eitaa logo
˼ رف‍یق چادرۍ !' ˹
3.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
373 ویدیو
155 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مـےشنوۍرفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. اِرتباط، @Katrin_a ˘˘ شروط: @Shartha ! • . - اللھم‌عجل‌لولیک‌الفرج(꧇︕
مشاهده در ایتا
دانلود
دَعكَ‌من‌الظُّروف‌وفكِّر‌بقوَّة‌الله‌الذي‌تَدعیھ 🌱' بیخیالِ‌شࢪایط؛ بھ‌‌قدرتِ‌خدایۍ‌فڪرکُن‌کہ دعایَش‌مےکنۍ♡💫🌸•. 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
💗 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
🌹🍃 ✍🏻 سرباز چادری رهبر ✌️🏻 طراح جوان 👨🏻‍💻 🌹 🌸 💠 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
🔰 ظرف غذایش که دست‌نخورده می‌ماند، وحشت می‌کردیم. مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یک ‌گوشه‌ی خطِ لشکر غذا نخورده. این‌طوری اعتراض می‌کرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌کردیم و غذا نمی‌دادیم به‌شان، لب به غذایش نمی‌زد. گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین کند همه غذا خورده‌اند. 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند❤❤🥰 التماس دعا ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید❤❤❤ 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
••⚜•• میگفت: "سر نماز مثل حرم امام رضاست،" کفشاتو میدۍ به کفشداری تا برۍ ، بدونِ فکرِ کفش، برۍ دیدار! [فَاخلَع نَعلَیک] سر نماز کفشاتو یعنی دنیاتو از ذهنت دربیار بده به ♥️، فقط دیــــدار! بعد از نماز میبینی خدا کفشاتو واکس زده بهت تحویل داده! ... 🌸🥀📿 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
ریحانه‌بهشتی ! چادرت را باد نیاورده که باد ببرد چادر تو ثمره‌ی غیرت جوانانی است که گفتند سر می دهیم تا روسری از سر ناموسمان نیافتد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
رفیق!!! اگه به گناهی مبتلا شدی نذار قلبت بهش کنه ... عادت به گناه اضطراب و ترسِ از گناه رو از قلبت می‌گیره ..! اونوقت بجای لذت بردن از خدا دیگه لذت می‌بری از گناه ... 🌿 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
ینی من عاشق آدرس دادن مامانم 😐 مامان چاقو کجاست😏 همونجا😍 خوب کجا😐 همون جا دیگه 😯 اونجا کجاست😳 اون بالا😒 مامان کدوم بالا😁 تو کابینت اون بالا😡 مامان کدوم کابینت ده تا کابینت اینجاست😱 ذلیل بشی بگو نمی خوام کار کنم 😂🤪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ ﴿ دلمـ براۍطُ مےتپہ آقاجانـ💗 همین دلےڪہ هر تپش نام تورا فریاد مےزند...😍﴾ •°صلےالله علیڪ یااباعبداللهـ✨ 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
میگفت: اگر نصیبم شد بنده از آن دستہ شهدایی هستم که یقه بی‌حجاب‌ها و افرادی کہ ترویج بی حجابی میکنند را میگیرم...✌️🏼 🕊 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
🌿🌈 ↫در ایـن زمانہ اگر بہ خاطر"حـرف مــردم" تغییرڪنی⇣ 👀 ایـن جماعت 🧔🏻🧕🏻👱🏻‍♂👱🏻‍♀هر روز🌈 تو را یڪ جور دیگر مےخواهند↶😒 ولـ↯ـی لبخنـد خالق را بہ هیچ حرفےترجیح نده😉😏 حجاب را"عاشــ❤ـقانہ"انتخاب ڪن 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
یه دنیا ممنونم از نظرتون😍 {♥️} 🌿•|@zfzfzf
رازۍ نهفته در پسِ حرفے نگفتہ است🌱 مگذار درد دل ڪنم و دردِسَر شود💛🙊 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
♥️ |📸|•° خاصیٺ رفیقِ هیئـتی اینه ڪه: وقتی باهم از کنار نامحـرم رد میشیدبگه : رفیق ببین بند ڪفشاتو بستے یانه؟! (: 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
بسم رب المهدی ♥️
🍃🌸 ❥ یـازهرا【سـلام الله علیها】 دستم را بہ پرچمٺــ میگیرم ↫شبیہ رزمنده ها ڪہ دلشان گرم بود بہ سربند ... گرماے دست مادر آب میڪند یخ دنیا را...💚 . @zfzfzf 😘😊❤
❣🦋 🦋 درون شماست و تحت کنترل شما است 🖲 چه فکر کنید که می‌توانید🧐 و چه فکر کنید که نمی‌توانید ،🤔 به پیام شما گوش می‌دهد👂 و می‌گوید : 🧞‍♂️ فرمان بردارم سرورم پس هر لحظه بگویید🎍 😊خدایا شکرت 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
🍃حالم شبیه رزمنده جامانده از یک گردانِ است ... دقیقا همان قدر دل شکسته دقیقا همان قدر تنها ! 🌹
چه کسی می داند؟!!... شاید آن شادترین لحظه ی ما در راه است... 🦋|🌙 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
✻﷽✻ شہدابہترین میزبانان اند!! کوچہ عاشقے دلت را بزن بہ نام یک شہید ومنتطــ☺️ـــرمعجزه ے رفاقتــ✌️ آنہا باش...♡ 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
🍃💜🍃 💜🍃 🍃 دشمن ھر روز از یڪ رنگۍ میترسد👊🏻 ۱روز از لباس سبز سپاه •💚• ۱روز از لباس خاڪی بسیج •💖• ۱ روز سرخۍ خون شهید •🌷• ۱روز از جوھر آبـے انگشتمان •💠• ولـــ☝️ــــے از سیاهۍ چادر تو •🌹• هر روز به خود میلرزد •😰• 🍃♥️ 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
‌ - رَبِّــ‌ اشْـرَحْ‌لِـےصَـدْرِے...🌱'° مگر مۍشود دل‌تنگ نشد ؟(: . . 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{ یڪے از چشمانم را میبندم و با چشم دیگر در چهارچوب‌ڪوچڪ پشت‌دوربین عڪاسےام‌دقیق میشوم... هاله‌لبخندلبهایم را می پوشاند؛ سوژه ام‌را پیدا ڪردم. پسری با پیرهن شونیز سرمه ای ڪه یڪ چفیه مشڪے نیمے از بخش یقه و شانه اش راپوشانده. شلوار پارچهای مشڪےو یڪ ڪتاب قطور و به‌ظاهر سنگین‌ڪه‌دردست‌داشت. حتم داشتم مورد مناسبـے برای صفحه اول نشریه مان با موضوع " تاثیر طالب و دانشجویان در جامعه " خواهد بود. صدا میزنم: _ آقا یڪ لحظه... ببخشیدا عڪس العملـےنشان نمیدهےوهمان طور سربه‌زیربه جلوپیش میروی. ودوباره صدا میزنم با چندقدم‌بلندو سریع‌دنبالت میایم : _ ببخشیییید... ببخشید با شمام با تردید مڪث میڪنے،مےایستےو سمت من سرمی‌گردانی اماهنوز نگاهت به زیراست.آهسته‌میگویـی ا : _ بله؟؟..بفرمایید دوربین رادر دستم تنظیم میڪنم... _ یڪ لحظه به اینجا نگاه ڪنید ) و به لنز اشاره میڪنم ) نگاهت‌هنوز زمین را میڪاود _ ولـے....برای چه‌ڪاری؟ _ برای ڪار فرهنگے، عڪس شما روی نشریه‌ما میاد. _ خـب چرا از جمع بچـه هـا نمی‌نـدازیـد...؟ چرا انفرادی؟ با رُندی جواب میدهم: _ بین جمع، شما، طلبه جذاب تری بودید... چشـــــمـهــای بــه زیـرت گـرد و چـهره ات درهم میشود. زیر لب‌آهسـ ـ ـته چیزی میگویـی‌ڪه‌در بین آن جمالت"الالله اال الله"را بخوبـی میشنوم سـر میگردانــــــے و به سـرعت‌دور میشـوی،من مات تا به خود بجنبم تو وارد سـ ـ ـ ـاختمان حوزه میشوی... باحرص شالم را مرتب و زیرلب زمزمه میڪنم: چقدر بـےادب بود... •°•°•°•°•°•°•° یڪ‌برخوردڪوتاه و تنها چیزی‌ڪه‌درذهنم از تـو مــانــد، یــڪ چهره جدی،مو و محاسن تیره بود ... 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
{ 🤩 ۲ روی پله بیرون از محوطه حوزه میشـینم و افرادی ڪه اطرافم پرســه میزنن‌درا رصــد میڪنم؛ ســاعتی اســت ڪه ازظهر میگذرد و هوا بشدت گرم است. جلوی پایم قوطی فلزی افتاده‌ڪه‌هرزگاهےبا اشاره پا تڪانش میدهم تا سر گرم شوم تقریبا ازهمه چیزو همه ڪس عڪس رفته ام فقط مانده... _ هنوزطلبه جذابتون رو پیدا نڪردید؟ روشنایـی‌ڪه با میگردانم سمت‌صدای مردان ها حالت تمسخر جمله ای را پرانده بود... همان چهره جدی و پوشش ساده چفیه، ڪوله ڪه باعث میشد بقول یکی ازدوستانم . _ چطور مگه؟... مفتشـے..؟! اخم میڪنے،نگاهت را به‌همان قوطےفلزی مقابل من میدوزی _ نع‌خیر خانوم!!.. نه مفتشم نه عادت به دخالت دارم اونم تو ڪار یه نامحرم... ولـے... _ و لےچے؟.... دخالت نڪنید دیگه... و گرنه یهو خدا میندازت تون توجهنما _ عجب... خواهر من حضور شما اینجا همون جهنم ناخواسته اس عصبـےبلندمیشوم... _ ببینید مثال برادر! خیلی دارید از حدتون جلومیزنید! تاڪےقصدبه بےاحترامی دارید!!! _ بےاحترامی نیست!... یڪ هفتس مدام توی این محوطه می چرخید اینجا محیط مردونس _ نیومدم توڪه.... جلو درم _ اها! یعنی اقایون جلوی در نمیان؟... یهو به قوه الهے از ڪالس طی االرض میڪنن به منزلشـــون؟... یا شـــایدم رفقا یاد گرفتن پرواز ڪنن و ما بـےخبریم؟ نمیدانم چرا خنده ام میگیرد و سڪوت میڪنم... نفس عمیقی میڪشےو شمرده شمرده ادامه میدهی: _ صالح نیست اینجا باشید...! بهتره تمومش ڪنید و برید. _ نخوام برم؟؟؟؟؟ _ الله اڪبرا...اگرنرید... صدایـی بین حرفش میپرد: _ بابا ... رفتی یه تذکر بدیا! چه خبرته داداش! نگاه میڪنم،پسری با قدمتوسط و پوششی مثل تو ساده. حتماً رفیقت است. عین خودت پررو!! بی معطلےزیر لب یاعلی میگویـی و بازهم دور میشوی.. یڪ چیز دلم را تڪان میدهد.. .. ************* 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
: به دیوار تڪیه میدهم و نگاهم را به‌درخت‌ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم ... چندسال‌هست‌که‌شاهد‌رفت‌و‌آمدهایـے؟استادشدن چندنفر‌ را به‌چشم‌دل‌دیده‌ایی؟ توهم؟ بـےاراده لبخند میزنم به یاد چندتذڪر... چهار روز است‌ڪه‌پیدایت‌نیست... دوڪلمه‌اخرت ڪه به حالت تهدیددر گوشم میپیچد... .. خب‌اگرنروم چـے؟ چرادوستت‌مثل خروس‌بـےمحل بین حرفت‌پرید و ... دستـےاز پشت‌روی شانه‌ام‌قرار میگیرد! از جا میپرم و برمیگردم... یڪ غریبه در قاب چادر. با یڪ تبسم و آرام _ سلام گلم... ترسیدی؟ با تردید جواب میدهم _سلام... بفرمایید..؟ _ مزاحم نیستم؟... یه عرض ڪوچولوداشتم. شانه ام را عقب میڪشم ... _ ببخشیدبجا نیاوردم!!.. لبخندش عمیق ترمیشود.. ِ_ من؟؟!....خواهر ...مفتشم یک‌لحظه‌به‌خودم‌امدم‌ودیدم چندساعت‌است ڪه مقابلم نشسته و صحبت میڪند: _ برادرم منوفرســتاد تا اول ازت معذرت خواهــــــےڪنم خانومے اگربدحرف زده.... درڪل حلالش ڪنے. بعدهم دیگه نمیخواســت تذڪردهنده باشه! بابت این دو باری‌ڪه‌باتوبحث ڪرده خیلےتوخودش بود. هـےراه میرفت میگـفت: اخه بنده خدا به تو چه ڪه رفتـےبا نامحرم دهن به دهن گذاشتـے...! این چهار پنج روزم‌رفته‌بقول خودش‌ادم شه!... _ادم شه؟؟؟...ڪجارفته؟؟؟ _ اوهوم...ڪارهمیشگے! وقتــــےخطایــــےمیڪنه بدون اینڪه لباسےغذایــــے، چیزی برداره. قران،مفاتیح و سجادش‌رو میزاره توی یه ساڪ دستـےڪوچیڪو میره... _ خب ڪجا میره!!؟ _ نمیدونم!... ولـےوقتـےمیاد خیلـےلاغره...! یجورایـے باچشمانـے گرد به لبهای خواهرت خیره میشوم... _ توبه ڪنه؟؟؟؟... مگه..مگه اشتباه ازیشون بوده؟... چیزی نمیگوید. صحبت را میڪشاندبه جمله‌آخر .... _ فقط حلالش ڪن!... علاقه‌ات به طلبه ها‌ روهم تحسین میڪرد...!... اینم بزار پای همینش ... همنام‌ پسر‌اربابـے.... ِهروز برایم عجیب‌ترمیشوی... تومتفاوتـےیا...؟ •°•°•°•°•°•°•°•°•° 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf