"برای ما طلبه ها این كار یک ادب دینی است...
مُهری كنارِ اتاق مطالعهٔ ما باشد هر وقت مطالعهمان تمام شد یک سجده شكر كنیم✨، بعد بیاییم بیرون...
اینها را جزء برنامه ها بدانیم✅"
-آیتاللهجوادیآملی
آرامش این قلب ناآرام سلام...
امان از غبار راهگذر شما که یادگاری گرفته ام آن را از نسیم صبا ز برای خود. با آن سخن میگویم شاید که راز راه شما فاش شود و دل را روانه کنم به سوی سرزمینی که نگاهی گذرا به آن کرده اید و هزاران بار آرزو کنم بودن شکوفه ای بر درخت را از برای گرفتن نگاه شما.
در حق وفای ما با نبودتان جفا کرده اید اما گویی تقدیر این است که من باشم و شما نباشید و جفای شما را به وفای دیگران هزاران بار خوش تر به جان برم و مهرتان را گران خرم.
فقدان های بزرگ همیشه یادآور زنگ خطر هستند.
زنگ خطرِ نبودن ها ما را وادار به یافتن برای بودن ها میکند. هنگامی که تاریکی فقدان نور است به دنبال نور میگردیم برای بودنش و حالا ظلماتِ زندگی ام عمیق و نور در آن کمرنگ شده.
فقدان نبودتان عمیق و بودنتان معمایی شده حل نشدنی چرا که من بی حرکت کیش و مات شده ام.
فقدان احساس نشدن وجود ، مرا وادار به ترک کردن میکند.
شبی امیدوار به بودنتان و شبی ناامید از برای به آغوش کشیدنتان میشوم اما نسیم امید معبود ناامیدی از نیامدن محبوب را میبرد.
تصدقتان شوم ، هنگامی که در بازار نومیدی قدم مینهم چشمانم گرد میشود از خریدن ها و فروختن ها...
گویی امروز که در پس کوچه ای نگاهی نومید را دیدم دریافتم که امید داشتن گنجیست بزرگ در نداری هایم.
من شما را ندارم اما امید آمدنتان را چرا
کاش که دلِ جسورتان رحمی بکند به من و قبل از به دار آویختن دل با طناب بغض ، سر برسید و نگهدارید حکم محکوم شده به اعدام توسط قاضی به جرم عشق را.
#آدمیزاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« قصه جریحه دار شد
آن طرف پیاده رو
عقل صدا زد که بمان
عشق صدا زد که برو »
#شهید_الداغی
#حاج_مهدی
یه جایی پیغمبر خدا، به خدا میگه:
فَدَعا رَبُّه انی مغلوب
یعنی من مغلوب شدم، من خسته شدم..:)
فَانتَصِر
از دست اینها نجاتم بده، من تنهام...
خدام یه همچین چیزی به بنده هاش میگه
وَاصبر لِحُکمِ رَبِّکَ فَاِنَّکَ بِ اَعیُنِنا
یعنی صبرکن، آروم باش...
که در محافظت کامل ما قرار داری:*)
به نام خدای قطرات باران...
صدای قدم های باران در کوچه های قلبم طنین میاندازند نفس هایم به شماره افتاده حس عجیبی در شریانهای ولوله برپا کرده است.
من در تکاپوی عشق به سمت جاده های بهار میتازند اما هنوز کمی حسرت هایم در سرزمین زمستان باقی مانده است.
باران نگاه تو همیشه بر کاسه های چشم من میبارد.
بغض هایی که خواسته و ناخواسته در لحظات دلواپسی فروخورده شدند.
نفس هایی که می خواستند گرمابخش دستان تو باشند، به ریسمان سرد بی کسی گره خوردند و از دیار فراموشی سر درآوردند.
و حالا من ماندمو یک چمدان از حرفهایی که در لابلای گذرزمان خاک می خوردند و منتظر است.
منتظر لحظه گوش دادن. منتظر لحظه ای که دیگر گفت ها ترسناک به نظر نمی رسند برای دلهای عاشقی که عاجزانه در جستجوی کلید خوشبختی خود را هلاک می کند.
باران نوازشگر من به دیدنم بیا و آغوش خیس چتر هایت را برایم مهیا کن؛ بگذار ناودان خاطراتم همیشه از موسیقی شرشر احساسات لبریز باشد
و چاله های خیابان عمرم در گل ولای حسرت جا خوش نکند.
اما من منتظر معجزه باران می مانم...:)
#آدمیزاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-غریبامامِصادقه . .🖤
#حاج_مهدی_رسولی
الحقیر!
بازم حکایت مدینه....
كسى كه زنده ز علمش نمود روى زمين را
برون شدهست علوم از سراى حضرت صادق
فرموده ست: و بالوالدین احسانا
انجام حوائج والدین بعد از ابراز، ادای حقوق است...
و انجام حوائج والدین قبل از ابراز، احسان است...