⁉️آیا سفیانی هنگام خروج با اصل و نصب واقعی اش خروج میکند ؟ ⭕️ پاسخ: ابراهیم_افشاری

⁉️غیبت کبری امام عصر عجل الله از چه سالی آغاز میشود؟ ⭕️ پاسخ: ابراهیم_افشاری

#کلیپ | #استاد_فرحزاد " زنــدگـی بــدون غــصــــه " چه کار کنیم غصه های ما از بین بره؟ #توحید أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ┄┅═✧❁✧═┅┄

#کلیپ | #استاد_رائفی_پور « تــــشــنـــــه ظـــهــــور » اهل بیت چشمه هستن... لقب امام زمان ماء معین است... #تجلی_خورشید أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ┄┅═✧❁✧═┅┄

🔰وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ... همه‌ی کارها رو باید با #امام_زمان درست کرد... #تـــــوســــل أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ┄┅═✧❁✧═┅┄

*داستان شماره ۵۹* *در بیان قصه موسی (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم موسی ع به دریا رسید حقتعالی وحی نمود بسوی او که بگو بنی اسرائیل را تازه کنند توحید مرا و بگذرانند در خاطر خود محمد ص را که بهترین بندگان من است و اعاده بر جانهای خود ولایت علی ع برادر محمد ص و آل طیبین او را و بگویند خداوندا به جاه و منزلت ایشان نزد تو سوگند می دهم که ما را بر روی این آب بگذرانی. اگر چنین کنید خدا آب را برای شما مانند زمین سخت خواهدکرد تا بر روی آن بگذرید. بنی اسرائیل گفتند همیشه بر ما چیزی چند وارد می سازی که ما نمی خواهیم. از فرعون از ترس مرگ گریختیم و تو می گوئی این کلمات را بگوئید و بر این دریای بی پایان قدم بگذارید و بروید. نمی دانیم اگر چنین کنیم چه بر سر ما خواهد آمد؟ پس یوشع بن نون به نزد موسی آمد و بر اسبی سوار بود و خلیجی که می خواستند از آن عبور نمایند چهار فرسخ بود. گفت ای پیغمبر خدا آیا خدا امر کرده است ما این کلمات را بگوییم و داخل این آب شویم؟ موسی ع گفت بلی. گفت تو امر می کنی چنین بکنیم؟ فرمود بلی. پس ایستاد و توحید خدا را بر خود تازه نمود و پیغمبری محمد ص و ولایت علی ع و آل طیبین ایشان را در خاطر گذرانید چنانچه مأمور شده بود و گفت خدایا به جاه ایشان سوگند می دهم مر از روی این آب بگذرانی و اسب را بر روی آب راند. ناگاه آب در زیر پاهای اسب او مانند زمین نرم شد تا به آخر خلیج رسید و باز اسب را تاخت و برگشت و رو به بنی اسرائیل کرد و گفت اطاعت کنید موسی را که نیست این دعا مگر کلید درهای بهشت و قفل درهای جهنم و سبب نازل شدن روزی ها و طلب کننده رضای خداوند مهیمن آفریننده بر بندگان و کنیزان خدا. پس بنی اسرائیل ابا کردند و گفتند ما نمی رویم مگر بر روی زمین. پس خدا وحی فرستاد بسوی موسی که بزن عصای خود را به دریا و بگو خداوندا به جاه محمد و آل طیبین او که دریا را برای ما بشکاف. چون این بگفت دریا شکافته شد و زمین دریا تا آخر خلیج پیدا شد و گفت داخل شوید. گفتند زمین دریا گل دارد و می ترسیم‌ که در میان گل فرو رویم. خدا وحی فرستاد بسوی موسی که بگو خداوندا به جاه محمد ص و آل طیبین او سوگند می دهم زمین دریا را خشک نمائی. چون این بگفت خدا باد صبا را فرستاد تا زمین دریا را خشک کرد. موسی ع گفت داخل شوید گفتند ای پیغمبر خدا ما دوازده سبطیم فرزند دوازده پدر (بنی اسرائیل فرزندان یعقوب که دوازده تا بودند هر گروه را یک سبط می گفتند) اگر از یک راه داخل دریا شویم هر سبطی می خواهند بر اسباط دیگر پیشی بگیرند و می ترسیم فتنه و نزاعی در میان ما حادث شود. اگر هر سبطی به یک راه جدائی برویم از فتنه ایمن خواهیم بود. پس خدا موسی ع را امر فرمود که در دوازده موضع دریا عصا بزند و بگوید به جاه محمد ص و آل طیبین او سوال می کنم که زمین دریا را برای ما ظاهر گردانی و الم ما را از ما دور نمائی. پس دوازده راه بهم رسید و باد صبا همه را خشکانید. موسی ع فرمود داخل شوید. گفتند هر سبطی از ما به راهی می روند و هر یک نخواهند دانست که چه بر سر دیگران می آید. پس موسی ع زد عصا را به کوه های آب که در بین راهها به امر الهی ایستاده بود و گفت خداوندا به جاه محمد ص و آل طیبین او سوال می کنم که طاقها(خداوند دریا را مشبک کرد که یکدیگر را می دیدند و با یکدیگر سخن می گفتند) در میان این آب ها بهم رسد تا یکدیگر را ببینند. پس طاقهای گشاده در آبها بهم رسید که یکدیگر را توانند دید. چون همه داخل دریا شدند فرعون با لشگرش به کنار دریا رسیدند. فرعون آن معجزه عظیم را مشاهده کرد رو به اصحاب خود کرد و گفت من این دریا را برای شما شکافته ام که شما عبور کنید و هیچکس جرأت نمی کرد که داخل دریا شود و اسبان ایشان از هول آب رم می کردند. چون فرعون اسب خود را به کنار دریا راند منجم او به نزد او آمد و گفت داخل دریا مشو. او قبول نکرد و اسب را زد که داخل دریا کند. اسب امتناع کرد و آنها همه بر اسبان نر سوار بودند و به امر الهی جبرئیل ع بر مادیانی (اسب ماده) سوار بود آمد در پیش اسب فرعون روانه شد. داخل دریا شد اسب فرعون نیز به هوای مادیان داخل شد و اصحابش همه از عقب او داخل شدند. چون آخر اصحاب موسی ع از دریا بیرون رفتند آخر اصحاب فرعون داخل دریا شدند. چون همه اصحاب فرعون در دریا جمع شدند حقتعالی باد را امر کرد که دریا را بر هم زد و کوه های آب به یک دفعه فرو ریخت. پس فرعون در آن وقت گفت ایمان آوردم که خدائی نیست به جز خدائیکه ایمان آورده اند به او بنی اسرائیل و من از مسلمانانم. پس جبرئیل کفی از لجن گرفت در دهان او زد و گفت آیا الحال که عذاب خدا بر تو نازل شد ایمان آوردی و پیشتر از افساد کنندگان در زمین بودی؟ ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸

*داستان شماره ۶۰ * *در بیان قصه موسی (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم از حضرت صادق ع منقولست که جبرئیل نیامد به نزد حضرت رسول ص مگر غمگین و محزون پیوسته چنین بود از روزیکه خدا فرعون را غرق کرده بود. پس خدا امر کرد او را که این آیه را بسوی حضرت رسول ص بیاورد در بیان قصه فرعون ( الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین). پس جبرئیل نازل شد خندان و شاد. حضرت رسول ص از او پرسید که ای جبرئیل هر گاه که بر من نازل شدی من اثر اندوه در تو مشاهده می کردم. امروز تو را شاد و مسرور دیدم. گفت ای محمد چون حقتعالی فرعون را غرق کرد او اظهار ایمان کرد من از لجن دریا کفی گرفتم در دهان او گذاشتم و گفتم ( الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین). چون این را بدون فرموده خدا کرده بودم خائف بودم از آنکه رحمت خدا او را دریابد و مرا معذب گرداند بر آنچه نسبت به او کردم. چون در این وقت خدا امر کرد بسوی تو بیاورم آنچه من به فرعون گفته بودم ایمن گردیدم و دانستم که خدا به گفته و کرده من راضی بوده است. از حضرت امام رضا ع منقول است که حقتعالی وعده فرموده بود موسی ع را هر گاه که ماه طلوع کند ایشان داخل دریا شوند. امر فرموده بود موسی را که جسد مبارک یوسف ع را از مصر بیرون ببرد تا عذاب بر فرعون نازل گردد. پس طلوع ماه از وقت خود به تاخیر افتاد موسی ع دانست برای آن است که جسد یوسف ع را بیرون نیاورده اند. پس پرسید کی می داند که کجا مدفون است؟ گفتند زن پیری هست که می داند. چون او را حاضر کردند زن بسیار پیر کور زمین گیری بود. حضرت موسی از او پرسید که تو می دانی موضع قبر حضرت یوسف را؟ گفت بلی فرمود پس ما را خبر ده به آن. گفت خبر نمی دهم مگر آنکه چهار چیز به من بدهی. پاهای مرا روان گردانی. جوانی مرا به من برگردانی. دیده مرا بینا گردانی و مرا با خود در بهشت جا دهی. به روایت دیگر مرا در درجه خود در بهشت جا دهی. پس سوالهای او بر آن حضرت دشوار آمد. حقتعالی به او وحی فرمود ای موسی عطا کن به او آنچه سوال کرد. آنچه می دهی من عطا می کنم. پس حضرت دعا کرد و حاجات او روا شد. موسی ع را بر موضع قبر یوسف ع در کنار نیل دلالت کرد. جسد مبارک آن حضرت در صندوق مرمری بود. چون بیرون آورد ماه طالع شد. پس برداشت جسد یوسف ع را و به شام برد. در آنجا دفن کرد. به این سبب اهل کتاب مرده های خود را به شام نقل می کنند.( پس از رحلت حضرت یوسف ع بنی اسرائیل و مردم مصر بر سر جنازه ایشان و نحوه دفن ایشان نزاع داشتند. برای رفع نزاع او را در صندوقی گذاشتند و در زیر رود نیل دفن کردند تا هر دو گروه یعنی قوم یوسف ع و مردم مصر از وجود ایشان بهره مند شوند) روایت است آب نیل در زمان فرعون کم شد و اهل مملکت به نزد او آمدند و گفتند ای پادشاه آب نیل را برای ما زیاد کن. گفت من از شما خشنود نیستم به این سبب آب را کم کرده ام. پس بار دیگر به نزد او آمدند و گفتند همه حیوانات ما از تشنگی هلاک شدند اگر آب نیل را برای ما جاری نمی کنی خدای دیگر به غیر از تو می گیریم. گفت به صحرا بیرون روید و خود با ایشان بیرون رفت و از ایشان جدا شد و تنها به کناری رفت که او را نمی دیدند و سخنش را نمی شنیدند. پس پهلوی روی خویش را بر خاک گذاشت و به انگشت شهادت بسوی آسمان اشارت کرد و گفت خداوندا بسوی تو بیرون آمده ام بیرون آمدن بنده ذلیلی که بسوی آقای خود بیرون آید و می دانم که تو می دانی که قادر نیست به جاری کردن آب نیل کسی به جز تو، پس آن را جاری کن. پس آب نیل طغیان کرد به حدی که هرگز چنان نشده بود. پس به نزد ایشان آمد و گفت من آب نیل را برای شما جاری کردم و همه برای او به سجده افتادند. در آنجا جبرئیل به نزد او آمد و گفت ای پادشاه شکایتی دارم از غلام خود به فریادم برس. گفت چه شکایت داری؟ گفت غلامی دارم که او را مسلط کرده ام به سایر غلامان و کلیدهای خود را به دست او داده ام و او را صاحب اختیار در امور غلامان کرده ام و الحال با من خصومت می کند. هر که با من دشمن است دوست می دارد و هر که با من دوست است دشمن می دارد. فرعون گفت بد بنده ای است بنده تو. اگر بدست من بیاید او را در دریا غرق می کنم. جبرئیل گفت ای پادشاه در این باب حکمی برای من بنویس. فرعون دوات و کاغذ طلبید و نوشت. نیست جزای بنده ای که مخالفت آقای خود کند و با دوستان او دشمنی و با دشمنان او دوستی نماید مگر آنکه او را در دریای قلزم غرق کند. گفت ای پادشاه نامه را مهر کن. نامه را مهر کرد و به او داد. چون داخل دریا شد فرعون در روزیکه غرق شد جبرئیل نامه را آورد بدست او داد و گفت این حکمی است که خود برای خود کردی! ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی*

*داستان شماره ۶۱ * *در بیان قصه موسی (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم در تفسیر سخن حقتعالی که خطاب فرمود به موسی و هارون که بروید بسوی فرعون بدرستیکه او طغیان کرده است و بگوئید به او سخن نرمی شاید متذکر شود و یا بترسد. فرمودند مراد از سخن نرم آن است که او را به کنیت ندا کنند و بگویند (یا ابا مصعب) زیرا که در خطاب کردن به کنیت تعظیم بیشتر است. از رسول خدا ص منقول است که سه کس اند که یک چشم بهم زدن به وحی خدا کافر نشدند. مؤمن آل فرعون ( خربیل)، علی بن ابیطالب و آسیه زن فرعون. تنها مؤمن آل فرعون ( خربیل) یکی از وزیزان یا خزینه داران فرعون بود که ایمان خود را مخفی می داشت. وقتی که فرعون از ترس ایمان آورندگان به موسی تصمیم گرفت او را بکشد. خربیل گفت آیا می کشید مردی را به سبب آنکه می گوید پروردگار من خداوند عالمیان است و حال آنکه آمده است بسوی شما با معجزات ظاهره از جانب پروردگار شما؟اگر دروغ بگوید ضرر دروغ به او عاید شود و اگر راست گوید به شما خواهد رسید. خربیل در خفا می خواند قوم خود را بسوی یگانه پرستی خدا و پیغمبری موسی ع و تفضیل محمد ص بر جمیع پیغمبران و بر همه مخلوقات و تفضیل علی بن ابیطالب و ائمه طاهرین ع بر سایر اوصیای پیغمبران و بسوی بیزاری از خدائی فرعون. پس بدگویان به نزد فرعون رفته و گفتند خربیل مردم را بسوی مخالفت تو می خواند و دشمنانت را بر دشمنی تو یاری می کند. فرعون گفت او پسر عم و خلیفه من است بر مملکت من و ولیعهد من است. اگر کرده باشد آنچه شما می گوئید مستحق عذاب من گردیده است به سبب آنکه کفران نعمت من کرده است و اگر دروغ گفته اید شما مستحق بدترین عذابها شده اید که افترا بر او بسته اید. فرعون دو نفر را به طلب خربیل فرستاد او را حاضر کنند. او را در میان کوهها یافتند که مشغول نماز بود و وحشیان صحرا در عقب او جمع شده بودند. چون اراده کردند او را در اثنای نماز بگیرند. حقتعالی امر فرمود یکی از آن وحشیان را که در بزرگی مانند شتری بود تا حائل شود میان آنها و خربیل و رفع کرد آنها را از او تا از نماز فارغ شد. پس خربیل نظرش بر آنها افتاد. ترسید و عرض کرد پروردگارا مرا امان ده از شر فرعون بدرستیکه تو خداوند منی و بر تو توکل نمودم و به تو ایمان آوردم. بسوی تو بازگشت کردم سؤال می کنم از تو ای خداوند من که این دو مرد اراده بدی بکنند پس مسلط کن بر ایشان فرعون را به زودی. خربیل را با ایشان حاضر کردند و ایشان بر روی او گفتند که تو انکار پروردگاری فرعون می کنی و کفران نعمتهای او می نمائی؟ گفت ای پادشاه هرگز از من دروغی شنیده ای؟ گفت نه. گفت از ایشان بپرس که پروردگارشان کیست؟ گفتند فرعون پروردگار ماست. گفت از ایشان بپرس کی آنها را آفریده است؟ گفتند فرعون. گفت از ایشان بپرس کی روزی دهنده ایشان و متکفل معیشتشان است و دفع می کند بدیها را از ایشان؟ گفتند فرعون. پس خربیل گفت ای پادشاه گواه می گیرم تو را و هر که حاضر است نزد تو که پروردگار ایشان پروردگار من است و خالق ایشان خالق من است و رازق ایشان رازق من است و اصلاح کننده ایشان اصلاح کننده معیشت من است و مرا پروردگاری و آفریننده ای و روزی دهنده ای غیر پروردگار و آفریننده و روزی دهنده ایشان نیست و گواه می گیرم تو را و حاضران مجلس تو را که هر پروردگار و خالق و رازقی که به غیر از پروردگار و خالق و رازق ایشان است من بیزارم از او و ازپروردگاری او و کافرم به خدائی او ( غرض خربیل پرورگار و خالق و رازق واقعی ایشان بود که پروردگار عالمیان است و لهذا نگفت پروردگاری که ایشان می گویند. بلکه گفت پروردگار ایشان و این معنی بر فرعون و حاضران مجلس او مخفی ماند و گمان کردند که او می گوید فرعون پروردگار و خالق و رازق من است) پس فرعون رو کرد به آن جماعت و گفت ای مردان بد کردار و ای طلب کنندگان فساد در ملک من و اراده کنندگان فتنه میان من و میان پسر عم و یاور من شمائیدمستحق عذاب من. خواستید که امر مرا فاسد کنید و پسر عم مرا هلاک کنید. در پادشاهی من رخنه بیندازید. پس امر کرد میخها آوردند و آنها را خوابانیدند بر ساقها و سینه های آنها میخها زدند و فرمود بطلبید آنها را که شانه های آهنین دارند و امر کرد به شانه آهن گوشت بدنشان را از استخوان جدا کنند. پس این است که حقتعالی می فرماید خدا او را (تنها مؤمن آل فرعون) نگاه داشت از مکرهای بد ایشان که بد او را به فرعون گفتند که او را هلاک کنند و وارد شد بر آل فرعون بدترین عذابها ( یعنی به آن جمعی که بد او را به فرعون گفتند) که ایشان را به میخها بر زمین دوختند و گوشتهای ایشان را به شانه آهن ریزه کردند. مؤمن آل فرعون ششصد سال ایمان خود را مخفی داشت. مبتلا بود و انگشتان او از خوره افتاده بود و به همان دستها بسوی ایشان اشاره می کرد و می گفت ای قوم متابعت من کنید تا هدایت کنم شما را به راه حق. پس خدا او را حفظ کرد از مکر ایشان. حیوة القلوب محمد باقر مجلسی رحمة الله

🕋🕋🕋🕋🕋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 📢بشارت آیت الله توکل امروز درمسجدمقدس جمکران: *««خودتان را برای ظهورآماده کنید ان شاالله ظهور را خواهیم دید وپرچم انقلاب راهمین رهبرمان به دست امام زمان می دهند»»* 🕋🕋🕋🕋🕋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ۱۴۰۲/۱۰/۲۹ صداسیما کانال قرآن .. ساعت ۱۸:۳۰عصر جمعه

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌟🌟🌟🌟🌟🌟 ✅️ « سنت الهی » درباره فلسطین و ظهور : ✅ بشارت رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله خامنه ای : ✅ فلسطین به توفیق الهی و به اذن الله تعالی از دست دشمنان خلاص خواهد شد. ✅ بیت المقدس پایتخت فلسطین است ✅ آمریکا و اذناب آمریکا و کوچکتر از آمریکا و بزرگتر از آمریکا. ✅ در قبال حقیقت و سنت الهی درمورد فلسطین هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. #مارقه_الروم #ظهور ظهور بسیار نزدیک است اللهم عجل لولیک الفرج 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌟🌟🌟🌟🌟🌟

✅ بیش از ده روایت که تاکید میکنه برا دفع بلا راهی جز دعا وجود نداره! #استاد_عظیمی #اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 گوهر عرفان