در اواسط آذرماه سال 1361 حاج محمد ابراهيم همت رسماً از مهدي خندان درخواست کرد تا به لشگر 27 محمد رسول الله ملحق شود.
سرانجام اوايل دي ماه سال 61 روز عزيمت مهدي خندان از خطه ي ريجاب فرا رسيد. مردم منطقه با قلب هايي به درد آمده مهدي را بدرقه مي کردند، اما هنوز در ريجاب هستند مادراني که قصه ي مهرباني هاي جوان سبزه روي و سبز پوشي به نام مهدي خندان را هر شبانگاهان در گوش کودکانشان نجوا مي کنند. حاج همت فرمانده بسيجي را به دست فرمانده اي لايق سپرد تا از او درس عشق و ايثار بگيرند و در تيرماه سال 62 به دستور حاج همت جانشيني تيپ يکم عمار لشگر 27 به مهدي محول شد.
در اين زمان بود که مهدي به سنت پيامبر اکرم (ص) جامه ي عمل پوشاند و پاي سفره ي عقد نشست.
سرانجام در بيست و هشتم آذرماه سال 62 در منطقه ي پنجوين هنگام عميات والفجر 4 در اثر اصابت تيربار به آرزوي ديرينه خويش نائل آمد و عاشقانه را هی ديار عشق شد و شهد شهادت نوشيد.
بعد از گذشت چندين سال (حدود 10 سال ) پيکر پاک و مطهر شهيد رجعت نمود و در گلزار شهدا لواسانات به خاک سپرده شد تا مزارش سکينه اي باشد براي دل بي قرار مادر چشم انتظارش.
فعاليتهاي مهم عبادي و معنوي:
شهيد خندان به پرداخت خمس و زکات اهميت زيادي قائل بودند و همچنين ايشان قاري قرآن و مداح اهل بيت (ع) بودند.
فعاليتهاي مهم سياسي و اجتماعي:
شهيد خندان هيچ وقت خانواده را از فعاليتهاي سياسي ، اجتماعي خويش مطلع نمي کردند.
ويژگيهاي بارز اخلاقي:
شهيد خندان به يتميان اهميت زيادي مي داند و بي نهايت خوش رو ، خوش خلق، با گذشت، مهربان، خير و دلسوز ، دلاور با ايمان و صبور بودند.
فعاليتهاي مهم علمي ، فرهنگي و هنري:
شهيد خندان علاقه وافري به مطالعه ي کتب مذهبي از جمله نهج البلاغه و کتب شهيد مطهري را داشتند.
ايشان مداح اهل بيت به خصوص سالار شهيدان حسين بن علي (ع) بودند.
خواستگاري همسرش هم كه رفتيم به شرط اينكه مهدي روز قيامت شفيع او شود قبول كرد و بله گفت. مهدی هم شرطش را پذیرفته بود.
شهید خندان در وصیتنامه خود آورده است: «شما باید شمع باشید، بسوزید و دیگران از روشنی شما استفاده کنند و به قول امام عزیز نگویید انقلاب برای ما چه کرده، شما برای انقلاب چه کردهاید
وصیتنامه شهید «مهدی خندان»
«بسم الله الرحمن الرحيم
اشهدا ان لا اله الا الله. اشهد ان محمدا رسول الله (ص) و اشهدا ان عليا ولی الله
با شهادت به عصمت و ولايت يازده فرزند والامقام او (عليهم السلام) و عصمت صديقه کبری (سلام الله عليها)، وصيتم را من دون الاکراه و الاجبار بشرح زير بيان میدارم.
مهدی خندان فرزند امامقلی بشماره شناسنامه 151 صادره از لواسان کوچک متولد 1340.
#وصیت_نامه
با سلام به پيشگاه حضرت حجت (روحی و ارواحنا له الفدا) و با درود به نايب بر حقش حضرت امام خمينی اين چشمه بيدار هميشه امت حزب الله و مروج اسلام عزيز و اين ثمره خون شهدا و با درود به روان پاک شهدا و با آرزوی صبر و مقاومت برای خانوادههای شهدا.
آرزوی زیارت کسی را بعد از امام زمان (عج) و ائمه معصومین (ع) ندارم، مگر امام عزیزم را که جانم فدایش باد.
و اما شما پدر و مادر عزیزم، شما خواهران و برادران و شما اقوام نزدیک و آشنایان، شما که وصیتنامه مرا میخوانید، بدانید که خمینی حجت و دست هدایت خداست، پس وای بر ما اگر اطاعتش نکنیم.
مرا حلال کنید و از آزارهایم درگذرید که از روی جهل شما را بسیار آزار دادم. در ساختن خود و محل خودتان کوشا باشید، هر قدر که میتوانید قرآن و دعا زیاد بخوانید و از نمازتان مراقبت نمایید
شما باید شمع باشید، بسوزید و دیگران از روشنی شما استفاده کنند و به قول امام عزیز نگویید انقلاب برای ما چه کرده، شما برای انقلاب چه کردهاید.
بار پروردگارا! مرا ببخش، از این که غفلت داشتم و نتوانستم برای انقلاب اسلامی کاری انجام بدهم
و تو همسرم! صبور و شاکر و راضی باش به رضای خدا و از یاد خدا غافل مباش، از نمازت بسیار مراقبت کن و راه هدایت پیش گیر. در امر تزکیه نفس نهایت سعی را کن که جز این کار عبث است و بهترین کار توکل به سوی خداست و وسیله این کار ائمه معصومین هستند، پس توسل بر آنان جو که بهترینند.
بسیار دوست میدارم که زینبگونه زندگی کنی و الگوی خودت را زهرا (س) و زینب (س) قرار بده و من آرزوی خوشی دنیا و آخرت را برای تو و خانوادهات را دارم.
پیرو بیچون و چرای امام باشید و جنگ را فراموش نکنید.
سلام مرا به امام برسانید، بگویید تنها آرزویم یک بار دیگر زیارت آن صورت ملکوتی شما بود و از امام عزیز تقاضا دارم برای قبول شهادتم دعا کند.
مهدی خندان 1362/8/10»
تا آخرين لحظه دست از حمايت ولی و رهبر عزيزم بر نداريم و عاقبت به خير شويم و نزد بنيانگذار کبير انقلاب و اسلام ناب محمدي (ص) در ايران اسلامي رو سفيد باشيم و در نزد شهداي دفاع مقدس سربلند و راست قامت محشور شويم اِن شاءالله...
#کلام_شهید
💐 معرفی #مدافع_حرم #شهید_مسلم_خیزاب
🌏 زمینی شدن : ۵۹.۱۰.۱۰، اصفهان
🌹جانبازی:در کردستان سال۹۰ در مقابل گروهک تروریستی پژاک
💫 آسمانی شدن : ۹۴.۰۷.۲۰، سوریه
❤️ شهدای مورد علاقه : #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده و #شهید_حسین_خرازی
💠 ارائه : خانم خادم شهدا
📆 جمعه ۹۸.۰۵.۲۵
⏰ ساعت ۲۲
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
🍃❤️ولایت فقیه خط قرمزش بود....
خیلی اهل شوخی و خنده بود. با هر قشری، از هر سنی ارتباط برقرار می کرد و برای ارتباط بهتر، نسبت به سن و موقعیت افراد رفتار می کرد.
😊و همیشه هم خنده به لب داشت که امروز با اون لبخند ها و شوخی ها تصویر ها و خاطرات زیبایی تو ذهن خانواده و دوستانش نقش زده.
پسرم حامد رفتارش طوری بود که اگر از کسی کدورت یا ناراحتی داشت سعی میکرد با خوبی و خنده مشکلش رو حل کنه.
⛔️ولی یه خط قرمزی داشت....ولایت فقیه. به ولایت که میرسید می گفت منطقه ی ممنوعه است.
یه دوستی داشتیم که با همه شوخی میکرد یک بار به شوخی بحثی کرد، که دیدم حامد کشیدش کنار. و با جدیت گفت:
🔰با هرکسی دوست داری شوخی کن، با خونواده م، خودم، دوستام ولی یادت باشه حق نداری با رهبری شوخی بکنی. به این نقطه که میرسی باید خط قرمز بکشی.
عاشق رهبر بود، و همیشه در تعریف و صحبت از دیدارهای رهبریش، از عظمت و هیبت آقا صحبت می کرد. ورد زبانش در این چند وقته اخیر شده بود :
😔😔«که میروم تا اشک در چشمان رهبرم جمع نشود.»
#مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی
#شهید_ابوالفضلی به نقل از مادر معزز شهید
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
همه خواهیم مرد ولى طرز مردن و در چه راهى کشته شدن شرط است. اگر در جبهه کشته نشوم در رختخواب خواهم مرد, اگر در صف پیکار بمیرم بهتر که گریبان مرا مرگ به بستر گیرد...
#کلام_شهید
💐 معرفی رزمنده #پاسدار #دفاع_مقدس #شهید_سید_حسین_سماواتی
🌏 زمینی شدن : ۱۳۴۱، تهران - روز عاشورای حسینی
💫 آسمانی شدن : ۶۲.۰۵.۰۴، عملیات والفجر ۲
💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆 شنبه ۹۸.۰۵.۲۶
⏰ ساعت ۲۲
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
🌹بخش هشتم 🌹
🍃💠گروه #به_یاد_شهدا
توی چادر مان جای سوزن انداختن نبود؛ همه سرک می کشیدند ببینند شهردار همدان؛ نشته کنار فرمانده لشکر؛ از شهر چه خبری دارد. به خصوص از بمباران ها. می گفت : دیروز همدان تا عصر؛ هشت بار بمباران شده. می گفت:با چیزی حدود چهل شهید و دویست مجروح. می گفت:خلاصه بگویم ؛ دیگر شهری نمانده که ما شهر دارش باشیم.
عکس العمل بچه ها شهردار را وامی داشت که با هیجان بیشتری حرف بزند واحساسش را اصلاًمخفی نکند وحتی ات قدر خودمانی بشود که دست از اداری حرف زدن بردارد. همین وقت ها بود که باز سروکلهٔ علی منطقی پیدا شد. سگرمه هایش در هم بود و عصبی راه می رفت. گفت. این شهرداری که می گویند کیست؟
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
🌹ادامهٔ بخش هشتم 🌹
🍃💠گروه #به_یاد_شهدا
سکوت شد. علی گفت:بابا این وضعش است؟» شهردار مبهوت بلند شد وزل زد تو چشم علی. ابروهام گره زد آب دهانش را قورت داد باهمان لحن جدی علی گفت: «بنده هستم. امری دارید در خدمت هستم.» مارا می گویی، نه می توانستیم بخندیم، نه می توانستیم از زور خنده جدی بایستیم علی گفت: «این چه وضع نظافت است، آقا. ظرف های دیشب که هنوز نشسته است. پوتین ها هم واکس نخورده. رسم سقایی هم قربانش بروم انگار افتاده.باز هم صد رحمت به شهرداریهای قدیم.»
وپشت سرهم وریتمیک خواند: «آخر تاکی کمپوت ها دربسته، پسته ها نشکسته میوه ها با هسته؟ هان»
شهردار که تازه فهمیده بود چه رو دستی خورده، اول لبخندی زد وبعد خندید و بعد کم نیاورد و گفت:شهردار شما بودن لیاقت می خواهد، چه اینجا، چه آنجا، که من ندارم. یکی از بچه با حرف را رساند به بمباران ها و شهردار هم گفت:بعد از اعزام های صدهزارنفری ما عراق هرخانهٔ مارا یک سنگر می داند ومسئولان شهر تو جلسه های ستاد پشتیبانی جنگ استان به این نتیجه رسیده اند که ممکن است عراق از بمب شیمیایی هم استفاده کند.
کسی باهن هن وتقلای زیاد یکی از بچه های هیکلی را انداخته بود روی کولش وعرق می ریخت. وقتی آمد نزدیک شهردار، نفس نفس زنان گفت:اشکال نداره عراق ب ب بمب شیمیایی بزند. خدادای ما هم ب ب بزرگ است. ماهم مش تقی را داریم که حواله اش می می کنیم روسرشان... این جوری ی ی. هنوز حرفش تمام نشده بودکه تقی را پرت کرد تو جمع بچه هایی که دور هم جمع شده بودند.
کریم ازگوشه ای فریاد زد:علی نبود فرار کرده بود. ولی صدایش از دور می آمد
جان علی؟
ادامه دارد .........
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
♦️اشڪ رادرچشم خود ازداغ توپُر میڪنیم
بیقراریم وبہ آرامش تظاهرمیڪنیم
♦️عاقلان خوابندوما دیوانہ های #ڪربلا
#زائرشش گوشہ اٺ،خودراتصور میڪنیم ..😔
#اللهم_الرزقنا_شفاعت_الحسین
#به_نیابت_از_جمیع_شهدا
🕊اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن✨🌸
خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا و عمل می کنند به وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب...
#کلام_شهید
💐 معرفی پاسدار #دفاع_مقدس #شهید_احمدعلی_نیری
🌏 زمینی شدن : ۴۵.۰۴.۲۹، تهران
💫 آسمانی شدن : ۶۴.۱۱.۲۷، فاو - عملیات والفجر ۸
💠 ارائه : جناب میثاق
📆 یکشنبه ۹۸.۰۵.۲۷
⏰ ساعت ۱۹:۰۰
#لبیک_یازینب (س)
❤گروه مدافعان حرم✌
http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
زنده باد یاد شهدا
#مارامدافعان_حرم_آفریده_اند✌ ❤ شهـادت، بـال نمـی خـواهـد! حـال مـی خـواهـد... بـال را پـس از شهـادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷
سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج)
سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز
💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند
امشب در خدمت شهید #مدافع_حرم #شهید_وحید_فرهنگی_والا هستیم. از شهدای تبریزی هستن ایشون.
🔰برخی از مطالب برداشته شده از وب سایت نوید شاهد
باقی مطالب عینا از مصاحبه آنلاین همسرشون برداشته شده.
مصاحبه از زبان همسر گرامی شهید هست.
🌹آقا وحید متولد ۱۵ مهرماه ۱۳۷۰ و اهل تبریز هستند
بنده اطلاعات زیادی در مورد کودکی و نوجوانیشون ندارم فقط در حد خاطراتی که شنیدم هست.
☺️ایشون در دوران کودکی خیلی بچه بازیگوش و پرجنب و جوشی بودن همانطور که از مادرشون شنیدم حتی در مدرسه هم جز شاگردان شلوغی بودند اما مودب.
👌آقا وحید در خانواده مذهبی که پدرشون هم سپاهی و از جانبازان دفاع مقدس و مادرشون هم نیز خواهر شهید دوران #دفاع_مقدس هستند به دنیا اومدند و یک خواهر دارند.
🍃🌹آقا وحید از همان دوران نوجوانی وارد بسیج شدند و علاوه بر آن فعالیت های قرآنی در یکی از موسسه ها هم داشتند.
🕊عشق به شهادت در وجودشون بود طوری که همیشه به پدرشون یا پدر بنده که از جانبازان دفاع مقدس هستند، میگفتن که ای کاش آن زمان من هم بودم و به جهاد میرفتم.
❤️عاشق امام حسین و امام رضا (ع) بودن طوریکه همیشه به نوعی ارادت خود را به این دو بزرگوار به صورت خاصی نشان میدادند.
👌با خادمی در مراسمات و یا موقع ایام محرم حتی قبل تر برای مراسمات کار میکردن از کار طراحی گرفته تا کار تمیز کردن حسینیه و کار بنایی در حسینیه که واقعا خالصانه هم انجام میدادند.
☺️هر سال بچه های پایگاهشون رو به مشهد میبردن و کلا یک الگو بودن برای نوجوان ها و جوان ها...