گاهی تنها بودن ها بسیار شفابخش هستند ، از تنهایی ها باید استقبال کرد ، تنها بودن ها ، فرار کردنهاي ما را کم می کنند بعد مجبور می شویم با واقعیتی روبرو شویم که در گذشته رخ داده است ، در این واقعیت قرار است قسمتی از خودمان را پیدا کنیم ، خطاها را قبول کنیم و بعد وارد فرآیند تغییر شویم خودمان را ببخشیم و براي تمام خاطراتی که با آنها احساس گناه می کنیم برگردیم به خاطره .. به درد.
برای هلیوس ✨
حسرت هایمان به ما کمک می کنند که ادامه ي مسیر را دوباره برنامه ریزي کنیم و به سمت حسرتهاي تکرار شونده حرکت نکنیم .
غمِ حسرت ، غم شفابخشی است چون بخشی دیگر را در ما بیدار می کند ،
بخشی که در درون ماست و نمی خواهد گذشته را تکرار کند ، کسی که با غم حسرتهاي خود کنار نیاید و سعی در فرار داشته باشد گذشته را دوباره تکرار می کند و هرگز متوجه نم ی شود چه اندوه اي را در خودش حبس کرده است . حسرت روزهایی که از دست دادهایم به ما این انگیزه را می دهد که دوباره بلند شویم و این بار بهتر تصمیم بگیریم
برای FM ✨
همه ي ما دوراهی های سختی را در زندگی تجربه کرده ایم و گاهی برای اینکه تصمیم نگیریم صبر کردیم تا زمان گذر کند و فکر کردیم اگر زمان بگذرد می توانیم تصمیم درست بگیریم.
در ابتداي تصمیمگیري ها و دیدن دوراهی ها شاید گذر زمان کمک مان کند ، اما زیادي منتظر گذر زمان بودن می تواند ما را مبتلا کند ، مبتلا به تردید و این تردید ، آرام آرام بخشی از ما می شود ، همراه تمام لحظه ها می شود و در کوچکترین تصمیم ها هم وارد می شود .
تردید ممکن است مدتی رابطه هایمان را کش بدهد اما اجازه نمی دهد یک رابطه صمیمانه را تجربه کنیم ، با تردید در رابطه بودن اجازه نمی دهد طرف مقابل به قلبش شما وارد شود و شما هم وارد قلب او نخواهید شد .
این تردید و عدم تصمیم گیري شاید کمک کند به ظاهر در کنار شخصی باشیم و رابطهاي داشته باشیم اما قطعا اجازه نمی دهد مهري عمیق و صمیمیتی آرام را تجربه کنیم.
برای ابیگیل ✨
حس کردن خوشبختی حس کردن مسیري ست که خودمان تلاش می کنیم تمامش کنیم اما موضوع اصلا تمام کردن یا نکردن نیست ، موضوع تلاشی است که در مسیر انجام می دهیم ، این تلاش هر چقدر سخت تر باشد و مسیر با چالشهاي بیشتري همراه باشد ، احساس خوشبختی عمیقتر خواهد بود مخصوصا اگر بتوانیم مسیر را به پایان برسانیم .
برای فریا✨
اگر جرات داشته باشیم و بتوانیم ویژگی هاي ناخوشایند خود را ببینیم ، دوست داشتن خودمان شروع می شود
متوجه می شویم چقدر از برخی ویژگی هاي درونی مان ناراضی هستیم و این شروع پذیرش درونمان است ، این پذیرش ما را با خود مهربان می کند و حتی ما را با دیگران در صلح و آرامش قرار می دهد ، چون متوجه می شویم که چقدر در درون همه ي ما ویژگی هاي متعارض و سختی وجود دارد ، چقدر با همین ویژگی ها به یکدیگر حمله کردهایم و به ما حمله شده است .
دوست داشتن خود ، پذیرش خود است ، ما با پذیرش خود در صلح قرار می گیریم و از همین صلح درونی تغییرآغاز می شود ، تغییر ویژگی هایی که دوستشان نداریم به رفتارهاي بالغ تر و همدلانه تر .
برای لونا✨
تنهایی شبیه انسانی نامرئی است که در کنار ما و شانه به شانه ي ما همراهمان می آید ، شبیه فردي ست که همیشه حضور دارد اما دیده نمی شود ، حس میشود اما همیشه پر رنگ نیست ، هست اما ترجیح می دهیم که فکر کنیم نیست .
تنهایی بخشی از ماست ، بخشی از وجود
ما که با آن به دنیا آمده ایم. فرار ما از تنهایی ، شبیه فرار از خودمان است ، شبیه به این است که می خواهیم بخشی از بدنمان را نپذیریم ، چون دیدن و لمس کردن و حس کردنش دردآور است .
فقط کافیست روزي مجبور شویم با آن بخش درد آور مواجه شویم ، آن روز ، روز غمگینی خواهد بود اما پس از آن ، پذیرش شروع می شود و زمانی که درد را پذیرفتیم ، درد شبیه به جریانی بیدار کننده در ما می چرخد و از بدنمان بیرون می رود و ما تغییر را حس خواهیم کرد .
برای نیکا ✨
ی چی سرچ کردم پینترست نگرانم شد 😂
بجای عکس پیام آورد که اگر حالت خوب نیست بیا اینجا مودت بهتر شه
به مهربانی آدم هایی که با ما بیشتر از خودشان مهربان هستند باید شک کرد ، تا ما نسبت به خودمان شفقت نداشته باشیم ، با دیگران هم نمی توانیم از صمیم قلب مهربان باشیم .
افرادي که خودشان را دوست دارند در روابط صریح حرف می زنند ، به روشنی از احساس هایشان صحبت می کنند ، براي خودشان ارزش قائل می شوند و اجازه نمی دهند کسی این ارزش را زیر سوال ببرد ، تعارف کمتري دارند و اگر کسی با این افراد در رابطه باشد به زودي متوجه می شود که براي ماندن در رابطه یا تمام کردن رابطه ، هیچ تهدیدي حس نمی کند و نمی ترسد از این که طرف ضربه و یا آسیبی بخورد و یا تلافی کند.
برای Helmi ✨🦊
افرادي که خود را فداي دیگران می کنند از درون خیلی خودشان را دوست ندارند ، در بعضی موارد رفتار به ظاهر فداکارانه پوششی است براي پنهان کردن این ذهنیت که من خودم را دوست ندارم ، پس تلاش می کنم تا رفتاري داشته باشم که دیگران به من بگویند دوست داشتنی
هستم
اما در واقعیت آنها به شدت خشمگین هستند و سعی در سرکوب این خشم دارند ، به دیگران به صورت افراطی محبت می کنند و سریعا به آنها وابسته می شوند و هر لحظه از آنها توقع برگشت محبت دارند ، به شدت حمایت می کنند و انتظار حمایت دارند ، این خشم سرکوب
شده به صورت دگرآزاري و خود آزاري خودش را بروز می دهد ، در بعضی موارد رفتارها و سرد شدن هاي غیرقابل پیش بینی از این افراد می بینید ، چون از عدم برگشت محبت خشمگین شده اند
اگر منبع عشق را بیرون از خودمان جستجو کنیم باید همیشه کسانی باشند تا ما را تایید کنند و به ما بگویند چقدر با ارزش هستید ، مجبور می شویم دیگران را راضی نگه داریم چون اگر ناراضی باشند یعنی ما خوب نیستیم
برای Helmi ✨🦊
شروع رابطه هاي متفاوت ، تنهایی ما را کم نخواهد کرد چون صمیمیت های اول رابطه روزي تمام می شود
صمیمیت های اول رابطه با فروکش کردن هورمون شعف کمرنگ می شود ، ما براي کم کردن تلخ ی تنهایی درونی به صمیمیت ها عمیق دیگري احتیاج داریم ، صمیمیت هایی که خودمان قرار است تولید کنیم و از منبعی ناآگاهی تغذیه می کند نه هورمونی شعف زا .
قطعا نخهاي نازك صمیمیت را خودمان با آگاهی آنقدر باید تولید کنیم که رابطه هر روز عمیقتر از روز قبل شود براي تکرار نخهاي صمیمیت هر چند روز یکبار عمیق و طولانی .
به چشم هاي یار یا رفیقتان نگاه کنی و وجودش را حس کنید به او فرصت دهید با تمام نگرانی ها ، نقض ها ، ناکامل بودنش حرف بزند و از شما و قضاوت تان نترسد ، یادتان باشد براي رابطه هاي طولانی ما به نخ هاي بیشتري احتیاج داریم و خودمان مسئول تولید نخ ها هستیم نه هورمون ها و فیلم ها و عشق ها .
برای فلیمونت✨