یه جا تو زندگیت،
دقیقا همون بزنگاهی که خیلی بزرگ تر از سن خودت می فهمی،
میشی تکیه گاه بقیه!
اونجاست که دیگه خودت تکیه گاهی نداری،
الا کسایی که خدا دارن تو دلشون..
آخرین دستنوشتهی شهید سیدهاشم صفیالدین، ساعاتی قبل از شهادت، خطاب به وجود مقدس حضرت مهدی [روحیلهالفدا]:
از زندگانیام، جز اندکی باقی نمانده، آیا میپسندی بدونِ اینکه تو را دیده باشم از این دنیا بروم؟ اگر از اهلِ رستگاری باشم به اجدادت چه بگویم اگر حالِ تو را بپرسند..؟ و اگر از اهلِ خواری باشم چه چیزی برایم سود دارد، اگر از دیدار تو محروم شوم..؟ حاشا، که از کَرَم تو دور است بندهای مقصر را که از اعمالش کوتاهی کرده است از خود دور کنی.. آیا تو همان رحمتِ وسیعی نیستی که عاشقان را در بر میگیرد..؟ همانگونه که در مورد نیاکانت برایمان گفتهاند..؟ آیا میپسندی به غیر از پناهگاهِ تو، به جایی دیگر پناه برم..؟ آیا میپسندی که نااُمید شوم..؟ و به نورِ تو و بلندای مقامت نرسم..؟
الحقیر!
از لحاظ روحی احتیاج دارم یکی بیاد دست رو سرم بکشه بگه آره می فهمم، خیلی سخته.
از نظر روحی نیاز دارم یکی بدون اینکه بگه چته... بغلش با خیال راحت گریه کنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قالی کرمان که باشی...:))
هر چقدر بیشتر که میگذره، رفت و آمادم تو جامعه حالا بخاطره درس کار بیشتر میشه بیشتر به یقین و اطمینان میرسم که دین داری تو شهرستان های دیگ خیلی راحت تر تهرانه!
تهرانی که فقط چون چادریم خیلی جاها باهم بد تا کرد.
از خیابون رد شدنی...
تاکسی سوار شدنی....
مترو غیره هم جای خود دارن!!
نه تنها ناراحت نیستم .
بلکه خوشحالم چون خونه رو برام کرده
[مامن]
باعث شده قدر خانوادمو بیشتر بدونم...
#تهران_ممنون