با توجه به این که بورس تعطیل است، گفتم یه مطلبی بگیم که همه استفاده کنیم ان شاالله👇
#حافظ
حافظْ شناسی به عقیده ی بنده کار هر کسی نیست و بنده هم نمیتونم الان مطلب رو باز کنم.
مثلا گاهی اوقات اشعاری در بعض نسخ دیوان حافظ هست و در بعض دگر نیست. اینجا یک حافظ شناس حرفه ای قادر به تمییز سره از ناسره است.
یکی از این ابیات یا در واقع یکی از این غزلیات، غزل « دلم رمیده لولی وشیست شور انگیز » است که در بعض نسخ مثل نسخه ی محمد سودی بوسنوی نیست و در بعض نسخ هست مثل نسخی که خواهم فرستاد. و در بعض نسخ « رمیده » آمده و در بعض دگر « ربوده». مثلا جناب دهخدا، « ربوده» ضبط کرده.
ببینید 👇
نسخ دیگر هم هست مثلا به قلم محمد ساوجی و یا مثلاً نسخه ی اخیر که به کوشش محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی است که در سال ۱۳۲۰ شمسی به قلم حسن زرین که فعلا قصد بررسی این نسخ رو ندارم.
غرضم توضیح و شرح اجمالی یک بیت از این غزل است و این مباحث رو گفتم که بدونید در اصل این که این غزل متعلق به حضرت لسان الغیب هست یا نه اختلاف است که منشأ اختلاف ها اختلاف نسخ است.
🌿 تو خود حجابی...
در بیت آخر میفرماید:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ! از میان برخیز!
مقداری این بیت رو توضیح بدهیم👇
مصراع اول:
معادل عربی اش میشه:
لاحائلَ بین العاشق و المعشوق
لای نفی جنس است. و نکره در سیاق لای نفی جنس مفید عمومیت است علی ما قاله النحاة و الاصولیین.
#تبصره: نکره در سیاق نفی، همیشه مفید عمومیت نیست؛ فافهم!
حائل طبق بیان عمید و دهخدا و امثالهما یعنی مانع و حجاب بین دو چیز و هرآنچه مانع و بین دو چیز است.
درباره ی عاشق و معشوق توضیح میدم.
پس معنای اجمالی مصراع اول میشه:
هیچ حجاب و مانعی، بین عاشق و معشوق وجود ندارد. یعنی عاشق، موصول و رسیده شده به معشوق است.
از دید فلسفی، خصوصا دید صدرایی، قاعده ی اتحاد عاشق و عشق و معشوق مستفاد میشه که توضیحش مفصل است و وارد نمیشم چون مقدمات میخواهد.
آدم
مصراع اول: معادل عربی اش میشه: لاحائلَ بین العاشق و المعشوق لای نفی جنس است. و نکره در سیاق لای نف
پس حافظ میخواد بگه که خواسته ی هر عاشقی، وصال به معشوق است در حالی که اصلا بین عاشق و معشوق هیچ حائلی نیست!
خب پس اگر واقعا هیچ حائلی نیست، چرا وصال رخ نمیدهد؟!
آدم
پس حافظ میخواد بگه که خواسته ی هر عاشقی، وصال به معشوق است در حالی که اصلا بین عاشق و معشوق هیچ حائل
عشق یعنی چه؟!
ابن فارس صاحب معجم مقاییس در ج ۴ ص ۳۲۱ سطر اول به بعد در باره ی ماده ی « ع ش ق» این طور نوشته:( چاپ دفتر تبلیغات اسلامی)
« العین و الشین و القاف اصل صحیح یدل علی تجاوز حد المَحَبَّة.»
برای فهم دقیق مقصود ابن فارس، باید معنای تجاوز و محبت رو هم بررسی کرد که این با خود شما.
برای معنای محبة، باید ریشه ی « حب» رو از مقاییس ببینید : ج ۲ ص ۲۶ که اونجا ابن فارس سه اصل معنایی برای این ریشه گفته و معنای مراد ما در اینجا، « لزوم و ثبات » است... برید ببینید...
اجمالا معنای این ریشه اینه:
اگر محبت، از حد معین خود فراتر برود، عشق ایجاد میشه.
محبت هم یعنی لُزومِ قلب تو با شیء دیگر.
یعنی قلب تو پیوسته با شیء دیگری همراه است.
حالا میگه اگر این پیوستگی از حد خود بگذره، عشق ایجاد میشه.
( دارم اجمالی توضیح میدم)
پس عاشق، کسی هست که لزوم و پیوستگی قلب او با معشوق، از حد خود خارج شده.