🔶موضوع: اهمیت حُسن خُلق در برزخ
به نام خدا
🟢حُسن خلق در برزخ وجهان آخرت
تاثیرات حسن خلق بر آخرتِ آدمی یعنی بربرزخ وقیامت شگفت آور است که برخی آنها چنین است ؛
✅ ۱)موجب نیل به درجات عالی میشود؛
پیامبر اكرم(ص) فرمود:
«به درستی كه بنده در سایه خوش خلقی به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت میرسدگرچه عبادتش ضعیف باشد؛ = اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَهِ وَ اَشْرَفَ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَهِ»[بحار۳۰۶/۵]
✅ ۲) عنوان برجسته نامه عمل است؛
حضرت علی(ع) فرمود:
«عنوانُ صحیفةُ المؤمن حسنُ خُلقه؛ = سرلوحه نامه عمل انسان با ایمان حسن خلق او است».[بحار،۳۹۲/۶]
عنوان نامه اعمال، بیانگر مهم ترین اعمال نیکی است که قبل از هر چیز نظرها را به خودجلب میکند.
✅ ۳) حساب و کتاب آدمی را سهل میكند؛
امام علی(ع) میفرماید:
«اخلاق را نیكو كن تا خداوند حسابت را آسان كند ؛ = حَسَّنْ خُلْقَكَ یُخَفِّفِ اللهُ حِسابَكَ»[بحار،۱۵۲/۷۷]
✅ ۴ ) سنگین ترین ها در میزان الهی است ؛
امام رضا بوسیله پدراتش از رسول الله (ص) فرمود: « در میزان اعمال قیامت، هیچ چیزی سنگین تر ازخلق نیکو نیست ؛ = ما مِنْ شَیْ ءٍ اَثْقَلَ فِی الْمیزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.»[عیون ۳۸/۲]
✅ ۵ ) آمرزش گناهان را در پی دارد؛
امام صادق (ع) فرمود:
« اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَهَ كَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ ؛ = خوش اخلاقی لغزشها را ذوب میكند همان گونه كه آفتاب یخ را آب میکند.[بحار؛۲۹۶/۱۶]
✅ ۶) ورود به بهشت را به انسان هدیه میکند؛
رسول خدا (ص) فرمود:
«بیشترین امتیازی كه امت من به سبب داشتن آن به بهشت میرود، تقوای الهی و خوش خلقی است ؛ = اَكْثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتیَ الْجَنَّهَ تُقْوی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ.» [اصول كافی،۶۶۳/۲]
🟢 چیستی حُسن خُلق
حُسن خُلق ویاخوش اخلاقی؛ نرمخوئی وخوشسخنی وگشادهروئی است.
🔸امام صادق(ع)؛"حُسن اخلاق رابه نرم خوئی ومهربانی، گفتارمودبانه و خوشرویی تعریف فرمود = تُلیّن جانبک و تُطیب کلامک و تلقی اخاک ببشرٍ حَسن."[معاني الاخبار/۲۵۳]
🔸ازعالمانِ طراز اول درتبیین اخلاق؛ مرحوم محقق نراقی است، ایشان در جامع السعادت معتقد است مراداز "حُسن خلق" درروایات، به معنای خوش اخلاقی است ونه بمعنای جامع بودن کمالات اخلاقی.
🟢اهمیت حُسن خُلق
حُسن خلق؛ تجلی گاه وبلکه سازنده هویت هویت آدمی وهویت دینی است.
🔸این ادعا رامیتوان از بیان رسول خدا (ص) دریافت نمود که پیامبر رحمت وکرامت فرمود:
«الْاسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ - اسلام همان خوش رویی است».[كنز العمّال۱۷/۳]
پس چکیده وعصاره همه ی آموزه های اسلام؛ "حسن خلق" است.
🟢 سه نکته مهم و عمیق اخلاقی و عرفانی از سه عارف بزرگ
🔻حکیم ملاصدرا ، توصیه می کند که آدمی باید روی تقویت زیبایی های اخلاق خودتلاش کند و خود راملتزم و متعهد به حسن خلق کند. و سپس این حدیث را که از امیرالمومنین (ع) نقل میکند ؛
" رفتارشما به شما بازمیگردد، خود را به رفتار اخلاقی در آرید و به آن پای بند باشید که فردا با شما آن میکنند که شما با مردمان کردید = انما هی اعمالکم ترد الیکم فالتزموا مکارم الاخلاق هو غدا یعامکم بما عامتم به عباده ."
[شواهدربوبیه/۳۶۷]
🔻امام خمینی میگوید:
"درتمام مراحل برزخ وقیامت ، محتاج معارف حقه الهیه واخلاق حسنه واعمال صالحه هستیم."
پس کار آمدی "حُسن خلق" تنها برای ورود مسرورانه به برزخ نیست ، بلکه حسن خُلق در قدم به قدم سیر در مراحل برزخی و عوالم قیامت سهم تعیین کننده دارد.
🔻شیخ بزرگوارما در معارف الهیه علامه حسن زاده آملی در نکته ۴۷۸ از کتاب پر ارزش "هزارویک نکته" نوشته است ؛
"هریک از اخلاق فاسده شاخه ای از درخت دوزخ است و اتصال به آن انسان را به دوزخ می کشاند ! و اگر اخلاق فاسد در ذات انسان فرو رود ، ذات انسان شاخه ای از دوزخ میشود. همین معنا در حدیث منقول در امالی شیخ طوسی از رسول الله (ص) تبیین شده که آن حضرت فرمود :
"سخاوت درختى است در بهشت،پس هر كس داراى سخاوت شود به يكى از شاخههاى آن چنگ زده است،و اين شاخه او را رها نمىكند،تا او را وارد بهشت سازد،و حرص و آز نيز درختى است از آتش،هر كس آزمند باشد به شاخهاى از آن چنگ زده است،تا اينكه وارد آتش جهنم شود . = السخاء شجره فی الجنه فمن کان سخیا اخذ بغصن منها.."
🔸نکته مهم علمی این است که فقط نماز وروزه وخیرات ویا رفتارمنفی مجسم نمیشود،بلکه اخلاق ما هم مجسم میشود و"تجسم اخلاق" فرا از تجسم اعمال است.
غرض اینکه؛اخلاق مثبت، مانند؛ خوشرویی،ادب، محبت،صبر، آرامش،سخاء، و همه آنچه که ضد این اوصاف مثبت است تجسم عینی پیدا میکندوباماعجین میشود. عارفان ازآن به "بهشت ویاجهنم اخلاق" نام میبرند.
🔷 مسلمان مُردن !
به نام خدا
✅ بر اساس آموزه های قرآن انسان باید به اصول دین اسلام معتقد و باور داشته باشد و آن اعتقادات حق و درست را با خود به جهان ابدی ببرد.
این با "خود بردن" در خور توضیح است.
✅ هر انسانی فطرتاً دوست دارد همواره زنده باشد و چیزی حیات او را تهدید نکند ، در نتیجه به چگونگی و کجا و به شکل "مُردن" حساس است.
اما توجه قرآن به کجا و کی مُردن نیست بلکه توجه به حال انسان دارد که در زمان ارتحال از این نشئه ، از جهات اعتقادی و باورهای دینی چگونه باید باشد .
✅ دعای انبیاء و اولیاء شاهد بر دغدغه آنان نسبت به چگونه مُردن است که در چه باوری و در چه جایگاهی از ایمان ، این جهان را ترک میکنند ؟
اما به مُردن خود از حیث زمان و یا مکان و یا امکانات رفاهی و یا امکانات پزشکی توجه ندارند.
✅ بر اساس تعالیم آسمانی ؛ وظیفه ایمانی فقط منحصر در "مسلمان" زندگی کردن نیست ، بلکه مهم ؛ مسلمان مُردن است.
"مسلمان"در اصطلاح قرآن، تسلیم بی چون و چرا در مورد خداست که نتیجه آن توحید کامل و معرفت خالص از هر گونه شرک است که نمونه کامل آن در قرآن حضرت ابراهیم (ع) است.
✅ یوسف صدیق (ع) در اوج فرمانروایی و دسترسی به همه ی امکانات حکومتی از خدا میخواهد که "مسلمان و در حال تسلیم بخدا" بمیرد.
" أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماًوَأَلْحِقْني بِالصَّالِحين."(یوسف/۱۰۱)
علامه طباطبایی این درخواست مرگ در حال مسلمان بودن و تسلیم بودن را ، به "بقاء اخلاص و استمرار حالت تسلیم" در برابر پروردگار معنا نموده است. (المیزان۲۵۰/۱۱)
✅ اگر یوسف در حالیکه در مقام نبوت قرار دارد به چنین حاجت معرفتانه ای آگاهی دارد جای تعجب نیست ، اما برای این قلم بسیار شگفت آور است که ساحرانِ دربار فرعون که مشرک بودند و معجزه موسی (ع) دیدند و بعد ایمان آوردند ، چگونه در حالی که آنچنان زمانِ زیادی بر خداپرستی آنان نمی گذشت چنین حاجت عارفانه ای را مطرح کردند و از خدا خواستند ؛ مرگ ما در مسلمانی و تسلیم قرار بده ؟!
این نیست مگر نفوذ آموزه های مکتب موسوی (ع) درجان آنان که باعث چنین انقلاب روحی در آنان گشت و طبق صراحت قرآن از خدا خواستند ؛ خدایا ظرف نفسِ ما را مملو از صبر فرما و توفیق مسلمان مُردن به ما عنایت کن ؛
رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ (اعراف/۱۲۶)
و بر این اساس باید دعای همیشگی ما چنین باشد تا در مراحل بعدی دعاهای والاتری چون ؛ وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آل عمران/۱۹۳) داشته باشیم.
✅ مهم ؛ "تسلیم خدا" بودن است که از آن در قرآن به اسلام و مسلمانی نام برده شده است.
این حالت تسلیم ، به زبان و ظاهر نیست ، بلکه باید در وجود انسان و خمیره ذات آدمی پیاده شود و جای گیرد تا در مواقع حساس و پر فشار از دست نرود.
دیدن رفتن از این جهان ، و ترک مال و جاه و همسر و فرزند و .. بسیار بسیار سخت است ، و وقتی آدمی خود را در آن شرائط میبیند در صورتی با حالت تسلیم و مسلمانی جهان را بدرود میگوید که از قبل روی خود بسیار کار کرده باشد و خود را به تسلیم مقدرات پروردگار بودن آشنا و سپس عادت داده باشد .
ولی اگر ایمان ضعیف باشد و تسلیم امر پروردگار نباشد خطر "بی دینی" در لحظه مرگ میرود !
✅ راه این است که آدمی ؛ اول ، خدا را بپذیرد . بعد به او اعتقاد جدی و باور پیدا کند ، و سپس تسلیم خواسته حق تعالی باشد .
اگر مدتی بر این کمالات در جان خود کار کند و ریاضت کشد ، ایمان ، "ملکه" نفس و جان انسان می شود و در اینصورت است که در حالت "اسلام و تسلیم" خواهد مُرد.
🟢نتیجه : برای مسلمان مُردن ، مسلمان شناسنامه ای بودن معیار نیست ، چه مسلمان شناسنامه ای که لحظه ای مسلمان واقعی نبوده و نهایتا هم مسلمان نخواهد مُرد .
پس مهم این است که باید فقط و همیشه "تسلیم خدا" بود .
به این نمونه از احادیث در این موضوع نظر دقت کنید؛
پیامبر (ص) فرمود:
"کسى که در دنیا به امانتى خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار مى کند در حالى که بر او خشمگین است = مَن خانَ أَمانَةً فِى الدُّنیا وَلَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَیرِ مِلَّتى وَیَلقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ."
[جامع الاحادیث الشیعه، ج٢٣/۱۱۵۴]
🔴 "پُلِ مرگ"
"مرگ" از آن دسته از حقائق این جهان هستی است که تعریف و بلکه تشبیه آن به سادگی نیست. و چون از سنخ و واقعیات عالم دیگری است ، کسانی میتوانند آن را معنا و یا تشبیه کنند که با آن جهان مرتبط باشند و آن افراد منحصر در انبیاء و ائمه اطهار هستند که بوسیله وحی از حقایق هستی میتوانند مطلع باشند.
🟢مرگ "پُل" است
از زیباترین تشبیهات در باب مرگ ؛ تشبیه مرگ به "پل" است .
در واقع ، پل بودن مرگ تشبیه هم نیست بلکه بیان ماهیت مرگ است که از امام حسین (ع) در یک بیان نورانی ؛ مطرح شده است.
تعبیرحضرت حسین(ع)در بحبوحه روز سخت عاشورا این است : «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»
تعبیر استادمان حضرت آیت الله جوادی آملی در درس این بود که ؛ اين بيان امام حسین (ع) که مرگ پل است حرفی است که قبلا نبوده و از زبان ایشان به ما رسیده است.این حرف آن چنان جذاب و پر معنا است که "بوسيدنی" است.
🔻نکات ظریفی در این بیان حضرت امام حسین (ع) نهفته است که تقدیم میدارم ؛
✅ همانطوریکه انسان برای گذر پا روی پل میگذارد، پا روی مرگ ميگذاريد و از آن عبور میکند و بعد از مرگ دیگر مرگی نخواهید دید. چون پل مرگ مانند هر پل دیگری ، زير پای قرار میگیرد.
✅پایان این پل ورود به جایگاه و یا مسیر متفاوتی است و انسان بعنوان رونده روی این پل به جایگاه جدیدی وارد میشود. که اگر چه مغایرت با مسیر قبل از پل ندارد چون همه اش مسیر سیر و حرکت است ، اما میتواند با شرائط قبل پل متفاوت باشد و آن ورود به آخرت است.
امیرالمؤمنین فرمود:
"هر خانه و سرائی درِ ورودی دارد، درِ ورودی آخرت، مرگ است. لِكُلِّ دارٍ بابٌ وَ بابُ الآخرةِ اَلمَوتُ." (شرح نهج البلاغه؛ ۳۴۵/۲۰)
✅ روشن است پل در جایی نصب میشود که زیر آن رود و یا دره ای باشد .
آدمی وقتی مرگ سراغ او آمد ، روی پل رفته و در نتیجه از دنیا که محل گذر قبل از پل بوده جدا شده است . در این حالت دو راه بیشتر ندارد ؛ یا ادامه حرکت و یا سقوط به زیر پل .
رونده روی پل مرگ ، چه ادامه حرکت دهد و چه سقوط کند ، هر دو صورت در فضا و عالَمی بنام "برزخ" وارد شده است.
در صورت سقوط به زیر پل ؛ ورود به دره و یا چاله است ، و صورت در ادامه حرکت به آن سوی پل ؛ ورود به گلستانی از گلستان های بهشت است .
این معنای دقیق از فرمایش حضرت رسول (ص) قابل استفاده است که فرمود :
"اِنَّ القَبرَ رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ اَو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ؛ = قبر، باغی از بوستانهای بهشت است، یا حفره و گودالی از گودالهای جهنم."
✅ آنچه ما از مرگ میبینیم این است که انسانی در چاله ای در گورستان دفن میشود. اما این واقعیت مرگ نیست چون مرگ چاله قبرستان نیست، بلکه چون پل است یا به گلستان برزخی منتهی میشود و یا به چاله برزخی جهنم !
راز مطلب در اینجاست که انسانيت انسان از عالَم دیگری است و ماده و مادی نیست تا در اين چاله ی قبرستانی وارد شود.
بله ؛ چاله برزخی حقیقتی دیگر است که در تعبیر پیامبر (ص) به عنوان "حفره" آمده است که اشاره به جهنم برزخی دارد و ارتباطی با قبر ظاهری در قبرستان ندارد.
✅ مرگ پل است و هر پُلی برای دوری از هر گونه سقوطی باید استحکام داشته باشد و استحکام در صورتی است که با ابزار و مصالح درجه یک بوسیله یک شخص کاردان ساخته شده باشد.
استحکام این پل ، به باورهای درست و حق ، و اخلاق و نیز به عمل صالح است. کسانیکه از اعتقادات حق در توحیدو معاد و نیز در نبوت و امامت بهرمند باشند و زندگی شان بر اساس اخلاق و رفتار نیکو ترسیم شده باشد ، پلِ مرگ را با استحکام ساخته اند. در قرآن به استحکام در اعتقاد و اخلاق و عمل ، تعبیر "قول الثابت" شده است؛
يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ
خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به سبب گفتار و اعتقاد استوار در این جهان و در سراى دیگر، ثابت قدم مىدارد.(ابراهیم/۲۷)
براءبنعازب گوید پیامبر (ص) در مورد آیه: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ؛ [ که سخن از ثبات قدم و استواری عقیده است] فرمود: هنگام سؤال از اموات در عالم قبر است. (الأمالی للطوسی، ص۳۷۷)
اما در صورت گرایش به باورهای غلط و رفتار خارج از اخلاق ، پلِ مرگ لرزان خواهد بود و رونده روی آن را به سقوط می کشاند و زیر پل مرگ هم روشن شد که چیزی غیر از گودال جهنم نیست.
ادامه در صفحه بعد 👇
صفحه /۲
✅ این پل ، غیر از اینکه ضروت دارد "استحکام" داشته باشد و استحکام آن به ایمان و عمل صالح است ، ضروری است که "کوتاه" باشد .
پل مستحکم و کوتاه میتواندانسان را سالم و سريع به مقصد رساند.
کوتاه بودن این پل ؛ همان کوتاه بودن مدت برزخ برای ارواح است که در قسمت های قبل بدان پرداختیم.
خلاصه آن این است که هرچقدر آدمی در دنیا کمتر گرفتار تعلقات دنیوی و علائق مادی باشد ، پلِ مرگ برای او کوتاه تر میشود و زودتر عبور میکند.
به تعبیرزیبای لسان الغیب :
بیا که قصرامل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
✅گرچه ممکن است پای بر این پل نهادن سخت و سهمگین جلوه کند اما پس از آن موجب آرامش است .
امام موسیبنجعفر(ع)فرمود:
مرگ عبارت از پالایشگاهی است که مؤمنان را از گناهان پاک و تصفیه میکند و این آخرین دردی است که آنها احساس خواهند کرد و کفّارة آخرین خطا و گناهانشان خواهد بود. = إنَّ المَوتَ هُوالمِصفاةُ یُصَفِّی المُؤمنینَ مِن ذُنوبِهم فَیكونُ آخِرَ اَلَمٍ یُصیبُهُم وَ كفّارةُ آخِرِ وِزرٍ عَلَیهم. [محجّةالبیضاء، ٢٥٦/٨]
بر اساس آیات متعدد قرآن ؛ انسان مومن با اخلاق بعد از طی این پلِ مستحکمی که ساخته ، وارد برزخ میشود و در عالم برزخ با آرامش کامل با فرشتگان صحبت میکند(ر.ک ؛سوره ابراهیم، آیه۲۷) و از امکانات بهشت برزخی بهره مند میشوند (ر.ک ؛ سوره فجر، آیات ۲۷ و۳۰) وخلاصه از آسایش و آرامش و راحتی لذت میبرند. (واقعه آیه ۹۸)
✅ حال که تبیین شد پلِ مرگ که زير پای انسان است، و در صورت استحکام و کوتاه بودن ، سریع رونده روی آن به آن سویش میرسد ، ترس از مرگ دیگر معنایی ندارد چرا که پل مستحکم و کوتاه هراسی در پی ندارد.
بله ! آنچه که مایه ترس است زیر پل است كه چاله است و یا آتش است و یا آب است و خلاصه پرتگاه است که در صورت سازه اخلاق و عمل صالح ، پل دارای استحکام و کوتاهی مسیر است و خوفی آدمی را دنبال نخواهد کرد.
خوف ازآنِ کسانی است که پل متزلزلی ساخته اند و نهایتاً منجر به سقوط شوند و شامل این بیان امیرالمؤمنین(ع) شوند که فرمود:
"قبر آدمی هر روز ندا میکند: منَم خانة غربت، منَم خانة تُربت، منَم خانة وحشت، منَم خانة کِرم و مور! = اِنَّ الَقَبر یُنادی كُلَّ یومٍ: اَنابَیْتُ الغُربَةِ اَنَابَیْتُ التُّرابِ، اَنَابَیْتُ الوَحشَةِ اَنَابَیْتُ الدُّودِ والهوامِّ! " (بحار، ج ٧٧، ص ٣٨٨)
✅نمونه بارزِ سقوط کنندگان به زیر پل ؛ مشرکین بودند که بعد از دفن اجسادشان در آن چاه معروف ، پیامبر (ص)از بالاي چاه فرمود «آنچه خدا وعده داده بود را دیدید ! = هَل وَجَدتُم مَا وَعَدَکُم رَبّکُم حَقَّاً !»
این سلسله مقالات ادامه دارد..
🔴 دیدنی های پس از مرگ
✅ در این سلسسله مقالات به کرّات و مرّات نوشتیم که مرگ؛ نیستی ونابودی نیست. مرگ به تعبیر پیامبر خاتم (ص) ؛ تغییر منزلگاه است؛ "انماتنتقلون من دار الی دار"
و به تعبیر بلند صدرالمتالهین؛ درمرگ چیزی بنام عدم مطرح نیست ، بلکه در مرگ انسان ازغیر خود و تعلقات بیگانه از خویشتن جدا میشود. پس مرگ باعث مفارقت از اوصاف ظاهری است و نه جدایی از خویشتن ؛ عبارت مرحوم ملاصدرا در کتاب الشواهد الربوبیه چنین است:
"الموت لیس هو امرا یعدمک بل یفرق بینک و بین ماهو غیرک و غیر صفاتک الازمه." [ص۳۳۴]
"ان الموت وارد علی الاوصاف لاعلی الذات." [ص۳۳۸]
✅ اگر مرگ بخواهد نیستی باشد با حکمت خدا در تعارض خواهد بود.
شیخ بزرگوار ما علامه حسن زاده میفرمود :
"مرگ عدم انسان نیست بلکه جدایی انسان از غیر خودش است و اگر مرگ عدم باشد با سرشت انسان که بر حب بقاء آفریده شما قابل جمع نیست."
از "ماندن و بودنِ ابدی" که حکیمان به "حب بقاء" تعبیر میکنند در کتاب "الاسفارالاربعه" نوشته ملاصدرا چنین آمده:
"خداوند متعال بر اساس حکمت بالغه اش در نهان هم نفوس محبت و عشق به ماندن را قرار داده است ؛ ان الله قد جعل لواجب حکمته فی طبع النفوس محبه الوجود و البقاء."
✅مهم این است؛ حال که آدمی پس از مرگ ، به بودن خود ادامه میدهد ، قطعا "دیدنی هایی" دارد و این دیدنیها در صورتی قابل رویت است که به تعبیر قرآن "پرده" کنار رود و چشمان تیزبین به دیدن درآیند؛
"لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حدید.(سوره ق/۲۲)
✅ البته امکان این "دیدن" در همین دنیا و در زمان حیات دنیوی امکان پذیر است ولی بسیار دشوار است.
راه آن "دیدن" ،طبق بیان حضرت امیر (ع)؛قوت عقل وطهارت نفس است که در نتیجه باعث برداشته شدن پرده از چشمان آدمی میشود؛
"فلو مثلهم بعقلک او کشف عنهم محجوب الغطا لک" [نهج البلاغه/خ ۲۲۱]
🔵مشاهدات پس ازمرگ
روح سفرکرده وآزاد شده ازماده، توحید وسیطره علم وقدرت ورحمت الهیه را مشاهده میکند.
ما وقتی به زیارت اهل قبور میرویم به آنان میگوییم ؛ ای اهل لااله الاالله ، چگونه توحید و عرصه ی قدرت و علم خدای متعال را یافتید؟
"کیف وجدتم لااله الاالله؟"
♈️در مقام "مشاهده" ، سه "دیدن" مهم روزی ارواح میشود و برای آنان رخ نمایی میکند:
🔻اول ؛ خودِ واقعیِ خود را میبیند؛
به تعبیر مرحوم آخوند ملاصدرا ؛ همه ذات خویش و عالَم خویش را مشاهده میکند ؛ فانما یراه فی ذاته و فی عالمه..[شواهدربوبیه/۲۹۰]
🔻دوم ؛ آینده خود را میبیند. در واقع "معادِ" خود را با چشم مشاهده میکند.
معاد ، یعنی ؛ ابدیت خود و بهشت و یا جهنم و انبیاء و فرشتگان و..
🔻سوم ؛ آینده هستی را میبیند.
مقصود از آینده هستی ؛ "معادِ هستی" است که بازگشت همه و همه به خدا را مشاهده میکند.
این مشاهده آینده هستی ؛ خیلی با فراخ تر از اطلاع از رخدادهای آینده این جهان است.
برخی با ارتباط با ارواح در خواب ویا بیداری، ازبرخی خبرهای آینده مطلع میشوند.نمونه ای را در پایان تقدیم میکنم.
🔵 راه آگاهی از عالَم مرگ و برزخ
♈️۱) راه تعقل و تفکر ؛
قرآن راه آگاهی به مسائل عالَم آخرت را در آگاهی کامل و دقیق از همین دنیامیداند؛
"لقد علمتم النشاة الاولی" (واقعه /۶۳)
امام رضا(ع)میفرماید:
"عاقلان متوجه اندکه آنچه در آنجاست بوسیله آنچه دراینجاست قابل دستیابی است؛ قدعلم اولواالالباب ان ما هنالک لایعلم الابما هیهنا"
عارفان میگویند:
"معرفت امورآخرت در گِرو معرفت واقعی از امور دنیاست."
♈️ ۲) مکاشفات ائمه و شاگردانِ آنان
✅ مرحوم نراقی در مکاشفه ای با روح یکی از ارواح مومنین ارتباط پیدا کرد و او گفت : این باغ، بهشت برزخی من است. این افراد، ارحام من هستند که قبل از من مرده اند و آمده اند تا از اقوام خود که در دنیا هستند احوالپرسی کنند.
✅ مرحوم میرزا علی آقای قاضی به وادی السلام زیاد می رفتند ودر گوشه ای به حال سکوت و توجّه می نشستند. و بعدبرمی گشتند.
شاگردایشان آیت الله محمد تقی آملی میگوید:
این برنامه استادم برای من بسیار تعجّب آور بود. یکبار عازم ایران بودم ولی تردید داشتم، خدمت ایشان رسیدم.
ایشان بدون مقدمه فرمودند:صلاح نیست به ایران بروید.من بی اختیار گفتم:آقا از کجا فهمیدید؟!ایشان فرمودند:ازوادی السلام.
پس هستندنادری از عارفان که درارتباط با ارواح مؤمنین،اخباری را دریافت میکنند.
🔷نکته مهم این است که دراین وادی ادعای کشف وشهود، نباید فریب دغل کاران رابخوریم.
کسانی میتوانند وارد و یا مطلع از جمع ارواح برزخی شودکه از "اهل معرفت" واقعی باشند واضافه بر علم واجتهاد ، امتحان تقوا وترک ثروت و قدرت دنیا را بارها پس داده باشند.واینان بسیار بسیار اندک اند.
🔷 مرگ های عجیب
✅ مرگ یک مقوله "حتمی" است و خدای متعال آن را "خلق" نموده است ؛
"الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ"(ملک/۲)
✅ما انسانها و بلکه کل موجودات ، "مرگ" را میچشیم ؛ "کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون" (عنکبوت/۵۷)
در این آیه مرگ را تشبیه کرده به چیزى که چشیدنى است.
استادبزرگوارمان در درس تفسیر می فرمودند : این چشیدن بدین معناست که وقتی انسان مرگ را به کام کشید ، او را هضم میکند و دیگر تا ابدیت چیزی به نام مرگ وجود نخواهد داشت .
✅ در زمینه مرگ ما با سوالات جدی و مشکلات زمین گیری مواجه ایم چرا که ورود به یک جهان ناشناخته داریم و با آن آشنا نیستیم و خوی نگرفته ایم .
البته شیخ بزرگوارم علامه حسن زاده آملی میفرمودند : طبع انسان اینطور آفریده شده که بتواند با عوالم خو بگیرد و انس پیدا کند.
✅آنچه باعث افزایش سوال و مشکلات درباره مرگ میشود ؛ "مرگ عجیب" است !
یعنی مُردن هایی شگفت آور که انسان را به حیرت در می آورد!
به عنوان نمونه ؛ برخی در شرائط غریبانه و دور از خانه و کاشانه و یارانِ همراه میمیرند ، برخی در سخت ترین حالات مانند درد ناشی از بیماری جان میدهند ، برخی در آسمان با هجوم سخت ترین ترس ها میمیرند و یا در دریا با خوفی بی مثال جان میدهند و چیزی از آنان باقی نمیماند و ...
اگرچه تمام این موارد بخصوصه در منابع دینی ما ذکر نشده ، اما میتوان جواب های اجمالی برای سوالات مان پیدا کنیم .
برخی از آن نمونه ها را متذکر میشوم.
🔴مرگ های سخت
سخت و یا راحت بودن مرگ یک قانون کلی نیست تا بتوانیم بر اساس آن قضاوت کنیم که فلانی که راحت مرد پس از اولیاء خدا بوده و یا بالعکس.
از این روست که در حالات برخی از اولیاء خدا و علماء ربانی داریم که بسیار سخت جان داده اند!
و ما نمیدانیم آیا این سختیِ مرگ به خاطر پاک شدن ایشان است ؟ یا آنان اصلا سختی جان دادن را متوجه نمیشوند؟
و از سوی دیگر خبردار میشویم فلان انسان فاسد در کمال آرامش مُرد!
دسترسی ما از چگونگی این واقعیات و اسرار آن خالی است.
البته در روایات به برخی راز و رمز ها اشاره شده مانند این حدیث ؛
🔻امام کاظم (ع)فرمود:
"راحت مردن کافر، به خاطر تسویه حسابی است که خداوند نسبت به کارهای نیک آنان انجام میدهد و این آخرین لذت ویا راحتی اوست و آخرین ثواب حسنهای است که برای آنان بوده است .
= تُصَفِّی الْکَافِرِینَ مِنْ حَسَنَاتِهِمْ فَیَکُونُ آخِرُ لَذَّةٍ أَوْ رَاحَةٍ تَلْحَقُهُمْ هُوَ آخِرَ ثَوَابِ حَسَنَةٍ تَکُونُ لَهُم.[بحار، ج۶، ص۱۵۵]
🔻درد و بیماری منجر به مرگ هم از اسرار نهفته است .
پیامبر(ص) میفرماید: براى بیمارچهار خصوصیّت وجود دارد:
۱-قلم از او برداشته میشود.
۲-خداوند به فرشتگان فرمان میدهد تا کارهاى خوب در زمان سلامتش را، در نامه اعمال او باردیگرثبت کنند.
۳-بیمارى به هر عضوى از اعضاى بدن او رسیده، گناهانى را که توسّط آن عضو انجام گرفته است محومیفرماید.
۴-اگر در این حالت بمیرد، آمرزیده از دنیا رفته است..
🔻امیرمومنان (ع) فرماید : پيامبر خدا(ص) هنگام عيادت به همراه اصحابش از عبد اللّه بن رواحه ـ فرمود : شهيد امّت من كيست؟ اصحاب عرض كردند : همان كسى نيست كه در راه خدا مى جنگد و به دشمن پشت نمى كند تا كشته شود؟ رسول خدا (ص)فرمود : در اين صورت شهداى امّت من اندكند ! شهيد كسى است كه شما گفتيد و نيز كسى كه بر اثر طاعون در گذرد و كسى كه بر اثر قولنج بميرد و كسى كه زير آوار رَوَد يا غرق شود و زنى كه بچه اش در شكم او گير كند و بميرد
= إنَّ شُهَداءَ اُمَّتي إذا لَقليلٌ ! الشهيدُ : الذي ذَكَرتُم ، و الطَّعِينُ ، و المَبطونُ ، و صاحِبُ الهَدْمِ و الغَرِقُ ، و المَرأةُ تَموتُ جَمْعا ، قالوا : و كيفَ تَموتُ جَمعا يا رسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : يَعتَرِضُ وَلَدُها في بَطنِها.[بحار،ج۳۰ص۲۴۵]
🔻در حدیث دیگری ؛ مرگ به جهت مواجه شدن با درندگان و یا آتش و یا غرق شدن و یا کشته شدن را مرگ شهادت گونه تفسیر شده است
= أکله السبع أو احرق بالنار أو غرق أو قتل, هو واللّه شهید[المحاسن/۱۶۱]
✅به باور این قلم ؛ مواردی که در دو حدیث بالا آمده است ، با دیگر موارد سختی که منجر به فوت میشود "مانع الجمع" نیست . هر سختی و شدتی که بر هر انسانی وارد میشود مثلا در هواپیما و یا کشتی در اوج ترس جان میدهد و یا در سخت ترین بیماری ها که در حدیث به بیماری طاعون اشاره شده ولی منحصر به آن نیست بلکه هر بیماری عفونی شدیدی که آدمی را از نظر درد و یا آبرو بیچاره میکند و سپس از دنیا میرود ، بدون محاسبه در محضر ارحم الراحمین نخواهد بود و حتما زمینه لطف و رحمت الهیه خواهد شد.
ادامه مقاله 👇👇👇
صفحه دوم مقاله👇
🔴مرگ غریبانه
از دیگر مرگهای عجیب ، مرگ در غربت و دوری است . همانطوریکه مرگ در حالت بیماری و زجر جسمانی بی فضیلت نیست ، مرگ در دوری از خانواده و دوستان و هم فکران هم مرگ بی اجری نیست.
🔻امام صادق (ع)فرمود:کسی که در جای دور از دنیا میرود زمینی که در آن عبادت خدا کرده ، برای او گریه میکند و اعمال او به آسمان ترفیع می یابد و فرشتگان بر او گریه میکنند .
= ما من میّت یمُوت فى الأرض غربة تغیب عنه فیها بواکیه الاّ بکته بقاع الارض الّتى کان یعبد اللّه عزّوجلّ:علیها وبکته ابوابه وبکته ابواب السّماء التى کان یصعد فیها عمله وبکاه الملکان الموکلان به. [الفقیه ، ج۲ ص ۲۹۲]
🔻حضرت صادق(ع) فرمود:
غريب چون مرگش فراز آيد، براست و چپ خود مينگرد، و كسى را نمىبيند كه سرش را از زمين بردارد، در اين حال خداى عزّ و جلّ ميگويد:«بكدام كس توجّه ميكنى؟ بكسى كه براى تو بهتر از من باشد؟ بعزّت و جلال خودم قسم كه هر آينه اگر تو را از بند بيماريت رها سازم، در مورد طاعت خويشم قرار خواهم داد، و اگر قبض روحت كنم تو را به مورد كرامت خود خواهم برد.
ان الغریب إذا حضره الموت التفت یُمنة ویسرة ولم یر احداً یرفع رأسه فیقول اللّه عزّوجلّ الى من تلتفت ؟ الى من هو خیر لک منّى ؟ ! وعزتى وجلالى ! لئن اطلقتک عن عقدتک لأصیرنّک فى طاعتى وان قبضتُک لأصیرنّک الى کرامتى.المحاسن/ح ۱۳۲۶
✅با استفاده از کلام وحی بدین نتیجه میرسیم ، ذره ذره حوادث و مسایل و اتفاقات این دنیا و کسی که در شرائط مرگ و انتقال به "دارالقرار" قرار دارد بی اثر نیست . یعنی وقتی کسی بالای سر محتضر است و نگاه دلسوزانه به او میکند و یا دعا میکند و یا اشک میریزد و .. جملگی در موّاج شدن رحمت الهیه دخالت دارد و اگر محتضر در حال غربت در حال جان دادن باشد و دستش از محبت و دعای همراهانش کوتاه باشد ؛ رحمت الهیه از زمین و آسمان و در و دیواری که از سوی خدای مهربان مسئولیت ناله و گریه دارند ، برایش سرازیر میشود .
✅ این حقایق که ناشی از حیات و حساس بودنِ پدیده های جهان طبیعت را می رساند ، قابل انکار نیست .
در اینجا "قرآن و عرفان و برهان" با صدای رسا و بلند این حقیقت را منکشف کرده اند که ؛ "ذره ذره این هستی ؛ زنده است."
🔻 به نص صریح قرآن ؛ تمام ذرات این عالَم از درک و شعور و تسبیح برخوردار هستند ؛
"إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (اسراء/۴۴)
🔻چه اولیائی از خدا بودند مانند آخوند کاشی و حکیم الهی قمشه ای و .. که صدای موجودات را می شنیدند.
🔻 و برای اینکه این معنا ، یعنی زنده بودنِ و شعور داشتن همه کائنات ؛ بیشتر به دل و اندیشه نشیند عرضه داشته باشم ، "حیات موجوادت" یک مسئله قرآنی و یا عرفانی صِرف نیست ، بلکه دارای پشتوانه عقلی و استدلالی مستحکم است که امثال فارابی و ابن سینا و خواجه نصیر طوسی در کتابهایشان بدان پرداخته اند.
🔻اما در این بین ، آنکه از همه ی فیلسوفان والاتر و کامل تر و دلنشین تر مطرح نموده است جناب حکیم صدرالمتالهین ملاصدرا شیرازی است.
ایشان در جلد اول و دوم اسفار و نیز در کتاب مبدا ومعاد ومفاتیح الغیب و الشواهد الربوبیه ، برهانی که دلالت بر حیات تمام دار هستی میکند را چنین طرح نموده و میگوید :
"هر وجودی دارای حیات است و نحوه وجودی هر موجودی ، تعیین کننده آثار حیاتی میباشد که از او صادر میشود. دلیل حیات هر موجودی ؛ مساوقت وجود با حیات است . پس حیات در تمام موجودات عالَم سریان دارد همانطوری که وجود سریان دارد."
♈️خدا توفیق فهم این معارف قرآنی و ایمانی را روزی همه ما بفرماید .
این مقالات ادامه دارد..