eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
10.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 خَرق حجاب ▪️ روزی کسی خدمت امام هادی (سلام الله علیه) آمد و گفت امروز یک روز نحسی بود، لباسم پاره شده و بدن من آسیب دیده، فرمود تو گناه خودت را به حساب ایام می ‌گذاری؟! تو این جا نزد ما رفت و آمد می‌ کنی، تو ایام را نحس می ‌دانی؟! امروز چه تقصیری کرده؟! مشکلی پیدا کردی و این حادثه برای تو پیش آمد.[1] غرض این است که خود زمان نحس باشد، اثبات آن آسان نیست. همین زمانی که برای قوم عاد نحس بود برای حضرت هود و مؤمنان به او سعد بود، پیروزی آنها را نشان داد؛ وقتی پیروزی دین را نشان بدهد، برای پیغمبر آن عصر و برای مؤمنان آن عصر سعد می ‌شود. ▫️ پرسش: آن حدیثی که از امام حسین (علیه السلام) نقل کردند که در کربلا فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ‏ الْكَرْبِ‏ وَ الْبَلَاء».[2] ▪️ پاسخ: بله، چون در آن سرزمین مقدّر بود که به این صورت حادثه پیش بیاید. خود وجود مبارک امیرالمؤمنین بیست سال قبل از جریان کربلا وقتی از صفّین می ‌گذشتند تا بیایند به کوفه، به این سرزمین که رسیدند از اسب و مَرکب پیاده شدند با دست مبارک اشاره کردند «هَاهُنَا»[3] همین جاست! پیاده شدند دو رکعت نماز خواندند، این خاک را بو کردند. عرض کردند این جا چیست؟ فرمود: «مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ»، این را مرحوم محدّث قمی در همان سفینه نقل کرده: «مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ»؛[4] عاشقانی در این سرزمین می ‌میرند، بیست سال قبل از جریان کربلا! وجود مبارک سیدالشهداء در دوم محرّم که وارد شد او هم فرمود «هَاهُنَا»؛[5] همین جاست! این به مناسبت آن حادثه‌ ای که اتفاق می ‌افتد این است؛ وگرنه همان سرزمین الآن خود آن خاک چندین حجاب از حجاب ‌های آسمان را خَرق می ‌کند، همین تربت است! خوردن همه خاک ‌ها حرام است مگر این خاک برای شفا! همین خاک است که اگر انسان سجده کند، خیلی از حُجب را خَرق می ‌کند. این به وسیله متمکّن است، در کنار او هم کفار در آن ‎جا دفن هستند که گودالی از گودال‌ های جهنم برای آنهاست. ▪️ غرض این است که درباره زمان و مکان اینکه ذاتاً این زمان بد است، ذاتاً این زمان خوب است، اثبات آن آسان نیست؛ اما درباره سعد و نحسِ ستاره ‌ها، تأثیر ستاره ‌ها این چنین است، عمل ما در نظام اثر دارد، نگفتند اگر فلان گناه زیاد بشود مرگ نابهنگام زیاد می ‌شود؟ «كَثُرَ مَوْتُ اَلْفَجْأَة»![6] این طور نیست که ما در یک خلأ زندگی بکنیم، ما در همین عالم زندگی می ‌کنیم، اینها کاملاً قابل قبول است، امکان آن را عقل ثابت می‌ کند، خصوصیات آن را نقل بیان می ‌کند؛ اما اثبات اینکه فلان زمان ذاتاً نحس است، این خیلی مشکل است. [1]. تحف العقول، النص، ص482. [2] . اللهوف علی قتلی الطفوف(ترجمه فهری)، النص، ص 81. [3] . وقعه صفین، ص142. [4] . سفینة البحار، ج‏6، ص691. [5] . تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج2، ص252. [6] . الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج2، ص374؛ «إِذَا ظَهَرَ الزِّنَا مِنْ بَعْدِی كَثُرَ مَوْتُ‏ الْفَجْأَةِ وَ إِذَا طُفِّفَ الْمِكْیالُ وَ الْمِیزَانُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِینَ وَ النَّقْصِ وَ إِذَا مَنَعُوا الزَّكَاةَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ كُلَّهَا وَ إِذَا جَارُوا فِی الْأَحْكَامِ تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِذَا نَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ وَ إِذَا لَمْ یأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ ینْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ یتَّبِعُوا الْأَخْیارَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ شِرَارَهُمْ فَیدْعُوا خِیارُهُمْ فَلَا یسْتَجَابُ لَهُمْ». 📚 درس تفسیر سوره مبارکه قمر تاریخ: 1396/02/06 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روز یازدهم ماه 🔹 نصیحت خالصانه 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 نصیحت خالصانه 🔹 این خطبه 216 را وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در جریان جنگ صفین ایراد فرمودند. حق «بالاصاله» از آن خداست و از همان حقی که «بالاصاله» از آن خداست خداوند بین خود و بین بندگانش حقوق متقابل قرار داد و از همان حقی که «بالاصاله» برای خداست بین آحاد مردم هم حقوق متقابل قرار داد؛ حق پدر بر فرزند، حق فرزند بر پدر، حق همسر بر همسر، حق زن بر شوهر، حق همسایه ها بر هم، حق مؤجر و مستأجر، حق کارگر و کارفرما، حقوق ﴿وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ ﴾،[1] حق معلم بر شاگرد، حق شاگرد بر معلم و مانند آن. در همین قسمت که فرمود حقوق متقابل بین والی و رعیت از بهترین حقوق مردمی است، فرمود برای اینکه این حق عمل بشود همگان باید با اخلاص و نصیحت حافظ یکدیگر باشند. فرمود: «فَعَلَیكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیهِ»؛ با نصیحت، با خلوص مواظب باشید که نه حق کسی را از بین ببرید و نه اگر حق کسی از بین رفت شما بی طرف و ساکت بمانید. فرمود غیر از معصومین همه احتیاج به نصیحت دارند «فَلَیسَ أَحَدٌ ـ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَی رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ ـ بِبَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اللَّهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ»؛ هیچ کس نمی ‌تواند بگوید من همه حقوق خدا را برآورده کردم و هیچ حقی خدا بر عهده من ندارد، هر چه هم تلاش و کوشش بکند چه در علم و چه در عمل باز هم ممکن است بعضی از حقوق الهی در ذمّه او باشد. پس هیچ کس نمی ‌تواند این ادعا را بکند که من تمام حقوق را ادا کردم، پس اگر کسی به او نصیحت کرد او بدش نیاید. «وَ لكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَی عِبَادِهِ النَّصِیحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَی إِقَامَةِ الْحَقِّ بَینَهُمْ»؛ هم مواظب باشند کجا حق از بین رفت و هم در احیای آن حق یکدیگر را یاری و کمک کنند، این درباره بزرگان بود. 🔹 درباره کوچک ها هم فرمود شما هیچ کس را کوچک نشمارید! برای اینکه خدا در قلب هر کسی ممکن است مطلبی را القا بکند «وَ لاَ امْرُؤٌ ـ وَإِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیونُ ـ بِدُونِ أَنْ یعِینَ عَلَی ذلِكَ أَوْ یعَانَ عَلَیهِ»؛ هیچ کس را نمی‌ شود تحقیر کرد که مگر حرف او اثر دارد یا مگر او هم چیزی می ‌فهمد، به هر حال آدم گوش می ‌دهد اگر نافع بود می پذیرد و اگر نافع نبود رها می ‌کند. پس سخن هیچ کسی را نمی ‌شود بدون تحقیق رد کرد یا سخن هیچ کسی را نمی‌شود بدون تحقیق به بی اعتنایی گذراند، حق خیلی مهم است! [1]. سوره نساء، آیه36. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1388/10/03 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شقاوت ▪️ اصرار عمروعاص این بود که حَکمیت را بر تحمیل کند، یک؛ خود از طرف معاویه و حکومت معاویه حاکم بشود، دو؛ از طرف حضرت امیر (سلام الله علیه) ابوموسای اشعری را برگزیند، سه. این یک مثلث نفوذی سه‌ جانبه بود. درباره خودش به مقصد رسید، به عنوان حَکم برای خود از طرف معاویه حُکم گرفت و بعد از اینکه فرمانروایی مصر را از معاویه گرفت و در جیب خود گذاشت، با این نامه وارد صحنه شد! اما عمده در دستگاه علوی است، چگونه حضرت را وادار کردند که حاکم شدن و حَکمیت ابوموسای اشعری را امضا کند؟! ▪️ حضرت امیر در این فضا، این نامه دردآلود را برای ابوموسی می ‌نویسد؛ حضرت نوشت این نامه ‌ای است از طرف علی بن ابی طالب امیر مؤمنین (سلام الله علیه) «إلى أبی موسی الأشعری جواباً فی أمر الحكمین»؛ در طلیعه نامه حضرت اوّل به نام خدا و اینهاست، بعد فرمود: «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ»؛ انقلابی شده، پیغمبری قیام کرده، جنگ‌ هایی شده، فتوحاتی شده، غدیری پیش آمده، مردم خیلی ترقّی کردند، اما خیلی ‌ها برگشتند! «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَی»؛ این دو اثر، این دو غدّه بدخیم جاهلیت را قرآن گفت و خطّ بطلان بر آن کشید؛ گفت این غدّه بدخیم فکری این است که اینها بر مدار حرکت می ‌کنند، یک؛ غدّه دیگر این است که در مقام عمل، با حرکت می ‌کنند، نه با عقل عملی! ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ در بخش اندیشه، ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾[1] در بخش انگیزه! ▪️ بعد فرمود: «وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً»؛ من جریان شگفت ‌انگیزی دیدم، چون ما خیلی از صدر اسلام فاصله نگرفتیم. آن جریان شگفت این است: «اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ»؛ خودپسندی و غرور! فکر خودشان را می‌ پسندند. این ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[2] بود، من می ‌خواهم اینها را درمان کنم، می ‌ترسم این زخم چرکین به صورت زخم کهنه و خون بسته دربیاید و کار از علاج بگذرد، من با چه اینها را درمان کنم؟ با قتل که نمی‌ شود، با کشتن که نمی ‌شود. نه با عدل من، اینها آدم می ‌شوند، نه با قتل اینها، کاری از پیش می ‌رود. من مشکل جدّی دارم! ▪️ اما تو، حالا اینها بر من تحمیل کردند که ابن عباس نه! ابوالأسود دُئَلی نه! تو به عنوان حاکم و حَکم از طرف ما بروی وارد میدان صفین بشوی، حَکَمیت را به عهده بگیری. «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی»؛ این جا که نزد ما بودی این حرف‌ ها را قبول داشتی، وقتی بروی با عمروعاص و سایر سیاسیون شام برخورد کنی و وضع تو عوض بشود، «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیهِ» بدان این است «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». جهنم بعد از بی ‌خردی و حماقت است، این احمق است که به جهنم می ‌رود. فرمود عقل را که است به تعبیر کلینی،[3] این را کسی از دست بدهد، تجربه را که این هم بخشی از تعقلات است از دست بدهد، شقی می‌ شود! «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». این عصاره نامه وجود مبارک حضرت امیر است که به صورت نامه 78 آمده که هر روز می‌ تواند این نامه برای ما زنده باشد. [1] . سوره نجم، آیه23. [2]. سوره توبه، آیه125. [3]. الکافی(ط ـ دار الحدیث)، ج1، ص19؛ «إِذْ كَانَ‏ الْعَقْلُ‏ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یحْتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابُ وَ عَلیهِ الْعِقَابُ». 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/01/05 🆔 @a_javadiamoli_esra
✳️ تولید معنویت اسلامی از میراث فلسفی ـ عرفانی مصاحبه علمی ـ تخصصی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی با عنوان «تولید معنویت اسلامی از میراث فلسفی ـ عرفانی» در چهارمین فصلنامه «حیات معنوی» (تابستان99) منتشر شد. حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی در این مصاحبه به تعریف معنویت و نسبت آن با اخلاق و عرفان اسلامی پرداخته است. متن كامل مصاحبه 👇👇👇 https://b2n.ir/354299 NEWS.ESRA.IR 🆔 @m_vaezjavadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 راه ملکوت ▪️ یک مرد شامی ـ با دست‌آموزی امویان ـ از راه دور محضر مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمد و سؤال کرد که «کمْ بَینَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»؛[1] بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ آن طوری که در احتجاج مرحوم طبرسی هست،[2] وجود مبارک حضرت امیر رو کرد به آن کودکی که آن جا نشسته بود، یعنی به وجود مبارک امام حسن مجتبیٰ(سلام الله علیه) که آن جا نشسته بود، فرمود پسرم «بُنی» تو جواب بده، اینها چنین هستند! وجود مبارک امام مجتبیٰ که کودکی بود فرمود منظورتان چیست؟ اگر آسمان ظاهر را می ‌گویید «مَدُّ الْبَصَر‏»، اگر آن آسمانی که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾[3] آن را سؤال می‌ کنید «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم‏» آهِ مظلوم به آن جا می ‌رسد. ما دو آسمان داریم، این «یا ربّ» به آن آسمان می‌ رسد، درهای‌ش باز می‌ شود، انسان ملکوتی می ‌شود, البته این آسمان ظاهر را خیلی‌ ها می ‌روند. هرگز آن در به روی کافر باز نمی ‌شود! ◽️ اینکه شما می ‌بینید زمزمه رزمنده‌ های ما در خاکریز اول و دوم همیشه «یا کربلا» و «یا حسین» بود آن آسمان باز شد و از آن جا نصرت آمد. هرگز شما در این هشت سال, شعر ایران مرز پُر گهر را در خاکریز اول و دوم نمی ‌شنیدید، در جبهه ‌ها رفتید و در شب ‌های عملیات حضور داشتید، این کشور ماست! برای او تلاش و کوشش می ‌کنیم، جان ‌فدایی می‌ کنیم، دوستش داریم و مال ماست; اما کشور را نجات داد، حواسمان جمع باشد! کشور را نجات داد! این علاقه به نجات داد! مملکت را این حفظ کرد. ▪️ انسان کریم است، سند کرامت او خلافت اوست و هویت خلافت آن است که خلیفه حرف «مستخلف ‌عنه» را بزند و اگر حرف «مستخلف‌ عنه» را نزند می‌ شود ﴿أُولئِک کالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[4] و اگر کسی «خلیفة الله» است هم باید اهل ظاهر باشد مشکلات هوا و فضای ظاهر را حل کند، هم اهل باطن باشد و ملکوت را ببیند. آن دری که فقط برای مؤمنین باز است سحرها آن را «دقّ‌ الباب» کند وارد آن در بشود. وقتی وارد آن در شد دعای او برای خیلی‌ ها مستجاب است. اگر کسی توانست در را در سحر بزند و در باز بشود و برای چهارصد نفر خیر بخواهد, همه این دعاها مستجاب بشود، این دین نمی ‌گوید وقتی بیدار شدی روز کار چهارصد نفر را حل کن؟! آن وقت این می ‌شود , این می ‌شود آن آسمانی که فقط به روی مؤمنین باز می‌شود و انسان برای همیشه راحت است؛ هم ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[5] می‌ شود، هم ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾.[6] ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾، نه اینکه یک «لام» محذوف است! گاهی انسان خودش درجه می‌ شود، خودش می‌شود ملکوت! خودش می‌شود نور! ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾،[7] این راه برای همه هست؛ حالا که این راه هست و این کشور به برکت خون ‌های طیب و طاهر شد ما می ‌توانیم حدّاکثر استفاده را بکنیم. مبادا امور جزیی ما را از این ره‌ آورد پُر برکت شهدا باز بدارد! این راه, رفتنی است! در عین حال که وظیفه شخصی‌ خود را انجام می‌ دهیم، آن‌ راه اساسی ملکوت ‌روی را هم ـ ان ‌شاء الله ـ طی خواهیم کرد. [1]. الغارات(ط ـ الحدیثة)، ج‏1، ص188. [2]. الإحتجاج علی أهل اللجاج(للطبرسی)، ج‏1، ص268؛ «وَ بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ وَ مَدُّ الْبَصَر». [3]. سوره اعراف، آیه40. [4]. سوره اعراف، آیه179. [5]. سوره انفال، آیه4. [6]. سوره آل عمران، آیه163. [7]. سوره انعام، آیه122. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1390/06/24 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روز چهاردهم ماه ▪️ امانت الهی 🆔 @a_javadiamoli_esra
🏴 امانت الهی ▪️ این نامه ‌ای است که وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) برای محمد ‌بن ‌ابی ‌بکر نوشته که او قبل از جریان مالک از طرف وجود مبارک حضرت امیر استاندار رسمی مصر بود. فرمود: «وَ اعْلَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکرٍ أَنِّی قَدْ وَلَّیتُک أَعْظَمَ أَجْنَادِی»، مصر از دیر زمان مورد عنایت حکومت اسلامی بود، وجود مبارک حضرت امیر هم فرمود این وسیع‌ ترین منطقه‌ ای است که من تو را برای او انتخاب کردم. «فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَی نَفْسِک»، یک حق است که این در اخلاق مطرح است و آن این است که ما نباید ظلم بکنیم; یعنی به حق دیگری تجاوز بکنیم. مشکل ما این است که ما این لایه‌ های درونی خودمان را نشناختیم، یک؛ خیال می ‌کنیم هویت ما هر چه هست خود ما هستیم، دو؛ مِلک و مُلک ما است، سه؛ در حالی که بخشی از این لایه ‌های ظریف ما برای ما نیست، ما را امین آن قرار دادند. اینکه در قرآن کریم دارد به اینکه اینها به خودشان خیانت کردند یعنی آن خودِ خود! ▪️ مستحضر‌ید که بعضی از مفاهیم‌ هستند که حتماً باید از مفهوم دیگر جدا باشند. ما در بحث‌ هاب عادی حوزوی داریم که مفاهیم دو قسم‌ هستند: بعضی هستند که دوتایشان یک ‌جا جمع می ‌شوند، بعضی هستند که دوتایشان یک ‌جا جمع نمی ‌شوند؛ مثلاً عالم و معلوم، گاهی انسان به غیر خود علم دارد مثل اینکه به درخت و آسمان و زمین علم دارد، عالم غیر از معلوم است؛ اما گاهی به خود علم دارد، این اتحاد عالم و معلوم است، عاقل و معقول، عالم و معلوم می‌ شود متّحد باشد، امّا ظالم و مظلوم ممکن نیست متحد باشد؛ مثل اینکه خالق و مخلوق نمی ‌شود متّحد بشود. علت و معلول حتماً دوتا هستند، خالق و مخلوق حتماً دوتا هستند، ظالم و مظلوم حتماً دوتا هستند، این وقتی از مرز خود تجاوز کرده و به مرز دیگری رسید می‌ شود ظلم. ▫️ در قرآن چند جا دارد که اینها به خودشان ظلم کردند; ظالم چه کسی است؟ مظلوم چه کسی است؟ اگر تمام هویت ما خود ما هستیم و ملک ماست ما که از مرزمان تجاوز نکردیم! پس معلوم می‌ شود یک لایه ما هستیم، یک لایه امانت خداست که نسبت به امانت ـ آن لایه لطیف الهی که «خلافت الله» است ـ اگر نسبت به آن بی ‌مهری کردیم هم عنوان ظلم صادق است که ﴿مَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکنْ أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ﴾[1] هم در بخش ‌هایی از سوره مبارکه «بقره» دارد که ﴿عَلِمَ اللّهُ أَنَّکمْ کنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکمْ﴾[2] شما به خودتان خیانت ‌کنید، خائن چه کسی است؟ مورد خیانت چه کسی است؟ امانت چه چیزی است؟ معلوم می ‌شود بخشی از آن لایه‌ های عمیق روح برای ما نیست, ، ما باید آن امانت را حفظ بکنیم که اگر گناه کردیم به امانت خیانت کردیم. فرمود آنچه که در درون شماست، در درونِ درون آن دیگر برای شما نیست، آن فقط یک است که به عنوان امانت به شما دادند، فرمود که شما «محقوق» هستید، یعنی «حقیق»‌ هستید در برابر آن حق مکلّف‌ هستید که قبل از هر چیزی حق آن را بسپارید. [1]. سوره نحل، آیه33. [2]. سوره بقره، آیه187. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1390/03/12 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روز پانزدهم ماه 🔹 تفسیر به رأی 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 تفسیر به رأی 🔹 زمخشری در کشّاف می گوید که قرآن با جلال و شکوه و عظمت و فصاحت و بلاغتی که دارد به دست عدّه ای افتاده است که این ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیاتٌ بِیمینِه﴾ را طوری معنا کرده اند که خود آنها خوششان آمده، بالای منبر هم این حرف ها را می گویند و خیلی ها هم از این ابتکار این آقای منبری خوشحال می شوند؛ این حرف زمخشری در کشّاف است و آن این است که گفتند: ﴿مَطْوِیاتٌ﴾ یعنی «مفنیاتٌ»، ﴿بِیمینِه﴾ یعنی به قسم، «یمین» را به معنای قسم گرفته است؛ یعنی خدا قسم یاد کرده که من اینها را از بین می برم. می گوید که من از علما تعجب می کنم که چرا این حرف ها را در کتاب ها می نویسند! باید اشک ریخت برای قرآن کریم که وضع قرآن کریم به جایی رسیده که اینها ﴿مَطْوِیاتٌ﴾ را «مفنیات» معنا می کنند و یمینی که در برابر یسار و مانند آن است ـ گرچه «کِلتَا یدَیهِ یمِین»[1]ـ این را به معنی قسم گرفتند.[2] 🔹 سرّش این است، آنکه وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»،[3] آن مهجور کما تقدم به معنی متروک نیست، آن مهجور از سنخ «إِنَّ الرَّجُلَ لَیهجُر»[4] است، برای اینکه در مکه نازل شد. توقّع پیغمبر این نبود که اینها قرآن را در مجلس ها و محافل بخوانند، توقّع پیغمبر این بود که نگویند این مهجور است، سحر، شعبده و جادو است و «إِنَّ الرَّجُلَ لَیهجُر»؛ آن مهجور به آن معناست که فرمود: ﴿مُسْتَكْبِرینَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُون﴾،[5] «سامر» یعنی شب نشین، شب‌ ها دور هم می نشینید و می گویید قرآن ـ معاذ الله ـ هذیان است، نه اینکه مهجور است؛ یعنی متروک است كه قرآن را ترک کردند. در مکه اگر قرآن را باور می داشتند و این اهانت را نمی کردند که حضرت نمی فرمود: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، این مهجور غیر از آن مهجور است؛ ولی در هر حال، چون قرآن رواج نداشت، وضع آن به این صورت درآمد که زمخشری می گوید: باید اشک ریخت، گریه کرد و گِله ما از علما این است که چرا این حرف ها را در کتاب های خود می نویسند، به برکت اهل بیت این حرف ها رواج پیدا کرده و قرآن عرضه شده و مانند آن. [1] . الكافی (ط ـ الاسلامیه)، ج 2، ص 126. [2] . الکشاف، ج4، ص144. [3] . سوره فرقان، آیه30. [4] . نهج الحق، ص333. منابع اهل سنت: صحیح البخاری، ج‏7، ص93 و 94؛ با تغییرات. [5] . سوره مؤمنون، آیه67. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه زمر جلسه 46 تاریخ: 1393/10/21 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امنیّت 🔹 امنیت یك نعمت الهی است، این امنیت از یك طرف به درون ما راه ارتباط دارد و از طرف دیگر به بیرون. جامعه متمدّن اسلامی درون و بیرون را برای تنظیم رابطه با امنیت درست كرده و می ‌كند، جامعه ‌ای كه آن تمدّن اصیل و عریق اسلامی را ندارد یا هر دو راهش ویران است یا یكی از دو راه; توضیح مطلب این است كه جامعه ‌ای امن است كه خاطرش آرام باشد، مشكل درونی نداشته باشد و این آرامش درونی فقط از ناحیه ایمان حاصل می‌ شود كه خدایی هست و مسئولیتی هست و هر كسی در برابر كار خود مسئول است و باید جوابگو باشد. رابطه بیرونی ‌اش به اقتصاد وابسته است, اگر هر دو راه تأمین بود، یعنی جامعه از نظر عقلانیت مؤمن بود و از نظر اقتصاد نانش تأمین بود، برقراری امنیتش آسان است؛ سرقت كم است, دعوا كم است, پرخاشگری كم است و امثال آن و اگر هر دو راه بسته بود نه از درون مؤمن بود و نه از بیرون مشكل اقتصادی او حل شده بود، این هم راه سرقتش باز است, هم راه پرخاشگری و قتل و چیزهای دیگر و اگر یكی از این دو راه باز بود و راه دیگر بسته بود، به همان اندازه این آسیب ‌پذیر است. 🔹 در قرآن كریم وقتی از امنیت مردم حجاز سخن به میان می‌ آید می ‌فرماید: ﴿فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیتِ ٭ الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾،[1] فرمود اینها پروردگار این كعبه را بپرستند برای اینكه خداوند امنیت اقتصادی اینها را تأمین كرده چون امنیت اقتصادی اینها را تأمین كرده، امنیت ‌های بدنی و مادی و خونریزی و اینها را هم تأمین كرده، گرچه با كلمه «فاء و ثمّ» و مانند اینها ذكر نشده با «واو» عطف شده، ولی بالأخره امنیت اقتصادی قبل از امنیت بدنی ذكر شده است؛ فرمود: ﴿فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیتِ٭ الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾، جامعه گرسنه را نمی‌ شود امنیت داد و از آن امنیت خواست! اعتیاد, سرقت, دعوا, قتل و غارت در آن هست، اول سیر شدن شكم جامعه است، ﴿الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ﴾؛ بعد فرمود: ﴿وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾. بیكاری, بدكاری و گرانی اینها مشكلاتی است كه به ناامنی دامن می ‌زند. كمك مردم در این است كه تولید كننده باشند تلاش و كوشش بكنند و اینها، هم بانك ‌ها باید خودشان را از این آلودگی نجات بدهند و راه اقتصاد را باز كنند, راه تولید را باز كنند, سوداگر نباشند. بنابراین اگر كسی آن طمأنینه درون را نداشت كه با هر مشكلی بسازد كه بسیار كم است، مشكل مالی و اقتصادی هم از بیرون تأمین نشد، توقّع امنیت بسیار سخت است. 🔹 بنابراین برگردیم به همان اصل كه مسئله دعاست، از خدا بخواهیم هم قلب ما, نظام ما, مردم ما را با روحانیت و دین و قرآن و عترت و اهل بیت (علیهم السلام) آشناتر بفرماید! دل‌ ها را نورانی كند! تا ظهور صاحب اصلی ‌اش این نظام را از هر خطری محافظت بفرماید! به همه مسئولین مخصوصاً به شما آقایان سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت كند! [1] . سوره قریش، آیات3 و 4. 📚 دیدار فرماندهی نیروی انتظامی با حضرت استاد تاریخ: 1394/06/26 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 روحیه حسینی ▪️ ابن حنفیه به ابی عبدالله (سلام الله علیه) عرض كرد: اگر مكه نشد، یمن تشریف ببرید، آن جا احساس آرامش می‌ كنید، اگر هم یمن آشوب بود، جای و شهری نمانید «جُزْتَ مِن‏ بَلَدٍ إلى‏ بَلَدٍ»[1] جایی نمان كه دورت جمع شوند و شورشی كنند و تو را شهید كنند؛ «جُزْتَ مِن‏ بَلَدٍ إلى‏ بَلَدٍ» یعنی از شهری به شهری عبور كن. ▪️ وقتی امام راحل (رضوان الله علیه) را از عراق بیرون می ‌كنند، یعنی صدام ملعون با همكاری ارباب خود اصرار دارد كه امام از عراق بیرون برود، وقتی هماهنگی و توطئه هماهنگ حاصل شد كه امام را از عراق بیرون كنند، بنا شد ایشان یكی از كشورهای اسلامی را انتخاب كند كه مقدم بر كشورهای غیر اسلامی ‌اند. با كویت مذاكره كردند، آنها هم موافقت كردند كه این از عراق به كویت بیاید، ایشان هم از عراق حركت كرد و تا مرز كویت آمد، همین امیر كویت كه موافقت كرده امام (رضوان الله علیه) وارد این سرزمین شود، همین كه وارد مرز كویت شد، گفتند این را باید برگردانید. همین امیر كویت كه با صدام مخفیانه ساخت و این پسر پیغمبر را راه نداد، طولی نكشید كه كویت به اشغال همین این هتاك قتال سفاك درآمد و امیر كویت و سران سیاسی كویت مظلوم شدند، ولی مأجور نشدند. این یك تأسف است كه بر انسان ظلمی بیاید و اجری نبرد، چون همین كسی كه «مَنْ‏ أَعَانَ‏ ظَالِماً سَلَّطَهُ‏ اللَّهُ‏ عَلَیهِ»[2] همین ‌ها كه صدام را یاری كردند، همین ‌ها مورد ظلم صدام شدند. خیلی تلخ است كه انسان مظلوم شود، مورد غارت قرار بگیرد، اجری هم نداشته باشد. ▪️ ابی عبدالله سخنی گفت كه بعد از گذشت 1400 سال تقریبی، همان حرف را فرزندش گفته است. امام حسین (سلام الله علیه) در برابر آن پیشنهاد به ابن حنفیه فرمود ابن حنفیه تو كه از مكه و یمن خبر دادی و این منطقه ها را اسم بردی، من از كره زمین سخن می‌ گویم «لَوْ لَمْ یكُنْ مَلْجَأٌ وَ لَا مَأْوًى لَمَا بَایعْتُ‏ یزِیدَ بْنَ‏ مُعَاوِیةَ»؛[3] اگر در شرق و غرب عالم جای امنی برای من نباشد و من ناچار باشم از شهری به شهری و از روستایی به روستایی و از دریایی به دریایی بروم می‌ روم و با این حكومت ننگین بیعت نمی‌ كنم. همان حرف حسینی را امام (رضوان الله علیه) در مرز كویت گفت، فرمود اگر من مجبور شوم از فرودگاهی به فرودگاهی، از دریایی به دریایی و از كشتی به كشتی بروم، با این حكومت ننگ هماهنگ نخواهم بود، این همان روحیه است! [1] . تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج2، ص157. [2] . الخرائج و الجرائح، ج1، ص1058. [3] . تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج2، ص158. 📚 سخنرانی محرم تاریخ: 1380/01/11 🆔 @a_javadiamoli_esra