eitaa logo
منتظران مهدی موعودعج الله تعالی فرجه الشریف
2.2هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
16.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گروهی مذهبی برای خواندن قرآن‌ و ادعیه ها برای تعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان قربه الی الله 🤲 #کپی_باذکر_صلوات_برای_تعجیل_در_امر_ظهور_آزاد🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ انیمیشنی زیبا در مورد 💔 یا وجیهة عندالله اشفعی لنا عندالله 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ والله قسم من در آمریکا این تیپ زنان ندیدم خیابان های ما بی ی نیست فحشاست 👤 حجه الاسلام مهدوی ارفع 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor
16.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ روش فعال کردن اینترنت نامحدود همراه اول برای اربعین. 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor
12.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 عشق چه کرده 👌 ماجرای عجیب دختر استرالیایی که با شاگردی در نانوایی پول جمع کرد تا به پیاده روی و برسد. 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor
هدایت شده از زیارت
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 حال و هوای حضرت زینب و ام کلثوم سلام الله علیها پس از شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) 🎤حجت_الاسلام_عالی 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌@ziarat_et ‌‌‎‎‎‌
🔆 خوش به حال اون کسانی که تک تک قدمهاشون رو در پیاده روی اربعین؛ در راه عشق؛ در مسیر ظهور برمیدارند. شب بخیر امید زندگیم شبتون مهدوی دعای فرج☀️ بحق زینب کبری سلام الله علیها 🤲
🌼 @Rahmatanlelalamin ✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ کرامتی فوق العاده زیبا و جالب از حضرت رقیه سلام الله علیها یکی از علمای روحانی به نام افشار که مردی متدین بود و به صداقتش ایمان داشتم حدود چهل سال قبل برایم نقل کرد: در جوانی که روضه می‌خواندم زخمی عمیق در زانویم پیدا شد و بر اثر آن در بیمارستان بستری شدم پس از گذشت دو ماه پزشکان چاره‌ای جز قطع پای من ندیدند وقتی از این موضوع باخبر شدم مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم به مولایم امام حسین علیه‌السلام توسل پیدا کنم برای فراهم آمدن توجه بیشتر منتظر ماندم که تاریکی شب برسد شب هنگام با خود گفتم دختر پیش پدر خیلی عزیز است خوب است از نازدانه امامم بخواهم که از پدر شفای مرا بخواهد سپس این اشعار صامت بروجردی را خواندم و گریه کردم: بود در شهر شام از حسین دختری آسیه فطرتی، فاطمه منظری همینطور با گریه شعرها را ادامه دادم سپس در حال خواب و بیداری دیدم مولایم به طرف تخت من می‌آید و این دختر انگشت پدر را گرفته او را به سوی من می‌کشد حضرت کنار تخت من آمدند و فرمودند: افشار من این اشعار صامت را دوست دارم برایم بخوان خواستم بخوانم که فرمودند: بایست عرض کردم: آقاجان قریب دو ماه است که نمی‌توانم بایستم فرمودند: اگر ارباب به نوکرش می‌گوید بایست، می‌تواند او را شفا دهد "برخیز" من ایستادم و اشعار را خواندم در حین خواندن ناگهان بخود آمدم و دیدم که ایستاده ام و چند نفر از پزشکان و پرستاران و بیماران اطرافم گریه می‌کنند صبح دکترها مرا معاینه کردند و گریه کنان با تعجب گفتند: پایت هیج مشکلی ندارد و می‌توانی مرخص شوی بیماران دیگر اتاق‌ها از این موضوع باخبر شدند و با عصا و ویلچر به اتاق من آمدند و گفتند: باید این اشعار را دوباره بخوانی تا ما هم گریه کنیم: من اشعار را خواندم و آنان گریه کردند سپس از همه خداحافظی کردم و مرخص شدم پس از یک هفته به بیمارستان رفتم تا به دو هم اتاقی خود سری بزنم اما از آن دو خبری نبود پس از پرس و جو مسئولان بیمارستان گفتند: آن روز همه بیماران شفا گرفتند و مرخص شدند ✍راوی: استاد سازگار ↲کتاب ریحانه کربلا، صفحه ۱۵۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا