eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
4.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
D1738857T17607956(Web) (1)-mc.mp3
16.34M
قسمت بیست و پنجم از سری پنجم برنامه ؛ تجربه گران: خانم نفیسه متعبد از تهران/ خانم منیره محمدی از تهران در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم نفیسه متعبد را می شنویم: 🏮بلافاصله بعد از بیهوشی در اتاق عمل خود را از جسم جدا دیدن و بوجود آمدن تعداد زیادی روح شبیه خودم که هر کدام در قسمتی از اتاق عمل حضور داشتند و همه چیز و همه جا را از طریق آن‌ها مشاهده می‌کردم 🏮مشاهده کردم پرستار به دکترم گفت : خانم دکتر من هرچه ضربه می‌زنم فایده ای نداره و بچه از دست رفته که خانم دکتر که تلاش می‌کرد با ماساژ قلبی جسم مرا برگرداند به او گفت من که نمیتوانم بروم به خانواده اش بگویم هم مادر از دست رفت و هم بچه؛ اینقدر ادامه بده لاقل بچه اش بمونه 🏮آن موقع تازه یادم افتاد من برای وضع حمل در اتاق عمل هستم و آن نوزاد هم پسر من است و دقیقاً یادم افتاد دو نوزاد قبل از او را هم از دست داده بودم 🏮نوزاد یک دفعه شروع به گریه و جیغ زدن کرد و رنگش از کبودی به روشنی تغییر کرد و من یک دفعه خودم را روی تخت دیدم که چشمم به سمت بالاست و روح شفاف عظیمی سعی می‌کند به زور داخل جسمم بشود و از سمت قفسه سینه وارد جسم من شد. 🎧با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738857T17616660(Web)-mc.mp3
11.33M
ادامه‌ی قسمت بیست و پنجم از سری پنجم برنامه ؛ قسمت بیست و ششم تجربه‌گر: خانم منیره محمدی از تهران 🎯در ادامه‌ی این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم منیره محمدی را می‌شنویم: 🏮در لحظه بیهوش شدن در اتاق عمل به صورت افقی بالا رفتم و هم درون اتاق عمل را می‌دیدم و هم بیرون آنجا خانواده خودم را می‌دیدم و هم در قسمت‌های دیگر سایر بیماران را می‌توانستم ببینم 🏮حس کردم دونفر پشت سر من قرار گرفته‌اند که با من صحبت می‌کردند و مرا به جایی هدایت کردند که با سرعت زیادی از یک مسیر تاریک عبور کردیم و به فضای سرسبز و پردرخت زیبایی رسیدیم که به من می‌گفتند از نعمت‌های اینجا استفاده کن اما من به آن‌ها می گفتم می‌خواهم بچه‌ام را ببینم 🏮مجدد آن دو نفر مرا به همان بالای اتاق عمل برگرداندند و منتظر بودند که دوباره مرا ببرند و من مراحل عمل را از بالا می‌دیدم و صحنه ای که خیلی مرا آزرده کرد این بود که پزشک برای به هوش آوردن من مرتب به صورت من می‌زد و من خیلی از اینکار ناراحت می‌شدم که چرا مرا می‌زند تا اینکه کم کم از بالا به سمت پایین آمدم و به هوش آمدم و چشم باز کردم 🏮وقتی به هوش آمدم از آمدنم پشیمان بودم و دوست داشتم که دوباره برگردم ولی دیگر بی‌فایده بود. 🎧با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738858T18054974(Web)-mc.mp3
20.39M
قسمت بیست و هفتم از سری پنجم برنامه؛ تجربه گر: آقای سید امید متقی 🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سید امید متقی را می شنویم: 🏮واژگون شدن خودرو در جاده و پرت شدن از پنجره به کنار جاده و ضربه مغزی 🏮انتقال به بیمارستان و مشاهده خارج شدن روح از بدن و به سمت بالا رفتم 🏮از آنجا در روستای خودمان حاضر شدم و دیدم مردم روستا در حال خاکسپاری شخصی هستند که روح او از تابوت بالا آمد و با من صحبت کرد و گفت من برای خوب شدن تو دعا می کنم 🏮شخصی نورانی با شال سبز کنار تختم آمد و دست به ستون فقرات و دنده های من روی تخت می‌کشید و پرسیدم شما چه کسی هستید که پاسخ داد من جد تو هستم و باز شخص نورانی دیگری هم بودند که به ایشان خطاب کرد پسرم و من از آنها پرسیدم یعنی شما امام موسی کاظم و امام رضا هستید؟ اما پاسخم را ندادند و آقازاده ده دوازده ساله اشان هم آمدند و جدم به من سفارش کردند از همه حلالیت بگیر و حق الناس به گردنت نباشد 🏮زندگی‌ام از دو سالگی تا قبل از تصادف برایم مرور شد 🏮مادربزرگ مادرم را دیدم که جلو آمد و ضربه‌ای به سرم زد و گفت پسر خوبی باش و مادرت را نیز اذیت نکن به او گفتم بی بی کمک کن مریضم چرا میزنی و من نمی‌خواهم برگردم که او دوباره ضربه‌ای به پشت سرم زد که بعد این ضربه در بیمارستان به هوش آمدم. 🎧با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738862T13330177(Web)-mc.mp3
25.98M
قسمت بیست و هشتم از سری پنجم برنامه ؛ تجربه گر: آقای سید محمد موسوی 🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سید محمد موسوی را می شنویم: 🏮اولین تجربه نزدیک به مرگ من مربوط به زمانی است که وقتی داخل اتاق شدم تا خواستم بنشینم یک نور بسیار جذاب و زیبا مرا بسوی خودش جذب کرد و ناخودآگاه به سمت آن کشیده شدم 🏮جماعتی را دیدم که در سالنی بودند واینجا به موضوع حق الناس رسیدگی می کردند و اینبار تمام وجودم غرق گرسنگی شد 🏮صندوقچه ای که داخلش عمل‌های نیک من بصورت نورهایی داخل آن بود را آورده بودند و نهایتاً سر سفره ای رسیدم پر از غذاهایی که من دوست داشتم که حس کردم این سفره متعلق به امام مجتبی(ع) است و باعث شد گرسنگی من برطرف شود 🏮من در این دنیا زیاد قرآن خوانده بودم اما آن قرآن هایی که خوانده و معنی آن را هم توجه کرده بودم به فریادم رسید و نهایتا با نگاه شخصی که می‌دانستم امیرالمومنین(ع) هست آن سرما و سختی از بین رفت 🏮به گلستانی زیبا رسیدم اما در اینجا باید پاسخگوی ناشکری هایم در زندگی دنیا می بودم و حالتی از پشیمانی تمام وجودم را فرا گرفته بود و در آن موقع تنها چیزی که به فریادم رسید جاهایی بود که خدا را یاد کرده بودم 🏮جایگاه رفیع ائمه اطهار(ع) را می‌دیدم که با تونلی از نور با محل مزارشان در زمین مرتبط می‌شدند و تکه‌ای جدا شده از بالای آسمان هفتم را می‌دیدم که در زمین محل رفت وآمد خوبان عالم شده و آنجا کربلا بود 🎧تالار مشارکت جمعی https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738862T13342020(Web)-mc.mp3
23.42M
قسمت بیست و نهم از سری پنجم برنامه ؛ تجربه گر: آقای سید محمد موسوی 🎯در این قسمت روایت دو تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سید محمد موسوی را می شنویم: 🏮دومین تجربه نزدیک به مرگ من مربوط به زمانی است که قرار بود مادرم عمل جراحی کند و من برای همراهی با ایشان رفته بودم ولی حال خودم بد شد ومرا به بیمارستان دیگری بردند و آنجا بر اثر حساسیت به آمپولی که تزریق کردند به کما رفتم 🏮یک لحظه دیدم بالای جسم خودم ایستاده‌ام 🏮لحظه‌ای دیگر خودم را در محیطی سرسبز دیدم که پدر بزرگ و مادربزرگ و دایی شهیدم به استقبالم آمدند و من آنجا دست مادربزرگم را بوسیدم و او به من دلداری داد و گفت نگرام مادرت نباش، او خوب می‌شود. بعد هم به من گله کرد که چرا نسبت به نمازهایت مراقبت نمی‌کنی و یک درمیان می خوانی 🏮وارد یک سرزمینی شدم که آدم‌های مختلفی در آنجا بودند که ناگهان دیدم یک تخت بیمارستانی وارد آن سرزمین شد و مادرم روی آن خوابیده. به سمت او رفتم و تخت را گرفتم 🏮 نوری سفید مادرم را در بر گرفت و با خود برد و من برگشتم و در مسیر بازگشت چند نفر را دیدم و در نهایت بالای جسم مادرم در بیمارستانی که او را عمل کرده بودند برگشتم دیدم مادرم به هوش آمده و پرستاری کنار تخت اوست و تا خواست با او حرف بزند مادرم دوباره از هوش رفت و پرستار با حالتی گفت: اینکه دوباره بیهوش شد... 🏮در حالیکه بخش شلوغ شده بود همان لحظه بود که من داخل جسمم بودم. 🎧با حضور کارشناسان https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔╦══• •✠💥✠ • •══╦╗ 💥بعدارمرگ هیچ کس همراه نیست نه پدر نه مادر نه زن نه فرزندو نه دوستت... ☄تنهای تنهایی... وتنها همراه تو عملت می باشد. https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii ╚╩══• •✠💥✠ • •══╩╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا