ای کاروان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود...
هدایت شده از عارفانه
امشب آخرین سحر ماه رمضان است که میتوانیم دعای سحر و ابوحمزه بخوانیم؛ و آخرین شبی است که میتوانیم این دعا را بخوانیم:
أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِي عَنِّي شَهْرُ رَمَضانَ أَوْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتِي هٰذِهِ وَ لَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ.
پناه میآورم به عظمت ذات بزرگمنش و مهماننوازت از اینکه ماه رمضان از من سپری شود یا سپیده این شب طلوع کند و از سوی من نزد تو گناهی یا تبعاتی باقی مانده باشد که مرا بر آن عذاب نمایی...
الحقیر!
خیلی در حقت بد کردیم ماه مبارک، خیلی...
من لایق مهمانی ات ای یار نبودم
من قابل الطاف تو ای یار نبودم
بودم به حضور تو و انگار نبودم
در محضر تو بودم و انگار نبودم...:)
الحقیر!
شاید امشب در ظاهر شب مهمی به نظر نرسه، اما دیدید وقتی میرید مهمونی میزبان با توجه به نزدیکیش به شما
سفره جمع میشود و دل تنگ، آشفتگی و سراسیمگی در بند بند وجود جای میگیرد و خطوط عرق سرد میریزند از رفتن گرمای محبت ماهی که ماه را زیباتر و درخشان تر از همیشه در آسمان تاریک قلب نشان میداد، عمری هست برای تجربه ی روز هایی همراه با روزه بار های دیگر؟ نمیدانم، وداعی که سخت خواهد بود چرا که عارفانه های عاشقانه را با خود خواهد برد، لیکن میدانم هرکس اندک لقمه ای از سر این سفره گرفته باشد تا مدت ها از عارفانه ها سیر و از عاشقانه ها لبریز است و بازنده آن است که وقت باخته و برنده آن است که عشق بُـرده.:)
-مه تار
الحقیر!
خیلی فکرکردیم کپشنش چی بزنیم... اما زیارتتون قبول🫀:) ممنون به یادمون بودید!
برای او نوشته شد..
وعده دادی فَمَن یَمُت یَرنی
عاشقانت جوان جوان مردند