eitaa logo
پَری‌وش
131 دنبال‌کننده
59 عکس
24 ویدیو
0 فایل
اکرم هاشمی سجزئی _الهه
مشاهده در ایتا
دانلود
دستان او کوچک ولی آوار سنگین است سر تا به پای کودک از خونآبه رنگین است این انفجار عنکبوتی می‌تَنَد تاری بر شیشه و دیوارها! تاری که خونین است دیوار هم می‌افتد از پا از نهیب جنگ آجر به آجر، تکه‌تکه، گرم تدفین است جای برادرهای خود می‌خواند اشهد را حالا کنار هر کفن مشغول تلقین است هر چند عرض شانه‌هایش کوچک است امّا امشب برای خواهر زخمیش تسکین است جایی که خون جاری‌ست از چشم عروسک‌ها! این سرزمین غرق غم، نامش فلسطین است @A_Hashemii
💠 استعاره‌های ایثار 💢 شب شعری به مناسبت ۲۵ آبان‌ماه 🔸 با شعرخوانی شاعران کشوری 🗓 زمان: چهارشنبه، ۲۴ آبان‌ماه، بعداز نماز مغرب و عشا 📍 مکان: خیمه حسینی گلستان شهدای اصفهان @alisalimian_poem
ان‌شاءالله فردا در برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی "صبحونه"، از شبکه‌ی اصفهان شعرخوانی خواهم داشت. @A_Hashemii
ببین! تشییع گل در اصفهان پایان ندارد عبور رودی از تابوت؟! این امکان ندارد ببخشی سیصد و هفتاد گل را در خزانی سخاوت تا به این اندازه را باران ندارد گرفته زیر هر تابوت را یک شهر، مجنون که لیلی تا به این حد عاشق حیران ندارد از آن روزی که معنا شد بهاران در خیابان گمانم اصفهان فصلی به جز آبان ندارد سرازیرست اشک از جان کاشی‌های مسجد که جز بارانِ اشک این مأذنه، جانان ندارد به جای گوی با سر عشق‌بازی‌های چوگان... که شوری مثل این در خاطرش میدان ندارد به هم هِی شانه‌ها تابوت می‌بخشند امروز ترازوی سخاوت ظاهراً میزان ندارد @A_Hashemii
باز نشر به مناسبت گرامی‌داشت روز ۲۵ آبان
سیصد و هفتاد گل را سمت میدان می‌برند شانه‌ها پروانه‌ها را تا گلستان می‌برند می‌چکد اشک از تن هر کاشی فیروزه‌ای یک به یک تابوت‌ها را زیر باران می‌برند بادها در چارباغ ارغوانی روی دوش لاله جای برگ‌های سرخِ آبان می‌برند زیر تابوت است دست شیخ لطف‌الله هم دست‌ها جان را به مسجد، سوی جانان می‌برند در رگ گل‌های نقش چلستون خون می‌دَوَد چون برایش شانه‌ها پروانه مهمان می‌برند فوج فوج از آسمان خیل ملائک می‌رسند پیکر عشّاق را شهر صفاهان می‌برند @A_Hashemii
گرفته نصف جهان را هوای بارانی رسیده قافله‌ی عاشقان آبانی به روی شانه‌ی خود می‌برند گل‌ها را و غرق مه شده تابوت‌های بارانی سی و سه پل به خروش آمده است از این رود که می‌رود به سر شانه‌ها به مهمانی فدای میهن خود کرده پهلوان‌ها را یکی نه! سیصد و هفتاد مرد ایرانی مدام دانه‌ی تابوت می‌رود در خاک ندیده است جهان این چنین گلستانی @A_Hashemii
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی در 💠 شب شعر استعاره‌های ایثار 💢 شب شعری به مناسبت ۲۵ آبان‌ماه🍁 🍂 🔸 با شعرخوانی شاعران کشوری زمان: چهارشنبه، ۲۴ آبان‌ماه ۱۴۰۲ مکان: خیمه حسینی گلستان شهدای اصفهان @A_Hashemii
گنبد فیروزه را وارونه کرده روی دست نذر باران کرده میدان، کاسه‌‌ی اشکی که هست توی عکسِ کهنه‌ی پل، آب بالا آمده توی قاب پنجره، لب‌های پل خشکیده است ذکر می‌گوید دهان خیس هر پل، توی عکس پل شده مانند تسبیحی گِلی، که دورِ دست... زیر پل در عکس می‌رقصد کسی با سازِ آب می‌رود آهسته حالا در کویرِ دوردست باد می‌آید، زمین می‌افتد آیینه، ببین! مثل خاکِ رودِ خشکیده، ترک‌هایی که هست @A_Hashemii
شهادتت مبارک هم‌دانشگاهی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
آن شب دلش بهانه‌ی باران گرفته بود مردی دلش به یاد شهیدان گرفته بود از صحن انقلاب که حاجت گرفته رفت انگار، آسمان خراسان گرفته بود *** در جمعه‌ای که با تن بی سر شهید شد حال عراق و غزه و لبنان گرفته بود دستی بریده داشت و انگشتری که در آغوش خویش مُهر سلیمان گرفته بود تابوت مرد غرق گل و بوسه می‌گذشت از درد عشق، قلب خیابان گرفته بود از هوش برده بود گلستان شهر را عطری که روز واقعه کرمان گرفته بود سردار عشق، رَاضِیَةً مَّرْضِیة که رفت ایران هوای مکتب و عرفان گرفته بود سردار را که در بغل خود گرفت خاک در کربلا و سوریه باران گرفته بود @A_Hashemii
برف از سر شاخه‌ها زمین می‌ریزد بر پهنه‌ی لنزِ دوربین می‌ریزد حالا که رسیده فصل سرد عمرم برف از سر شانه‌ام، ببین! می‌ریزد... @A_Hashemii
حجم هر گنبد فیروزه، پر از غم‌بادست حرف رودی که نشد گریه کند، فریادست چارباغی که دلش فرش شده با پاییز برگ برگِ دلِ باران زده‌اش بر بادست جای کالسکه و اسب خزری هم خالی... در عوض تیره‌ی اسب همه از فولادست می‌روم از لب زاینده‌ی رودی که کجاست؟! آخ خشکید لبم! خاطره‌اش در یادست چلستون رنگ به رخسار ندارد دیگر تشنه‌ی ذوق هنرمندترین استادست نقش کم‌رنگ زنی مانده به جا از تاریخ بین لب‌های دو پلکش، سخن از فریادست من که غرق غم تو می‌گذرم از هر پل پس چرا هر طرف راه پر از شمشادست؟! می‌شود روز رسیدن به تو آیا برسد؟! لحظه‌ای که برسی شهر دلم آباد است... اکرم هاشمی سجزئی_الهه @A_Hashemii
انگشت تو و نازش، بر ساقه‌ی ریحان‌ها آویخته‌ای صد گل از حنجر ایوان‌ها! در طاقچه گل کرده هر گوشه گلی تنها گلخانه شده با تو، تاریکی دالان‌ها هر دانه‌ی بذری را در خاک که می‌ریزی قلب است که می‌کاری در سینه‌ی گلدان‌ها یک دسته بنفشه در دستان تو می‌خندد انگار که می‌آید از دامن قندان‌ها! با ذوق که بذر چای در باغچه می‌ریزی پر می‌شود از حسرت پیمانه‌ی فنجان‌ها *** خورجین دوچرخه باز پر می‌شود از گل‌ها یک دخترک و بابا، همراهِ خیابان‌ها یک ماهی کوچک هم در تُنگ دلش آرام انگار که می‌چرخد در گردش میدان‌ها عطری که زده امشب هر کوچه به پیچش چیست؟! عطر گل شب‌بو در پایان زمستان‌ها! اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه @A_Hashemii
آرامش ابدی گلزار_شهدای _شهر _سجزی🌹 ۱۴۰۳/۰۱/۰۱ مانند بهار مملو از تصمیمم هر عید برای آمدن تسلیمم هرچند پر از شکوفه و بارانم امسال ولی پیرتر از تقویمم @A_Hashemii
آهسته تر از باران، بر دامن شبدرها آرام چکیدی از پیراهن شهپرها زیبایی یاسی که آویخته از دیوار آرامش پنهانی! در کاشی سردرها هر آینه یک آیه، از بارش یک شاخه در باغچه می‌ریزد، بر کاسه‌ی گلپرها هر چند که در هم شد آرامش این خانه با بارش طیاره، دلسنگی اژدرها خون می‌چکد از شیشه، با ریزش ترکش‌ها از بام که می‌بارد، پرهای کبوترها کابوس گل شب‌بو، ترس از خطر آهو بر خاک که می‌ریزد، ویرانه‌‌ی سردرها جای گل و بابونه، هر آینه می‌کارند دردانه‌ی کودک را، در باغچه مادرها هر چند که گِردش مرگ، پیچیده کفن‌ها را برخواسته پروانه، از پیله‌ی پیکرها هر سو که نگاه اندخت، هر لنز پس از پیکار هر قاب پر از پرواز، هر خاک پر از پرها تابوت نشسته باز بر شانه‌ی کودک‌ها افتاده میان کادر، تصویر قَلندرها @A_Hashemii
تبریک به رفیق عزیزم❤️ هر کلمه‌ی "عکس دسته جمعی" برام ارزشمنده... مجموعه غزل "عکس دسته جمعی" اثر فرزانه شفیعی منتشر شد. عکس دسته جمعی برگزیده ی چهارمین جایزه غزل مستقل سال است که توسط انتشارات آنیما به چاپ رسیده است. برای تهیه کتاب میتوانید از طریق پخش و سایت سیبوک نسبت به خرید اقدام نمایید . لینک خرید اینترنتی : https://www.30book.com/book/161416/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B4%D8%B1-%D8%A2%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7
یا ضامِنُ الجَنَّة 🌺شادیانه میثاق با امام رضا علیه‌السلام سخنران: حجت الاسلام عبدالرسول باقری با نوای: کربلایی امیرحسین خنفری نژاد و اجرای مجری توانمند صدا و سیما: مصطفی صالحی به همراه 🔸آیین پرچم گردانی و نقاره زنی 🔸و سروده سرایی خانم ها هاشمی 🗓 پنجشنبه ۲۷ اریبهشت ۱۴۰۳ 🕢 ساعت ۱۹:۳۰ 📍مجموعه گردشگری صفویه سجزی کاروانسرای صفوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شالله جمعه شب، در زادگاه حافظ شیرازی (شهرستان کوهپایه‌ی اصفهان، به گفته‌ی برخی مورخان) در خدمت دوست‌داران شعر و ادب فارسی خواهم بود. مژده به دوست‌داران شعر وادب فارسی: مفتخریم تا در ایام دهه‌ی کرامت و روزهای پاسداشت جناب «فردوسی» و «خیام» ؛ 🌸🌸 شب شعر رضوی 🌸🌸 را با حضور شاعران محترم استانی و شهرستانی در محل مسجد جامع کوهپایه برگزار نماییم. «کمیته فرهنگی هنری مسجد جامع کوهپایه» (۱۴۰۳/۲/۲۸)
شکر خدا که گنبد تو رو به رویم است یعنی بساط شاعر مهمان فراهم است در ازدحام صحن به هر سو که می‌روم از گوشه و کنار، نگاهم به پرچم است تعطیل نیست ثانیه‌ای شهر عشق تو جغرافیای صحن تو آرام عالم است هر چند کوله بار من از درد و غم پُر است یک حبه تاکِ روی ضریح تو مرهم است حاجت گرفته کوچه و شادست بعد از این حالا که جزءِ کوچکی از صحن اعظم است باشد برای از تو سرودن چرائی‌اش... این حسرت تمام غزل‌های عالم است زائر بگو هر آن‌چه که در سینه مخفی است راحت بگو! که پنجره فولاد مَحرم است "حاجت گرفته" شاعری از شهر می‌رود باران گرفته‌ باز، نگاهش پر از نم‌ است شهریور ۱۴۰۲_صحن انقلاب غزلی که بعد از سرایش متوجه شدم هشت بیتی است...☔️ @A_Hashemii
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند سیدمحمدمهدی شفیعی @A_Hashemii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای وای پر زدند رفیقان مهربان شکر خدای پاک تو ماندی برایمان روح خدا، رجایی و چمران و باهنر سردار و دادمان و برونسی قهرمان بابائی و کلانتری و شهریاری و خرازی و رحیمی و دوران و دیگران مویت سفیدتر شده از داغ دیگری این بار دسته‌جمع رفیقان جان فشان... گرمست پشت ما به تو ای کوه استوار تنها نه ما، که شیعه‌ی هر جای این جهان *** از دست می‌دهیم رفیقان خویش را طاقت نمانده زود بیا «صاحب الزمان»... @A_Hashemii
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوانش غزل امام رضایی گنبد، توسط عموی عزیزم🥰 «رادمهر هاشمی» شکر خدا که گنبد تو رو به رویم است یعنی بساط شاعر مهمان فراهم است در ازدحام صحن به هر سو که می‌روم از گوشه و کنار، نگاهم به پرچم است تعطیل نیست ثانیه‌ای شهر عشق تو جغرافیای صحن تو آرام عالم است هر چند کوله بار من از درد و غم پُر است یک حبه تاکِ روی ضریح تو مرهم است حاجت گرفته کوچه و شادست بعد از این حالا که جزءِ کوچکی از صحن اعظم است باشد برای از تو سرودن چرائی‌اش... این حسرت تمام غزل‌های عالم است زائر بگو هر آن‌چه که در سینه مخفی است راحت بگو! که پنجره فولاد مَحرم است "حاجت گرفته" شاعری از شهر می‌رود باران گرفته‌ باز، نگاهش پر از نم‌ است شهریور ۱۴۰۲_صحن انقلاب @A_Hashemii