به درستي که اين قرآن نوري است آشکار و ريسماني محکم، پناهي مطمئن و مقامي بالا، شفاي شفاخواهان و فضيلتي بزرگ و سعادتي عظمي است.
🌱شب بخیر🌱
سلام✋
ارادت داریم🍏
درگیر سفارش امروز بودم
نتونستم زودترپیام بدم🤗
📚کتاب پدر
🍃اثری از نرگس شکوریان فرد،باداستان های بسیار جذاب وجملاتی ناب برای تحول در احساس و فکر و ساختن زندگیمان نوشته شده
📌همان لحظه که قلب دنیا و ما ساکنان حیرانش پر شده بود از تنهایی و ناامیدی و ترس و آشوب، خداوند، پدری به ما بخشید که اینک در کتاب «پدر» از نرگس شکوریان فرد، داستانهایی تربیتی- اخلاقی از زندگی او را میخوانیم. این اثر روایتی از زندگانی مولای مومنان،علی(ع) است.
🌻
نوع کتاب: شومیز (پالتویی)
تعدادصفحات:۹۶
وزن:۵۶گرم
قیمت:۴۵تومن
برای ثبت سفارش :👇👇
@Zulfa_1
#داستان #پدر #مولا_امیرالمومنین
کتابفروشی زلفا:
https://eitaa.com/joinchat/1292763772C19d84257b9
🪴الہے🪴
☆عقل☆گوید:آرام،آرام!
☆عشق☆گوید:بشتاب
آن گوید دور باش
واین گویدزودباش
قریبا ☆غریبم☆
دور و نزدیکم باش
🌱اینم یه هدیه خاص،مناسب روز پدر🥸
🦋یه قاب خوشکل از حرم مولا امیرالمومنین علیه السلام
📌کاشیهای قاب شده با بهترین چاپ و استفاده از مرغوبترین رنگها جهت زیبایی مضاعف ، وضوح و شفافیت تصاویر در ابعاد 27*27 با قابلیت نصب بر روی دیوار و اسقرار بر روی میز در طرحهای متنوع و بسته بندی مناسب و زیبا (جعبه کارتنی)
🌿
♡قیمت♡
بهای نشستن کنج دیوار خونت:۱۳۵تومن🤭
برای ثبت سفارش :👇👇
@Zulfa_1
#قاب #پدر #مولا_امیرالمومنین
کتابفروشی زلفا:
https://eitaa.com/joinchat/1292763772C19d84257b9
خیلی دلربا بودا🤓
به قول صابوناتی ها{یه شهرستان دراستان فارس}:پسندت شد😉😅
از طرف مخاطب های عزیز💕
کلی نظرات و پیشنهادات جالب
داشتیم توی این چندروز☺️
تصمیم دارم بعضی هاش رو بذارم توکانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مشتی ناو و کشتی های باری
هست که برای فروش گذاشتن،
هرکی میخواد بره سفارش بده
قیمتاش هم باهاتون راه میان،
نگران نباشید🤠
🪴داستان محجبه شدن دختر ضعیف الحجاب🪴
دختر ضعیفُ الحجابِ:حاجی دستت چی شده؟
دختره:چرا انگشتات قطع شده؟😢
دختره:کی این بلا رو سرت آورده
حاجی گفت:تو فتنه ز_ز_آ
نارنجک دستی داشتن،ازشون
گرفتم که به مردم آسیب نزنه
که تو دستم منفجر شد🔥
دختره:حاجی الان ناراحت نیستی
که انگشتت قطع شده(اینجای داستان که دارم مینویسم اشک در کاسه ی چشمانم جمع شده )
حاجی: دستام بره.......................................
ولی کسی تو خیابون دست به تو نزنه😢
دختره:😭
حاجی:چی شد؟
حاجی:توکه میگفتی شاهچراغ هم کار خودشونه
دختره:نه حاجی من اشتباه کردم
دختره:من بمیرم که برای امنیت ما رفتی کف خیابون،اینجور بلایی سرت اومد
این داستان براساس واقعیت در زمان فتنه اتفاق افتاده
به قلم:سیدعلی اصغرنوری
🌻 تراش چوبی مَلوس و خوشکل زلفا🌻
باطرح های متنوع و دلربا
یه شکموی بامزه🤠
همیشه زبونش بیرونُ🐶
و درحال خوردن😉
بهای تراشیدن باهاش:۴۵تومن
برای ثبت سفارش:👇👇
@Zulfa_1
#تراش_چوبی_طرح_حیوانات
کتابفروشی زلفا:
https://eitaa.com/joinchat/1292763772C19d84257b9
📚کتاب حیدر
🍃کتابی رمان گونه که۹سال زندگی مولی الموحدین علیه السلام و حضرت زهرا علیه السلام را روایت میکند و روایتی است که روای اش حیدر علیه السلام است
📌از جنگ بدر که برگشتیم، بقیه دهه دوم ماه را در مسجد معتکف شدیم. غوغایی در دلم به پا بود. دوست داشتم فاطمه، خانم خانهام باشد و من سایه سرش. همیشه حتی در سختترین دقایق جنگ هم با ترس بیگانه بودم؛ اما آن روزها چهچیزی جسارت را در من ذوب کرده بود، نمیدانم؟ هرچه با خودم کلنجار میرفتم، نمیتوانستم پا پیش بگذارم. باز مرور کردم آن روزی را که پیامبر پرسیدند: «نمیخواهی ازدواج کنی؟» از لحنشان معلوم بود که یعنی خوب است یکی از دختران قریش را برایت بگیرم. سکوت کردم. نمیخواستم فاطمه را از دست بدهم.
💕
☆مشخصات☆:
تعدادصفحات:۳۸۰
☆قیمت☆
بهای این کتاب زیبا:۱۹۵تومن
برای ثبت سفارش این کتاب خوب:👇👇
@Zulfa_1
#کتاب_حیدر #حیدر
کتابفروشی زلفا:
https://eitaa.com/joinchat/1292763772C19d84257b9
🍇یه حبهِ ی شیرین مثل عسل از کتاب😋:
🌴با نخلستان مأنوس بودم. گاهی همان جا سر زمین، غذا میخوردم. خوراکم نان سبوسدار جو بود. گاهی هم گندم. زیاد اهل گوشتخواری نبودم. معتقدم نباید معده را قبرستان کرد. سرکه یا نمک، خورشتهایی بودند که اغلب با نان میخوردم. هیچوقت دو خورشت را باهم نمیخوردم. استدلالم این بود که باید نفس را به قناعت عادت داد، و الّا کار بهجایی میرسد که چیزی بیشتر از نیازش را طلب میکند. برای تنوع، گاه گیاهان دارویی را هم به سفرهام اضافه میکردم. بعضی وقتها شیر شتر و خرمای عجوه میخوردم یا حلوای خرمایی که مادرم برایم میگذاشت. هیچوقت یک دل سیر غذا نخوردم، بیشتر پول روزمزدی که در میآوردم را به نیازمندها میبخشیدم و از گرسنگی به شکمم سنگ میبستم.
لباسهایم اگر پاره میشد، با تکه پوستی یا لیف خرمایی وصلهشان میزدم تا مجبور نباشم در آن شرایط لباس جدیدی بخرم.
با همه اینها، مصمم شدم پا پیش بگذارم. کهنه عبایم را تن کردم و رفتم خواستگاری. آن روزها تنها داراییام از مال دنیا شمشیر و زره و همان یک شتر بود.🌹
به به چه شیرینه😉
میگی نه؟پس بخون ببین چه طعمی میده🤗
یه حبه از کتاب رو بخوری عاشقش میشی🤓
خیلی ها میگن مطالعه میکنیم ولی درس رو زود فراموش میکنیم!
اگه بدونید هایلایت چه فایده هایی برای درساتون داره☺️
اگه میخوای بدونی پس ویس رو به دقت گوش بده