eitaa logo
صوت های زندگی بخش ⚘ دوره های رایگان مزاج شناسی و طب اسلامی از بهترین اساتید طب 🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
48 عکس
28 ویدیو
4 فایل
ـ✨﷽✨ـ 😍تو فقط لیلی باش(رمان واقعی) @WomanArt 💡استادم می‌گفت... @RezgheSoty 🌼استیکر زیبا @zibastickers 💟منِ دیگرِ ما @manedigarema 💌نسل ظهور @manedigaremaa ☂طب اسلامی کودکان @tebeslami_koodakan پیام ناشناس به ما: https://gkite.ir/es/9700924
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیمزن
روزنوشت های پیچائیل سیِ دوِ سه داشتیم برای تولد امام رضا عرش را آذین می بستیم که سرتیم فرشته های مقسّم آمد و سوئیچ یک بالگرد را بهم داد. فکر کردم توی قرعه کشی مسابقه پیچانندگان برتر برنده شده ام. اما سرتیم توضیح داد که این یک بالگرد بهشتی است و باید بروی باهاش از ایران چندتا شهید جمع کنی! با تعجب پرسیدم: "مگه وقتی یکی شهید می شه منتظر بالگرد می مونه برا رفتن به بهشت؟" فرشته مقسم ماموریت ها با غیظ نگاهم کرد و گفت: "نه که نمی مونه! ولی این مواردی که باید جمعشون کنی هنوز شهید نشده اند!!" گفتم: "خب پس من از کجا بدونم کی اند؟" سرتیم چپ چپ نگاهم کرد و با تشر گفت: "پیچائیل! دل بده به کار. یه ذره دقت کنی مشخص اند." و بعد همین طور که می رفت ادامه داد: "دو تا بالگرد زمینی رو هم پوشش کن شناخته نشی!" بالگرد بهشتی را سوار شدم و گشتی روی ایران زدم. خیلی ها سوسوی شهادت می زدند ولی حتما منظور فرشته مقسم این سوسوی معمولی نبود. از خلیج فارس شروع کردم و بعد از کرمان و یزد و اصفهان و تهران، رسیدم خراسان. آسمان خراسان را سرتاسر ابرهای سیاه گرفته بود و اوضاع طبیعی نداشت. فرشته های باران و تگرگ صف به صف با اخم ایستاده بودند. پرسیدم: "نزدیک ولادتیم ها. نباید ملایم تر برخورد کنید؟" گفتند: "ما ماموریم به بی تابی!" منظورشان را نفهمیدم. سر بالگرد را کج کردم سمت شمال و از روی جنگل ها آمدم تا آذربایجان. هوا مه بود و باران. اما تجمع نور شدیدی که چشمهایم را می زد من را کشاند سمت ورزقان و خدافرین. خدای من! چه نوربالاهایی که حتی از مه می گذشتند! کور شدم! همانجا می خواستم بپیچانم و برگردم. بین همان شهدای سوسوییِ بالقوه هم می شد شکارهای خوبی کرد. ولی تشر فرشته مقسم یادم آمد و سعی کردم دل بدهم به کار. به سختی توی مه و باران کنار دو بالگرد پوششی دیگر که فرشته گفته بود فرود آمدم. با دیدن رئیس جمهور و هیات همراهش جا خوردم. نوربالاها از بین همین ها بودند. ولی حتما اشتباه آمده بودم. مگر می شد منصب ریاست جمهوری با آن همه وسوسه دورش و امتحان های سخت و تصمیمات آن به آن و ملاحظاتی که برای مردم عادی مستحب و مکروه بودند ولی برای او واجب و حرام، می توانست کسی را به مقام شهادت برساند. کادر پروازی بیرون بالگردها ایستاده بودند به صحبت. اولش خلبان و کمک خلبانم را انتخاب کردم. خودشان حواسشان نبود ولی نوربالا را خوب می زدند. بعد رفتم سر وقت شهدای همراه رئیس جمهور. سیدی نورانی و معمم تعارف کرد که آقای رئیسی سوار شود. از صحبتهایشان فهمیدم امام جمعه تبریز است. محبوبیتش را توی همان سفر نوروز به ایران شنیده بودم. اینکه توی شادی و عزای مردم شریک است و در کوچه و خیابان تنها و بی محافظ می چرخد ودعوت همه را قبول می کند. گفتم: "بیخود تعارف نکنید! سارعوا الی مغفره الله...جفتتون سوار شید." رئیس جمهور در حالی که سوار می شد نیم نگاهی به یک جوان کت و شلواری اتوکشیده کرد. این نگاه را می شناختم. محبت تویش بود و یک سیگنال که تو بیا توی بالگرد ما. برق طلایی نشان خادمی امام رضا را روی دوش هر دویشان می دیدم. بقیه ولی او را آقای استاندار صدا می کردند. اقای استاندار جوان هم دست گذاشت پشت کمر یک مرد قدبلند و اتوکشیده و موقر و تعارفش کرد داخل بالگرد. هر دو پیراهن یقه دیپلمات پوشیده بودد و هر دو نور زیادی داشتند. چه خوب که هم را می شناختند و کار من برای مجبور کردنشان به سوار شدن را راحت کرده بودند. مرد قدبلند که نشست توی بالگرد نشان دفاع از مظلوم و عزت دادن شیعه را روی قلبش دیدم. حیف نبود همه اینها را باید با هم می بردم عرش؟ دلم سوخت برای ایران. دیگر جا نبود. منتظر بودم در بسته شود و بالگرد بلند شود ولی یک مرد چهارشانه با ریش پر هم لحظه آخر خودش را کنار رئیس جمهور جا داد و در را بست. از حرکاتش فهمیدم حاضر است جانش را فدای رئیس جمهور کند. آن قدر خودش را خالی کرده بود که نور رئیس جمهور در او هم ریخته شده بود. بقیه هیات همراه هم سوار آن دو بالگرد دیگر شدند. بالگرد ها همزمان بلند شدند. دو تا به مقصد تبریز. یکی به سمت بهشت. من دیگر دل نداشتم بقیه ش را ببینم. پیچاندم و برگشتم عرش. آنها را که من دیدم خودشان راه بهشت را بلد بودند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
هدایت شده از سبعه ابحر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 اوایل زندگی آیت الله رئیسی از زبان خودشان که در فقر بسیار زیاد بودند و آنچنان از این فقر اذیت می‌شدند که به حضرت رضا علیه السلام متوسل می‌شدند. امام خمینی عظیم الشان: تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام‌ تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.  صحیفه جلد ۲۱ ص۸۶ 🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از 
بسم الله الرحمن الرحیم 🅾یک نکته ضروری در مورد نماز لیله الدفن هست که معمولا مغفول می ماند. در حدیث شریف نبوی آمده است: «هيچ ساعتى براى ميّت، شديدتر از شب اول قبر نيست، پس با صدقه دادن به اموات خود رحم كنيد و اگر چيزى براى صدقه نداشتيد، يكى از شما دو ركعت نماز برای میت بخواند.» یعنی اصل اولیه بر دادن صدقه برای فرد از دنیا رفته است و اگر نشد نماز هدیه... صدقه اثر ویژه و مخصوصی دارد... حالا چه عزیزانی که توفیق خواندن نماز لیله الدفن برای شهید مظلوم آیت الله رئیسی عزیز و همراهانشان داشتند، چه به هر دلیلی توفیق نداشتند، همین الان به نیت ایشان صدقه ای بدهند یا کنار بگذارند.🌹 بنده مبلغ صدقه را به سایت لیدر دات آی آر ( سایت امام خامنه ای) واریز کردم. هر صدقه ای که با انتشار این پیام برای این مردان الهی امشب گذاشته بشه شما هم در ثوابش شریک هستید ان شاء الله... قطع کننده این زنجیر خیر نباشید. این مرد الهی خیلی بیش از این ها به گردن تک تک ما حق دارد... اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا 🏴🏴🏴🖤🖤🖤
بسم الله الرحمن الرحیم دوستان عزیز برادر جوان عزیزی دچار عارضه قلبی سنگین شدند و بعد از مراقبت هایی که در سی سی یو انجام شد منتظر جواب آزمایش باید باشند. از همه شما عزیزان برای سلامتی و شفای ایشان تقاضای دعای عاجل داریم. ایشون از مبلغان ایرانی در منطقه آمریکای لاتین و از نیروهای دغدغه‌مند و مخلص نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند. اگر مقدور بود چند حمد شفا و صدقه هر چقدر هم کم برای ایشان بدهید... اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از 
بسم الله الرحمن الرحیم روز سخت و حانفرسایی را طی کردیم. از شش صبح تا شش عصر توی بیمارستان در انتظار آنژیو همسرجان. با این حجم از دعاهایی که دوستان کردند و‌ کردیم، بازهم دکتر گفت که دو تا از رگ های اصلی قلب تقریبا کامل گرفته اند و تدابیری برای رفع خطر آنی انجام داد. کار که تمام شد فقط چند دقیقه اجازه ملاقات دادند و بستری تا فردا. خیلی دلم گرفت. همسر جان با این سن، بین آن همه پیرمرد و پیرزن چه می‌کرد؟ حالا باید می‌رفتیم خانه، اما خدا لطف کرد و بی قرار قبلی، زیارت قبر مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی نصیبمان شد. اویی که بوی اباعبدالله الحسین علیه السلام از مرقدش استشمام می‌شود و امید است با زیارتش ، ثواب زیارت امام حسین علیه السلام نصیب شود. ضریح مطهرش را محکم در بغل گرفتم و بوییدم و بوسیدم. انگار پدر مهربانی بود که آغوشش را برای دختر خسته اش باز کرده... @hamsaretalabe
هدایت شده از 
بسم الله الرحمن الرحیم اگر به من بود حتما دوست داشتم مراسم ۱۴ خرداد را حرم باشم. چه سعادتی بالاتر از زیارت همزمان دو‌ امام انقلاب ، امامَین انقلاب. ولی قسمت همین بود که شب قبل مشرف به حرم شوم. تنها بدون همسر و بچه ها. نیم ساعتی که وقت داشتم نشستم کنار ضریح. به عکس زیبایش خیره شدم و گفتم ببخش اما این بار فقط میخواهم سیر تماشایت کنم و صحبت کنم. امام خمینی از همان سالی که آقا اسم سال را به نام ایشان گذاشت قهرمان زندگی من شد. البته این اتفاق یک شبه نبود. تمام سالهایی که بابا جملات و سبک زندگی امام را - که خیلی از جملات امام را از حفظ بودند- عاشقانه و با افتخار می گفتند، این اتفاق داشت در درونم شکل می‌گرفت. حتی در حرمش هم غریب بود، مقتدر مظلوم. با نامحرم داخل ضریح و‌ بعض نامحرمان داخل حرم. برای مراسم فردا صبح حرم در حال تخلیه بود. دختر جوانی با دوستش از آیت الله! هاشمی صحبت می‌کرد. می‌گفت چندسال هست هر آدم بزرگی می‌میرد حس بدی به من دست می‌دهد. یاد تشییع آقای هاشمی می‌افتم که ما در خیابان بودیم و دوستم زنگ زد که ما حرم امامیم. این که شما دارید تشییع میکنید تابوت خالی است و‌ جنازه اصلی اینجا در حرم است و در حال دفن!!! برایش دعا کردم که خدا حقیقت فردی که سالها خون به دل امامین انقلاب کرد را برایش روشن کند. جایگاه آماده بود و بلندگو در حال آزمایش. غبطه خوردم به هزاران نفری که فردا صبح قرار بود اینجا باشند. لحظه آخری موقع خداحافظی به امام گفتم از شما زیارت نزدیک جانشین بر حق تان را می‌خواهم. خدا را چه دیدید شاید عنایتی شد و این آرزوی بزرگ هم مستجاب شد. @hamsaretalabe
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب، هم‌اکنون در حرم مطهر امام خمینی: 🖤  بعد از فقدان رئیس جمهور عزیز همه جریان‌ها از خدمات او حرف میزنند؛ دلم برای رئیسی سوخت، در زمان حیات او یک کلمه حاضر نبودند از این حرفها بزنند 🗓 ۱۴ خرداد ۱۴۰۳؛ سی‌وپنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی 🖤 مطلب مرتبط: صفحه ویژه «رئیسی عزیز» farsi.khamenei.ir/shahid-raisi 📽 پخش زنده👇 🖥 Farsi.khamenei.ir/live