دوران ابتدایی ما مدرسه مون مختلط بود. یه همکلاسی داشتیم به اسم مریم. مریم زیباترین دختری بود که تا اون موقع دیده بودم. تقریبا دوست شدن با مریم مثل یک رویا بود برام.
سالها از اون دوران گذشت تا اینکه خیلی اتفاقی از یکی از دوستان شنیدم که مریم دوره دبیرستان دچار یک اختلال روانی میشه و بعدها چند تا از پسرهای محلشون میبرنش یه جا و ترتیبشو میدن و میارن میندازن جلوی در خونشون و چند روز بعد مریم خودکشی میکنه!
قصدم شرح مصیبتی که بر مریم گذشت نبود...میخواستم بگم رویاهای زندگی من همشون همینجوری یکی یکی ترتیبشون داده شده.
سالها بعد وقتی پایت از پلهها سُر میخورد و دستآویزی جز نرده نداری، از دستهایم بیزار خواهم شد
Pain
تلخه گنجشک اشی مشی درست لب حوضچهء نقاشی سر بریده شه.نه؟ "یگانهخانی" -
بلند شو پیکنیکو بیار
۲۵ گرم بدبختی امشبتم هول بدیم تو بدنت.
داستانِ این آهنگزیبا:
یه دختر خیلی خوشگل بوده به اسم الایزا دی؛ که تو یه روستا زندگی میکرده، یه پسره مسافر وارد اونجا میشه و همون لحظه که دختره رو میبینه عاشقش میشه و به اون دختر نزدیک میشه، یه روز اون دختر رو میبره کنار رودخونه و میکُشتش! (همونطور که تو جریان آهنگ هم اینها گفته شده) و یه گل رز لای دندوناش میزاره و هولش میده توی رودخونه!
میگن هرکی میره کنار اون رودخونه روح الیزا رو میبینه با یه رز تو دستش.