eitaa logo
ضیـــــ«دخترونه»ــــــافت🇵🇸
413 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
583 ویدیو
28 فایل
گروه تبلیغی ضیافت تابستون امسال، اینجا یه دورهمی با دختران نوجوان داریم🖌️⁩⁦✒️⁩⁦⁦🥇👑 🌙خانواده: @ziyafatgroup 🌙پسران نوجوان: @ziyafateh_nojavan 🌙نونهال: @ziyafat_nownahal @ad_z_d :ادمین ثبت نام
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
طهورا گرامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگار ذاکری امروز نگار خانم به نیت شادکردن امام زمان و تعجیل درفرجش تلفنی عیادت پدرش که مبتلا به بیماری کرونا شد را کرد تا با عیادت از مومنی دل امام شاد بشه و چون روز سه‌شنبه است با مادرش دعای توسل خوانده و برای شفای همه مریض ها و خصوصا مبتلایان به کرونا دعا کرد☘🍀☘
در مسجد جمکران دو رکعت نماز به نیت ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه خواندم. ☺️☺️ نائب الزیارتون بودم😍😍 فاطمه پوریونس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ دعای عهد عهدی دوباره با امام زمان عجل الله کاری از نگار ذاکری
هستی مهرآبادی ، کارهای امروز که انجام دادم ثوابش را به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عج هدیه به ایشان کردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستی مهرآبادی کارهایی هرچند کوچک که برای ظهور و سلامتی امام زمان عج،ثواب آن هارا به ایشان هدیه کردم. آقاجان،درسته که شاید ما گاهی شما را فراموش کنیم اما نگاه پر مهر شما همیشه به ما است. خداجونم امام زمان مارا ظهورش را نزدیکتر بگردان.
⃣ داستان زیر رو ادامه بده ✅این دست شما هست که انتخاب کنی سهیلا چه راهی رو بره ؛ درست یا غلط و چطوری این راه رو بره... 🤩خلاقیت تو ارائه داستان خیلی مهمه فقط ادامه داستان(نه از اول داستان) رو در قالب فایل صوتی یا تصویری برای ادمین بفرست. ❌تا ساعت ۱۸جمعه وقت داری!!! ❌
به نام خدای خوب و مهربون داستانی که امروز می خوام برات بگم داستان یه دختر خانومه به نام سهیلا🧕 تابستون بود و فصل تعطیلی درس و مدرسه📚 هفته پیش کارنامه ها رو توی سایت مدرسه گذاشته بودند و تقریباً یک ماهی شد که سهیلا دوستاش رو ندیده بود😢 از آنجایی که سهیلا خیلی به بودن کنار دوستاش علاقه داشت دنبال یه فرصتی بود برای دیدن آنها که یهو به ذهنش رسید که پارک بانوانی که نزدیک خونشون هست گزینه مناسبیه 🤩 آخه هم توی این پارک می تونستن با خیال راحت کنار هم باشند هم کلی ورزش های جذاب مثل والیبال دوچرخه سواری اسکی و ... میتونستن انجام بدهند🚴‍♀️ 🏐 🏸 همین شد که بعد از اینکه موضوع را با پدر و مادرش مطرح کرد و از آنها اجازه گرفت. بدون صبر دوید سمت تلفن و به شادی که بهترین دوستش بود تلفن کرد و قرار شد شادی هم به سه نفر از بقیه بچه ها خبر بده و ساعت ۵ توی پارک بانوان محله همدیگر رو ببینند ☺️🥰 دیگه تقریبا ساعت ۴ بود و سهیلا رفت که آماده بشه برای دیدن بهترین دوست هاش... کمد لباس رو باز کرد؛دوست داشت زیباترین لباسش رو انتخاب کنه آخه زیبایی همیشه برای سهیلا خیلی مهم بود🤔تو همین فکرا بود که چشمش افتاد به مانتوی خوشرنگی که چند هفته پیش از مادربزرگش کادو گرفته بود😊☺️ با خودش گفت رنگ پرتقالی حتماً یک انتخاب مناسبه🍊 شال لیمویی رنگش رو هم برداشت و موهاش رو مرتب کرد وشال رو انداخت روی سرش🍋 بعد اینکه شال رو روی سرش مرتب کرد حس کرد اگر موهاش یک کمی بیرون باشه زیباتر میشه... پس یکم شال رو کشید عقب و دوباره خودشو توی آینه دید یه لبخند رضایت روی لبش نشست و آماده شد برای رفتن😎 چون پارک نزدیک بود تصمیم گرفت پیاده بره از مادر و پدرش خداحافظی کرد و راه افتاد... تو خیال خوش دیدن دوست های خوبش بود که یهو خانم کوثری همسایه دیوار به دیوار شون رو دید. خانم کوثری با یک لبخند گرم به سهیلا سلام کرد و بعد از احوالپرسی خیلی آهسته طوری که فرد دیگری متوجه نشه به سهیلا گفت: عزیز دلم چقدر با این لباس ها زیباتر شدی خدارو شکر که خدا این همه زیبایی به تو داده اما حیف موهای زیبای تو است که هر کسی اجازه دیدن شون رو داشته باشه بهتر نیست که موهای خوشگلت رو بپوشونی؟! یهو خورد تو ذوقش با خودش گفت مگه چه اشکالی داره یه ذره هم موهام بیرون باشه؟! اصلاً چرا من نباید زیبا بیرون بیام؟! اصلاً چرا خانم کوثری به خودش اجازه میده به من تذکر بده؟! کم‌کم عصبانی شد و....
🗓 9⃣ 2⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است...