فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتنفسک بحبا...:)
ساعت از نیمه شب گذشته است و ندایی در گوشم ، نوشتن تو را فریاد می زند.
در این لحظه،دلتنگی،تمام.وجودم را به تصاحب در آورده و به تماشای سیاهی شب نشسته ام که برایم یاداور چشمانت است.
همان چشمانی که بار درخشش بی همتایش، تاریکی دلم را در آغوش گرفت و به ان رنگ و رویی تازه بخشید.
ریشه های فقدانتان هر روز مستحکم تر از قبل می شوند.
ماه من!
کاش تاریکی بی انتهای شب، به تو ختم می شد و می توانستم به انگشتانم قول لمس کردنت را بدهم.
حسرت آغوشت در نقطه به نقطه وجودم ریشه دوانده و همچون موریانه ای قلبم را
می خورد.
من چگونه توانم نبودت را تاب بیاورم؟:)
اردی بهشت - ۱۴۰۲
- در پی شما تا رسیدن به خود خدا
#آدمیزاد
آقای رئوف
عالیجناب لبخندهای موجه
فواره ی طلایی باغ خدا
حرمت و نمک سفره ها
ایستگاه آخر قطار درماندگی
پدر جد تمام ما بی پناهان
موسی بن جعفر
ضامن اهو
تصدقتان.تولدتان مبارک🌚✨
رٵفتش ملموس است؛
نمی گذارد تنها بمانی
تو فقط دستت را از دست او نکِش!
اگر کشیدی، دوباره بگیر...
.
خواستم شروع کنم به نوشتن برایت ،
آن هم با رعایت فلان تکنیک و بهمان قاعده !
نوشتم هم . . کمی نوشتم !
ولی تو امامِ بیقاعدههایی ، امامِ بی سروپاهایی چون من که تهِ تکنیکشان این است وقتی چشمشان به گنبدت میخورد بی هیچ مقدمهای بگویند : الهی دورت بگردم آقا !
مرا چه ، به با قاعده نوشتن و گفتن !
آنهم از تو . .
تویی که هر بار مرا بیحساب و کتاب دعوت کردی بیایم کنارت و هربار بیحساب و کتابتر زندگیام را روبراه کردی برایم