الحقیر!
آدمیزاد:
زیر باران، ای معصومه آسمانی،دروازه های عشق و آرزویم را تنها به روی تو گشاده ام.
تنهای تنها، به روی تو.
وقتی گذشته از همه زندگی، از همه هست و نیست،
از تمامِ بودنها و نبودنها و زنان و مردان و دنیایشان،
خسته و رهیده از همه، نگاه در نگاهِ کبوترهای عاشقِ حرمت می دوزم؛
چنان رها می شوم و از «من»ها خارج که در «صحنِ آراسته به چراغ و آب و آیینه ات» غرق می شوم.
و آهسته از مرز حرفهای مکرر زندگانی ام، حس می کنم؛
بر آستان جانان، گر سر توان نهادن»
«گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد».
امروز، روز آغاز من است و من
به یاد و آرزوی لحظه های شیرینِ با تو بودن،
باز غرق می شوم.
برایت حرفها دارم.
اما وقتی صدای بارانو و صحن و حرم...
دریچه ای به وسعت تمام عالم در قلبم باز می کنند؛
باز هستی ام را گم می کنم.
الحقیر!
سربازای امام زمان، طلاب گرامی روزتون مبارک:)))
- طلبگی یک شغل نیست ؛ یک باور است -
الحقیر!
-اینهمه نقش عجب بر در و دیوار وجود آنکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار
بسم الله الرحمن الرحیم
رحمن، یعنی همین!
یعنی تو، آنقدر عاشق بندگانت هستی
که رحمت هایت، حتی عصیان کارانشان را هم در آغوش می گیرد...
-معنای رحیم هم همینجاست،
همینجا که از همین نعمت ها، بندگان مومنت مدهوش لذت وصلت می شوند؛ لذتی استثنایی، خاص...
-راستی، این مخلوقات زیبا را برای دلبری از همه ی بندگانت آفریدی؟تو چقدر کریمی...
مخلوقت که انقدر زیباست، تو چگونه ای؟
فی الحقیقه باید اعتراف کنیم: لااله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین...
((إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ))
می دونی چی میگه:اگر مرا وارد جهنم کنی، به ساکنانش خواهم گفت که دوستت دارم:)