لحظه به لحظه در انتظار فرج مرحوم آقا ابوالفضل قهوه چی پیرمرد متقی و با صفا و اهل توسل بود و از جمله کسانی به شمار می رفت که علاقه و ارادت شدیدی به آقای مجتهدی داشت و آقا هم به خاطر پاکدلی و سادگیش شدیداً به اومحبت داشتند. آقا ابوالفضل تعریف می کرد در ایام ماه مبارک رمضان که آقای مجتهدی در کوه خضر بیتوته کرده بودند شبی بعد از افطار به خاطر دیدنشان راهی کوه شدم. هنگامی که به ایشان رسیدم دیدم بیرون از محوطه ی اتاقی که در کوه خضر است نشسته اند و مشغول نغمه سرایی و سیر و صفا، و توسل به حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، من نیز که عاشق و شیفته ی حضرت بودم با دیدن آن حال عجیب و غریب و توسل ایشان به حضرت، منقلب شدم و بسیار گریستم در حالی که پیوسته حضرت مهدی( عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را صدا می کردم. در همین حال یک مرتبه آقای مجتهدی خطاب به من فرمودند: آقا ابوالفضل بس است دیگر! آیا چشم حضرت بین داری؟! و اشاره ای به سوی ماه کرده و فرمودند: اگر چشمش را داری ببین!! آن شب قرص ماه کامل بود هنگامی که به آن نظر کردم؛ جمال دلربای حضرت مهدی( روحی فداه) را با یک حالت نیم خیز مثل کسی که می خواهد بر خیزد زیارت کردم، در حالی که با یک دست ذوالفقار! و با دست دیگر غلاف آن را گرفته و کمی آن را از غلاف بیرون کشیده بودند. سپس آقای مجتهدی فرمودند: ببین آقا ابوالفضل، خود حضرت هم لحظه به لحظه در انتظار ظهورند و تا امر فرج اصلاح نگردد ایشان هم لحظه ای آرامش ندارند. به محض اینکه آن صحنه را مشاهده کردم طاقت نیاوردم و بیهوش روی زمین افتادم 🌴گوهر معرفت 🌴 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴

عارف بالله مرحوم میرزا ابوالفضل قهوه چی گفته اند: وی زمانی در بیابان دریک شب برفی، گروهی گرگ را میبیند که به گرد یک دیگر حلقه زده و زوزه میکشند. با حالت تعجّب به خداوند عرض می‌کند که خدایا این‌ها دیگر چه می‌گویند؟ دراین هوا چه می‌خواهند؟ به او فهمانده بودند که این زبان بسته ها به درگاه خدا شکایت میکنند که خدایا تا کی ما حرام بخوریم؟! پس کِي امام زمان«ع» می‌آید تا ما هم از این حرام خوری نجات پیدا کنیم؟ 🌴گوهر معرفت 🌴 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴

جناب آقای احمد میرزا هاشم زاده نقل کردند: آقای مجتهدی زمانی فرمودند: در یکی از سفرهای دریایی وقتی کشتی به اسکله رسید، هنگام پیاده شدن، کارگران کشتی به جهت بلند کردن بارها ذکر شریف 《 یا علی》 را بر زبان جاری کردند. در همین حین دیدم حضرت مولا امیر المومنین علی علیه السلام آن جا تشریف آوردند و به من فرمودند: شیخ جعفر، اگر این ها آن کسی را که صدا می کنند، ببینند چه اتفاقی می افتد؟ عرض کردم: معلوم است یا مولا! تمام آنها قالب تهی می کنند. آقای هاشم زاده می گفتند: آن روز آقای مجتهدی می خواستند به من بفهمانند که با استمداد و توسل، ائمه ی اطهار علیهم السلام فوراً توجه می کنند و نزد هر کس که آنها را صدا زده و استمداد طلبیده حاضر می شوند، لیکن به خاطر ضعف و نقصانِ ماست که دیدار آن حضرات میسر نمی شود. معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟ 🌴گوهر معرفت 🌴 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴

#الله_اکبر 🔴🔴🔴محسن رضایی: عیدی صبر ملت ایران و ساکنان غزه در راه است 🔻محسن رضایی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس با استفاده از هشتگ «تنبیه متجاوز»، نوشت: 🔴«به فضل پروردگار متعال، عیدی صبر راهبردی ملت ایران و کودکان و مردم مظلوم ‎غزه در راه است!» @Zohorbesyarnazdikast

*داستان شماره ۱۰۸* *در بیان قصه مریم (س)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم حنه زن عمران جده عیسی علیه السلام و مادر حضرت مریم علیه السلام است و این عمران غیر عمران پدر موسی علیه السلام است بلکه عمران پسر ماثان است و جمعی گفته اند که خواهر حنه در خانه زکریا بود و ایشاع نام داشت و یحیی و مریم علیه السلام خاله زاده بودند. حنه زن عمران گفت پروردگارا بدرستیکه من نذر کردم برای تو که آنچه در شکم من است محرر(خادم مسجد) گردانم یعنی خادم بیت المقدس گردانم یا مخصوص عبادت گردانم که از محراب بیرون نیاید. بدرستیکه تویی شنوا و دانا. چون مریم علیه السلام از حنه به وجود آمد گفت پروردگارا من این فرزند را دختر بر زمین گذاشتم و خدا داناتر بود به آنچه از او به وجود آمده بود و نیست مرد مثل زن در خدمت بیت المقدس و عباد. زیرا که زن حائض می شود می باید از مسجد بیرون رود و محرر می باید از مسجد بیرون نرود! بدرستیکه من او را مریم نام کردم( یعنی عابده یا خادمه). بدرستیکه در پناه تو در می آورم او را و ذریت و فرزندان او را از شر شیطان رجیم. پس قبول کرد او را پروردگار او برای خدمت بیت المقدس با دختر بودن او به قبول نیکو و رویانیدنی نیکو. چون نه ساله شد در روزه و عبادت و زهد و ترک دنیا بر همه عباد زیادتی می کرد و خدا کفالت محافظت او را به زکریا علیه السلام مفوض گردانید. مادر مریم علیها سلام او را در خرقه پیچید و به مسجد آورد به نزد احبار و رهبانان بنی اسرائیل و گفت بگیرید که این نذر بیت المقدس است و چون مریم علیها سلام دختر امام و صاحب قربانی آنها بود احبار بنی اسرائیل نزاع کردند به کفالت او. پس زکریا علیه السلام گفت من احقم. احبار گفتند اگر به احق می گذاشتیم مادرش از همه احق بود ولیکن قرعه می افکنیم تا به اسم هر که در آید او‌ متوجه کفالت گردد پس به قرعه قرار دادند و ایشان بیست و نه نفر بودند و قلمهای خود را که کتابت تورات به آن می نمودند و از فولاد بود در آب انداختند. پس قلم زکریا علیه السلام بر خلاف عادت بر روی آب ایستاد یا در آب جاری افکندند و قلم دیگران را آب برد و قلم او بر روی آب ایستاد و حرکت نکرد. هر گاه داخل می شد زکریا بر مریم، می یافت نزد او روزی از میوه های بهشت در غیر موسم آن میوه ( گفته اند که شیر نخورد بلکه پیوسته روزی او از بهشت می آمد) پس زکریا گفت ای مریم از کجاست از برای تو این روزی. مریم می گفت از جانب خداست و از بهشت است بدرستیکه خدا روزی می دهد هر که را می خواهد بی حساب. حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود که پیغمبران بر او قرعه زدند، پس قرعه برای زکریا بیرون آمد که شوهر خواهر مریم بود و زکریا علیه السلام متکفل محافظت او گردید. او را داخل مسجد کرد. چون به راه افتاد مشغول خدمت پیغمبران عباد گردید. چون به حدی رسید که زنان دیگر حائض شوند حقتعالی امر کرد زکریا را که او را در مسجد در پرده عصمت مستور دارد و مقبول ترین زنان بود . چون به نماز می ایستاد محراب از نور او روشن می شد پس هرگاه که زکریا به نزد او می رفت میوه تابستان را در زمستان نزد او می دید و میوه زمستان را در تابستان نزد او می دید. پس از او پرسید که این میوه ها از کجا برای تو می آید؟ مریم علیها سلام گفت از جانب حقتعالی می آید پس در آن وقت زکریا علیه السلام از خدا فرزند طلبید. از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است حقتعالی وحی نمود بسوی عمران که من تو را می دهم پسر مبارکی که کور را روشن کند و پیس را شفا بخشد و مرده را زنده کند به امر خدا و او را به رسالت خواهم فرستاد بسوی بنی اسرائیل. پس عمران حنه زن خود را بشارت داد که حقتعالی چنین وحی فرستاده است. چون حنه به مریم علیها سلام حامله شد گمان داشت که آن پسر است که عمران او‌ را بشارت به آن داده بود. پس گفت پروردگارا نذر کردم که این فرزند را که در شکم من است محرر گردانم. چون دختر زائید گفت پروردگارا من دختر زائیدم و پسر مانند دختر نیست و دختر نمی تواند شد. چون خدا عیسی علیه السلام را به مریم علیها سلام بخشید آن بشارت که خدا عمران را داده بود به ظهور آمد. پس اگر ما در باب یکی از اهل بیت علیهم السلام خبری بدهیم و در باب او به عمل نیاید و در فرزند فرزند به عمل آید انکار می کنند... ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی* @Zohorbesyarnazdikast

*داستان شماره ۱۰۹* *در بیان قصه عیسی(ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم جبرئیل علیه السلام گفت ای مریم بدرستیکه خدا بشارت می دهد تو را به کلمه ای از جانب خود که نام او مسیح است یعنی عیسی پسر مریم که روشناس و صاحب جاه و قدر و منزلت است در دنیا و آخرت و از مقربان درگاه الهی است. عیسی علیه السلام را برای آن کلمه خدا می گویند که به لفظ( کُنْ) بی پدر آفریده شد یا برای آنکه بشارت دادند به او پیغمبران گذشته یا برای آنکه به کلام او حقتعالی مردم را هدایت نمود و او را مسیح گفتند برای آنکه مسح کرده شده بود از جانب خدا به میمنت و برکت و پاکی از گناهان یا برای آنکه او‌‌ را بعد از ولادت مسح کردند به روغن زیت یا آنکه جبرئیل علیه السلام بال خود را بر آن حضرت مالید بعد از ولادت که تعویذ او‌ گردد از شر شیطان یا برای آنکه دست بر سر یتیمان می کشید یا برای آنکه به مسح آن حضرت کوران بینا می شدند و بیماران شفا می یافتند و سخن خواهد گفت با مردم در گهواره و در سن کهولت که نزدیک به سن پیری است و از جمله پیغمبران شایسته خواهد بود. مریم سلام الله گفت پروردگارا چگونه خواهد بود مرا فرزند و حال آنکه دست بر من نگذاشته است بشری. ملک گفت چنین است خدا می آفریند هر چه را می خواهد. چون مقدر کرد امری را پس همین است که می گوید مر او را باش، پس آن می باشد و موجود می شود و تعلیم خواهد نمود او را کتاب یعنی چیزی نوشتن یا همه کتابهای آسمانی و حکمت و دانائی خصوصا تورات و انجیل و حال آنکه او رسول خواهد بود بسوی بنی اسرائیل و خواهد گفت به ایشان بدرستیکه من آمده ام بسوی شما با آیتی و معجزه ای چند از جانب پروردگار شما. حضرت مریم سلام الله در بیت المقدس یا در خانه خود در جانب شرقی عزلتی گزید برای عبادت یا برای شستن بدن خود. پس حجابی آویخت میان خود و اهل خود که او را نبینند. بعد از استحمام فرستادیم بسوی او روح خود را یعنی حضرت جبرئیل علیه السلام را که از روحانیان است. پس متمثل شد برای او بصورت بشری و آدمی. گفته اند که هر وقت که حضرت مریم سلام الله حائض می شد از مسجد بیرون می آمد نزد خاله خود زوجه زکریا علیه السلام می بود تا پاک میشد باز به مسجد برمی گشت. روزی در خانه زکریا علیه السلام پرده ای آویخته غسل کرده می خواست بیرون آید ناگاه جبرئیل علیه السلام بصورت جوان ساده ای نزد او پیدا شد. حضرت مریم سلام الله گفت بدرستیکه من پناه می برم به خداوند رحمن از شر تو پس دور شو از من اگر متقی و پرهیزکاری. گفت نیستم من مگر رسول پروردگار تو که مرا فرستاده است که خدا بخشد تو را پسری پاکیزه از گناهان و اخلاق ذمیمه یا نمو کننده در علم و کمال. مریم سلام الله گفت از کجا می باشد از برای من پسری و حال آنکه شوهری نداشته ام و نبوده ام از زناکاران. جبرئیل علیه السلام گفت چنین است پروردگار تو و این امر بر او آسان است که علامتی و حجتی باشد برای مردم بر کمال قدرت خداوند و رحمتی باشد از جانب ما و خلق شدن این فرزند به این نحو امری مقدر شده و حکم شده و خلاف این نخواهد شد. جبرئیل علیه السلام در گریبان مریم سلام الله بادی دمید. پس در آن شب حامله شد به حضرت عیسی علیه السلام در بامداد وضع حمل او شد. مدت حمل او نه ساعت بود. حقتعالی به عدد ماه حمل زنان دیگر از برای او ساعت مقرر فرمود. چون خاله اش را نظر بر او افتاد متعجب شد. حضرت مریم سلام الله از شرمندگی آن حال از خاله و زکریا علیه السلام کناره گرفت. چون مریم سلام الله بیرون آمد برای درد زائیدن که به جایی پناه برد روز بازار بنی اسرائیل و مجمع ایشان بود. پس رسید به جولاهان( پارچه بافی، بافندگی)آن زمان جولاهی شریف ترین صنعتها بود. ایشان بر استرهای کبود سوار بودند پس مریم از ایشان پرسید که درخت خرمای خشک در کجاست؟ ایشان استهزاء به او کردند و زجر کردند او را. پس مریم سلام الله فرمود خدا کسب شما را زبون گرداند و شما را در میان مردم عار گرداند. پس جماعتی از سوداگران(تجار، کسبه) را دید چون از ایشان احوال درخت پرسید ایشان نشان دادند. پس به ایشان فرمود خدا برکت در کسب شما قرار دهد و مردم را بسوی شما محتاج گرداند. چون به درخت رسید نزد آن درخت عیسی علیه السلام متولد شد. چون نظرش بر عیسی علیه السلام افتاد گفت کاش پیشتر مرده بودم این روز را نمی دیدم. چه گویم به خاله خود و چه گویم با بنی اسرائیل. پس ندا کرد مریم را عیسی علیه السلام از زیر او یا جبرئیل از زیر تل که اندوهناک مباش که گردانیده است پروردگار تو از زیر تو نهری یا شریف بزرگی که آن عیسی علیه السلام است... ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی* @Zohorbesyarnazdikast

*داستان شماره ۱۱۰* *در بیان قصه مریم (س)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که آن نهری بود که سالها خشک شده بود. در آن وقت حقتعالی آب در آن جاری کرد و جبرئیل علیه السلام فرمود میل بده بسوی خود ساق درخت خرمای خشک را تا فرو ریزد بر تو رطبی رسیده و چیده شده. استشفا نمی کند زن تازه زائیده به چیزی بهتر از رطب باشد زیرا که خدا آن را طعام مریم سلام الله گردانید بعد از زائیدن و فرمود آن درخت خشک بود و میوه نداشت زیرا که در فصل زمستان بود و در هیچ درخت رطب نبود پس برای ظهور اعجاز او در همان ساعت بر درخت برگ رویانید و رطب رسانید. پس عیسی علیه السلام به او گفت مرا در قماط بپیچ و در دست بگیر. پس بخور از رطب و بیاشام از آب و دیده ات روشن باد و شاد باش. اگر ببینی از بشر احدی را پس بگو که من نذر کرده ام از برای خداوند مهربان روزه، که امروز بدارم. پس امروز به آدمی سخن نمی گویم. چون حضرت مریم سلام الله را در محراب او ندیدند به طلب او بیرون آمدند. زکریا علیه السلام نیز بیرون آمد به تجسس مریم سلام الله. پس دیدند که مریم می آید و عیسی را در پیش سینه خود گرفته است. پس زنان بنی اسرائیل جمع شدند او را تشنیع می کردند. آب دهان بر روی شریفش می انداختند. حضرت مطلقا با ایشان سخن نفرمود تا داخل محراب خود شد. پس زکریا علیه السلام و بنی اسرائیل نزد او آمدند و گفتند ای مریم کار بدیعی کردی. گفتند این چه بلا و چه عار است از برای بنی اسرائیل ظاهر کردی. او را خواهر هارون گفتند بر سبیل تشنیع، زیرا که هارون مرد فاسق زناکاری بود که به بدی مشهور بود. آن حضرت را با او تشبیه کردند. هفتاد زن بودند از بنی اسرائیل که افترا کردند بر مریم سلام الله. به او خطاب کردند که( لقد جئت شیئا فریا) حقتعالی عیسی علیه السلام را به سخن در آورد به آن زنان خطاب فرمود که وای بر شما افترا می بندید بر مادر من. منم بنده خدا که مرا پیغمبر گردانیده است و کتاب به من داده است سوگند می خورم به خدا که هر یک از شما را حد خواهم زد برای فحشی که به مادر من گفتید. بعد از پیغمبری همه را حد فحش زد. نقل کرده اند که حضرت عیسی علیه السلام چهار مرده را زنده کرد. اول دوستی داشت که او را عارز می گفتند. بعد از سه روز از مرگش به خواهر عارز گفت مرا ببر بر سر قبر او. چون به نزد قبر او رفت گفت ای خداوندی که پروردگار آسمانهای هفتگانه و زمین های هفتگانه ای. بدرستیکه مرا فرستاده ای بسوی بنی اسرائیل که ایشان را بسوی دین تو بخوانم و خبر دهم ایشان را که من مرده را زنده می کنم پس زنده کن عارز را، پس زنده شد و از قبر بیرون آمد و بعد از آن فرزندان بهم رسانید. دوم فرزند پیرزالی بود که تابوت او را از پیش عیسی علیه السلام گذرانیدند و عیسی علیه السلام دعا کرد و او زنده شد و در میان تابوت نشست و پا به گردن مردم گذاشت و پائین آمد و جامه های خود را پوشید به خانه خود برگشت و بعد از آن فرزندان بهم رسانید. سوم دختر عیاشی بود که گفتند به آن حضرت دیروز مرده است او را زنده کن. دعا کرد زنده شد و فرزندان از او بهم رسیدند. چهارم سام پسر نوح علیه السلام را که دعا کرد به اسم اعظم خدا، پس سام از قبر بیرون آمد و نصف موی سرش سفید شده بود. گفت مگر قیامت برپا شده است؟ عیسی علیه السلام گفت نه ولیکن من دعا کردم به اسم اعظم خدا را که تو را زنده فرمود و پانصد سال در دنیا زندگی کرده بود و مویش سفید نشده بود و در این وقت از هول اینکه مبادا قیامت قائم شده باشد مویش سفید شد. عیسی علیه السلام گفت بمیر. سام گفت به شرط آنکه خدا مرا پناه دهد از سکرات مرگ. آن حضرت دعا کرد و او به رحمت الهی واصل شد. منقول است چون حضرت عیسی علیه السلام با بنی اسرائیل گفت من رسولم از جانب خدا بسوی شما مرغ از گل می سازم و زنده می کنم و کور مادر زاد و پیس را شفا می بخشم. بنی اسرائیل گفتند اینها همه جادوست آیت دیگر به ما بنما تا تو را تصدیق کنیم. فرمود اگر شما را خبر دهم به آنچه می خورید و به آنچه در خانه ها ذخیره می کنید خواهید دانست که من صادقم؟ گفتند بلی! پس هر روز ایشان را خبر می داد که امروز فلان چیز خوردید و فلان چیز آشامیدید و فلان چیز ذخیره کردید. پس بعضی ایمان آوردند و بعضی بر کفر خود ماندند. ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی* @Zohorbesyarnazdikast

*داستان شماره ۱۱۱* *در بیان قصه عیسی (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم درحدیث معتبر از امام محمد باقر علیه السلام منقول است که چون حضرت عیسی علیه السلام متولد شد در یک روز آنقدر بزرگ می شد که اطفال دیگر در دو ماه بزرگ شوند، چون هفت ماه از ولادتش گذشت حضرت مریم سلام الله او را به مکتب خانه آورد در پیش روی معلم نشانید. پس معلم به او گفت بگو ( بسم الله الرحمن الرحیم) عیسی ع گفت. معلم گفت بگو (ابجد). عیسی علیه السلام سر بالا کرد و فرمود. می دانی ابجد چه معنی دارد؟ معلم تازیانه بالا برد که بر او بزند عیسی علیه السلام فرمود: ای معلم مرا مزن اگر می دانی بگو و اگر نمی دانی از من بپرس تا من بگویم. گفت بگو. فرمود (الف) الا نعمتهای خداست (با) به حجت و صفات کمالیه خداست (جیم) جمال الهی است (دال) دین خداست (ها) هول جهنم است (واو) اشاره است به (ویل لاهل النار) یعنی وای بر اهل جهنم (زا) زفیر فریاد جهنم است و خروشیدن آن بر عاصیان (حطی) یعنی کم می شود و برطرف می شود گناهان از استغفار کنندگان (کلمن) کلام خداست و کلمات و وعده های خدا را کسی بدل نمی تواند کرد ( سعفص) یعنی در قیامت جزا خواهند داد صاعی را به صاعی و کیلی را به کیلی ( قرشت) یعنی همه را در قبرها از هم پاشد و در قیامت زنده می کند. معلم گفت ای زن دست پسرت را بگیر و ببر که او علم ربانی دارد و احتیاج به معلم ندارد. از حضرت امام صادق علیه السلام منقول است که نام های بزرگ خدا هفتاد و سه نام است. دو نام از آنها را به عیسی علیه السلام داده بود و آن معجزات از او به اذن دو نام ظاهر می شد و هفتاد و دو نام را به ما داده است و یک نام مخصوص خداست که به کسی تعلیم نکرده است. از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده اند که حضرت عیسی علیه السلام چون خواست که اصحاب خود را وداع کند جمع کرد ایشان را و امر کرد ایشان را که متوجه هدایت ضعیفان خلق شوند و متعرض جباران و پادشاهان نشوند . پس دو نفر از ایشان را بسوی شهر انطاکیه فرستاد. پس روزی داخل شدند که عید ایشان بود دیدند که بتخانه ها را گشوده اند و بتان خود را می پرستند. پس مبادرت کردند به درشتی و سرزنش و ملامت ایشان و به این سبب ایشان را زنجیر کردند و در زندان افکندند. چون شمعون (رسول دیگر عیسی ع) بر این معنی مطلع شد آمد به انطاکیه تدبیری چند کرد که داخل زندان شد و ایشان را گفت که من نگفتم متعرض جباران مشوید. پس از نزد ایشان بیرون آمد. با ضعیفان و بیچارگان می نشست و کم کم سخنی با ایشان می گفت از کلمات هدایت آیات و آن ضعیفان آن سخنان را به مردم از خود قویتر می گفتند و کلام او را اخفا می کردند تا آنکه بعد از مدتی آن سخنان به پادشاه رسید. پادشاه پرسید چند گاهست که این مرد در این شهر است گفتند دو ماه است گفت بیاورید او را چون به مجلس پادشاه رفت پادشاه او را دید و با او سخن گفت او را بسیار دوست داشت و حکم کرد هر وقت که من در مجلس بنشینم او را نزد من حاضر کنید. پس روزی خواب هولناکی دید و شمعون تعبیر شافی کرد که سرورش زیاده شد. پس پیوسته با پادشاه صحبت می داشت تا آنکه در دل او جا کرد و دانست که سخنش در او اثر می کند. پس روزی به پادشاه گقت شنیده ام که دو مرد در زندان تو هستند که عیب کرده اند بر تو دین تو را. گفت بلی. شمعون گفت بفرما تا ایشان را حاضر کنند چون ایشان را آوردند. شمعون گفت کیست آن خدائی که شما او را می پرستید. گفتند خداوند عالمیان است. گفت سوالی که از او بکنید می شنود و دعائیکه بکنید اجابت می نماید‌. گفتند بلی. شمعون گفت که می خواهم این دعوی شما را امتحان کنم که راست می گوئید یا نه. گفتند بگو گفت اگر دعا کنید پیس را شفا می دهد؟ گفتند بلی. پیسی را طلبید و گفت از خدای خود سوال کن که این را شفا بدهد. پس ایشان دست بر او مالیدند در همان ساعت شفا یافت. شمعون گفت من نیز می کنم آنچه شما کردید و چون پیس دیگر را حاضر کردند شمعون دست بر او مالید و شفا یافت. پس شمعون گفت یک چیز ماند که اگر شما اجابت من می نمائید در آن باب من ایمان می آورم به خدای شما. گفتند کدام است؟ شمعون فرمود که مرده ای را زنده کنید! گفتند می کنیم. پس شمعون رو به پادشاه کرد و گفت میتی که اعتنا به شأن او داشته باشی هست؟ گفت بلی پسر من مرده است. گفت بیا برویم به نزد قبر او که اینها دعوی می کنند ممکن است در اینجا رسوا شوند. چون به نزد قبر پسر پادشاه رفتند آنها دست گشودند به دعا آشکارا و شمعون علیه السلام دست به دعا گشود پنهان. پس به زودی قبر شکافته شد و پسر پادشاه از قبر بیرون آمد. پدرش از او پرسید.... ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی* @Zohorbesyarnazdikast

🎬 #کلیپ_مهدوی ⭕️ آخـــرالزمان و منتـــظران ظـــهور... ❌ اوج فشار و سختی و ... ✔️ امــا منتــظران و نور درون.. @Zohorbesyarnazdikast ظهور بسیار نزدیک است #اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹

🔴 اجتماع ربّانی در مکّه ⭕️ منظور از اجتماع ربّانی جمع شدن ناگهانی ۳۱۳ یار خالص است که از نقاط مختلف کشورها غیب گشته و پیرامون اشرف احیا در مکه جمع می‌شوند 🌕 امام صادق عليه السلام: هنگامى كه به امام مهدی علیه السلام اذن قیام داده شد خدا را به نام عبرانى‌اش می‌خواند(پس دعایش مستجاب شده)و اصحابش سيصد و سيزده نفر مانند پاره‌های ابر پائیزی گرد او اجتماع می‌کنند و آنان پرچمداران او هستند؛ بعضى از آنان شبانگاه از بسترش ناپدید شده و صبح در مكّه است و بعضى از ایشان مشاهده می‌شود روزِ روشن در ميان ابر حركت می‌کند در حالیکه به نام خود و پدرش و خصوصيات و نسبش مورد شناخت است. عرض شد: فدايت شوم كداميك از اينان ايمانشان عظیم تر است؟ فرمود: آن كه در ميان ابر در روز حركت می‌كند؛ و آنانند مفقود شوندگان؛ و اين آيه درباره آنان نازل شده است: أيْنَ ما تَكُونُوا يَأتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً: هر جا كه باشيد خداوند همه شما را مى‏‌آورد إذَا أُذِنَ اَلْإمَامُ دَعَا اَللّهَ بِاسْمِهِ اَلْعِبْرَانِيِّ فَأُتِيحَتْ لَهُ صَحَابَتُهُ اَلثَّلاَثُمِائَةِ وَ ثَلاَثَةَ عَشَرَ.. 📗الغيبة(للنعمانی)،ب۲٠، ص۳۱۳، ح۳ 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴

✍ « در انتــــظار خوابیدی؟ » 🔹انتظار بعضیا اینجوریه که منتظرن یه اتفاق خوب بیوفته و خیلیم به زحمت نیوفتن ولی منفعتشو ببرن... 🔹اصلا معلوم نیست کی منتظر کیه، چیه و این انتظار انفعال یا فعل و فعالیت است؟ ----------------------------------------------- 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴

🎥شده امام زمان(عج) از دیدنت لذت ببره؟! 👤استاد قرائتی ----------------------------------------------- اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری... 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴

‼️ اطلاعات جنگ جهانی سوم مجله تایم جنگ هسته ای بین روسیه و آمریکا را نشان داد: "بیش از 5 میلیارد نفر ممکن است از گرسنگی بمیرند. از جمله حدود 99 درصد از جمعیت ایالات متحده، اروپا، روسیه و چین." 📎بیاد روایات ناب اهل البیت افتادم که دو سوم مردم می‌میرند یا با جنگ یا با بیماری عمدی... قبلاً میگفتن این امکان نداره،اما حالا با آغاز جنگ بین دو قدرت مثل آمریکا و روسیه یا چین این اتفاق ممکن میشه منادیان ظهور @Zohorbesyarnazdikast

‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ #مردان_آخر_الزمان ❥↶ اگرچه امتحانات خداوند برای زن و مرد یکسان است؛ ولی پاره‌ای از روایات درباره مردان نقل شده است؛ ❥↶ چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: 【… وَ رَأَیتَ الرَّجُلَ اِذَا مَرَّ بِهِ یَوْمٌ وَ لَمْ یَکْسِبْ فِیهِ الذَّنبَ العَظِیمَ مِنْ فُجُورٍ اَوْ بَخْسِ مِکْیالٍ اَوْ مِیزانٍ اَوْ غِشیَانِ حَرامٍ اَوْ شُرْبِ مُسْکِرٍ کَئیباً حَزِیناً یَحْسَبُ اَنَّ ذَلِکَ الیومَ عَلَیهِ وَضِیعَةٌ مِنْ عُمُرِهِ …】 『 مردی را می‌بینی هنگامی که یک روز بر او گذشته و گناه بزرگی انجام نداده است، از قبیل فحشا، کم فروشی، کلاهبرداری و یا شرب خمر بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود.』 📚 الکافی، ج 8، ص 40 ظهور بسیار نزدیک است #اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 @Zohorbesyarnazdikast

#مناجات_با_خدا با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے

🔹«محاسبه شبانه» 🔸استاد وزیری فرد 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷

🔹جهنم؛ ظهور جنبۀ عدمیِ انسان 🔸استاد علیپور 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷

🔹پند قرآن به قارون صفتان 🔸استاد مویدی 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷

🔹 امروز و فردا! 🔸استاد ایوبی 🇮🇷 تهذیب و اخلاق 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2610430180Cae0eadb20c لینک کانال ظهور بسیار نزدیک است مطالب واحادیث مهدوی وبشارات بزرگان http://eitaa.com/joinchat/2747793437Ca91273315d لینک گروه ظهور بسیار نزدیک است جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید