربیاورند.😂😂 اسکندر به قصد تمسخر گفت: - حتی اگر پرنده هم باشیم، این مسافت جانمان را می گیرد! احتمالا منظور حکیم، طی الارض است! رازش را می دانستید و به سلطان نگفتید؟؟😏 جمع بار دیگر در صدای خنده خود غرق شد. اما سکوت مرتضی و آرامشش تعجب برانگیز بود. کلاس ساکت شد. در دلش می خندید.. و اینکه کاش می فهمیدند و می دیدند. گفت کاغذی دارم. که پر ندارد و پرنده هم نیست. اما می توانم آن را به پرواز دربیاورم و تا آن سوی بفرستم بدون آنکه از جای خودم قدمی حرکت کنم... ۳ 🔻🔻🔻
کاغذش را تا زد و پرتاب کرد... پرنده کاغذی او از بالای سر هر کدام شادمانه رد می شد و از همان بالا دست تکان میداد. و جمعی که در بهت فرو رفته بود. و حتی نمی فهمیدند کجای این غیبِ واقعی را نمی فهمند... ‌اما دیدند پرواز امکان دارد و شدنی‌ست!! ۴ ⭕️
‌‌ رو خوندید؟ ⭕️ ارتباطش با این آیات فکر می کنید چیه؟؟ ❗️ رو دنبال کن✅ پ. ن: به یاد استاد حکیم مرتضی مطهری؛ مبارک✌️ ✨
🌸🌿 🌿 سپاسگزار معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را … روز معلم رو خدمت شما بزرگواران تبریک عرض می کنم.💐 خدمت تک تک کسانی که به نحوی به دیگران آگاهی و عشق رو هدیه می کنن🌹 @Khattashi 🌿 🌸🌿
🕒 امروز ساعت ١۵؛ آموزش رو می تونید توی کانال ببینید. کلیات مفاهیم این قسمت از کتاب ذکر مبارک و تفسیر نوره استاد قرائتی گرفته شده. اما قول نمیدم جای دیگه بتونید این آموزش رو پیدا کنید!!! ‌‌ ربط رو هم گفتم! ⭕️
16.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوره 6-9 ✅ مطمئنم با این پیش درس که دو روز گوش دادی و مفاهیمش رو یاد گرفتی، خیلی سریع بتونی حفظش کنی...