eitaa logo
الحقیر!
168 دنبال‌کننده
419 عکس
231 ویدیو
3 فایل
[انّک کادحٌ الیٰ ربّک کَدحاً کَدحاً کَدحاً فَمُلاقیه] [کلمات بهم پیوسته مغز دو موجود به نام انسان ] ( مثنی مونث عاشق✨🕊) پلی لیست مداحی: https://eitaa.com/playlist_madahi
مشاهده در ایتا
دانلود
aghaye-mani.mp3
6.57M
صلی الله علیک و علی امک و علی اخاک وعلی آبائک و علی ابنائک یا اباعبدالله
دیگه نگاه خدا به بعضیا ام این شکلیه:)))))))))))
روز پدر علاوه بر پدر ظاهری، روز دو بزرگوار دیگه هم هست امام زمان عجل الله... و رهبر انقلاب... سلامتی هردو صلوات:)
مشڪل‌گشای‌هستے قلمی آمده در دست؛همین است دلیل کشش عربده‌ی عاشق سرمست علی گفتم و دیدم نفسم خرجِ علی شد،پریشانِ علی شد، علی گفتم و دیدم همه جا حرفِ علی شد دلم یارِ علی شد،گرفتارِ علی شد به خود آمدم و دیدم از اول دل ِخسته‌ی من خوب بدهکارِ علی شد علی معدن علم است،علی اسوه‌ی حلم است؛علی همدمِ هر قلب حزین است علی نور و علی شور،علی صاحب منشور،علی نوروالانور علی قبله‌افلاڪ،علی‌پاک،علی‌فاتح‌بیباک،علی‌رمزشاهدت،علی ماه‌امامت،علی‌نور‌ولایت علی در دل هر شیعه‌ی بی‌تاب/درون دل من حک شده این قاب/علی علّتِ قد قامتِ غوغای قیامت؛علی ای عالم اسرار علی ای حضرت سردار،به عشق کرمت نوشتیم که این سال و همه سال که این ماه و همه ماه که این روز و همه روز به دادم برسی سید و سالار تویی نور دو عینم…
درساعاتی که می گذرانم چندتا چیزِ زیادی لطیف دیدم/شنیدم که دلم میخواهد به شما هم بگویم. خانومی که آمده بود چند آیه از قرآن را برایمان تفسیر کند، یک‌هو پرسید که راستی! اگر بخواهید عشق را تعریف کنید چه می‌گویید؟ اصلا عشق چه‌طور است؟ مسجد ناگاه ساکتِ ساکت شد، بیشتر شبیه این بود که یک فیلم را استپ بزنی و همه‌چیز بایستد. مفسرِ جوانی که خانومِ نسبتاً قدبلندی بود، از صندلی برخاست و گفت چیشد پس؟ مثلا بخواهید بگویید عاشق یک‌نفری هستید، چه می‌گویید؟ چه‌چیزی احساس عاشقی را به شما می‌دهد؟ همهمه شد؛ هیچ‌کس از جوابی که میداد یقین نداشت، همه‌ی جواب‌ها مردد و پنجاه‌درصدی بودند، هیچ‌کدام نمی‌توانستند عشق را تمام‌ و کمال توصیف کنند. یک‌نفر می‌گفت: انگار عشق باعث می‌شود آدم احساس رضایت از زندگی داشته باشد. دیگری می‌گفت: عشق امیدی برای ادامه‌دادن است. آن یکی تایید میکرد که: بله! بالاخره آدم باید انگیزه‌‌ای داشته باشد دیگر، پس عشق همان انگیزه است! یک نفر هم با صدای بلند گفت: عشق یعنی نگرانی. هرکسی چیزی می‌گفت، اما همه نصفه و نیمه؛ اینها فقط بخشی از عشق بودند، پس تمام ِ عشق چه بود؟ یک‌نفر گفت: خب عشق یک حسی از تهِ درونِ آدمه. راست می‌گفت، من هم فکر میکنم که عشق، حقیقتا یک چیزی از تهِ درونِ ماست. آنقدر تهِ درونِ؛ که انگاری هیچ‌وقت دستمان به آن نمی‌رسد که آب بپاشیم روی آتشش؛ یک‌هو میبینی شعله‌ای تمامِ وجودت را گرفته و تو هنوز در تقلایی که انکارش کنی و بگویی اینطور نیست. شبیه اسبی که افسارش از دستِ سوار درآمده باشد، می‌تازاند، می‌دود، می‌آشوبد، گرد به پا می‌کند و می‌گذرد .. عشق یک‌چیزی انتهای دل آدم است که به قولِ دوستانِ معتکفِ دیگرم، باعث می‌شود قلبت بلرزد. اسمش را بگذاریم گسل. دلِ آدم هری میریزد پایین، همه‌چیز شبیه این است که یک‌هو یک گربه بپرد جلوی پایت و چند دقیقه بی‌حال از ترس بیوفتی یک‌ گوشه‌ای(البته اگر خیلی ترسو باشید). تفاوتش این است که آن دل‌لرزه را دائم با خودت داری. آن ترس همیشه با توست، آن ترسِ لذت‌بخش، آن تشویشِ مدامی که از جنسِ زیادی‌خواستن است. عشق مثل داروست، یک‌ذره بدمزه است، نگرانی دارد، ترس دارد، اندوهِ دوری دارد، اما کلیت‌ش همیشه درمان کننده است، همیشه به دادِ آدم می‌رسد. (میخواهم که زیر این پست نظرتان را بگویید.)
قامتی مطابق با شکیبایی از این چادر بپرس، تن هزار زخم خورده را چه باید کرد؟ دیگر گریه هم شفای بغض‌های به خون نشسته نیست! قد خمیده را به رکوع پی در پی نافله شبانه، بهانه دهی؛ زخم پیشانی شکسته را به نوازش کدام دست آشنا، آرام نمایی؟ بیا از اینجا برویم! کسی چه می‌پرسد حال تو را؟ این دیوارهای تبعید چه می‌دانند که عطر کوچه باغ‌های مدینه در سجاده به یادگار مانده از مادرت، محبوس مانده است؟اصلاً بگذار همه خلخال‌ها و گوشواره‌ها را به غارت ببرند این هروله شبانه‌ات، در پی سر بریده برادر، تا کی؟ بیا از اینجا برویم؛ خرابه نزدیک است. لااقل سه ساله را بهانه کن و برای بی سر و سامانی دلت سر به دیوار غربت بگذار.راستی، با آن قنداقه خونین که رباب علیهاالسلام، در پی‌اش می‌گشت، چه کردی؟ مشک تیرخورده را در کدام پستوخانه دلت مخفی کردی تا سکینه نبیند؟در آن کربلای هزار بار گریسته تو، کسی نبود تا آن پیراهن کهنه خون‌آلود را از چشم مصیبت زده تو، دور نگه دارد؟گریه کن، صبورترینِ عالم! آن تن عریانی که بر خاک و خار و خون غلتید، عزیز تو بود؛ عزیزتر از جانت! گریه کن، صبورترینِ عالم! آن تن عریانی که بر خاک و خار و خون غلتید، عزیز تو بود؛ عزیزتر از جانت!
الحقیر!
دیگه نگاه خدا به بعضیا ام این شکلیه:)))))))))))
می گن وقتی امام زمان می یاد موقع صحبت آقا ، خیلی از مردم متوجه حرفاش نمی شن و اکثرا فقط محو جمال امام می شن و گریه می کنن جالبه ما همین الان نسبت به عکس های آقا همچین حسی داریم چقدر آدم دلش می خواد آقا رو بغل کنه:))))))))
درون سینه ی من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست..