eitaa logo
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
86.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
595 فایل
تحت اشراف علمی استاد علی تقوی ادمین: 😊 Eitaa.com/amr_nahy123 دوره های مجازی: 🎁 amrn.ir/c کانال نظرات فراگیران👇🏻 amrn.ir/nazar درخواست خرید کتب، سی‌دی و بازیها: 📚 ziadat.ir ♥️ aamerin.ir آپارات موسسه 💻 aparat.com/aamerin_ir تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 نمازخوان شدن! به همین سادگی، به همین خوشمزگی... ✍ گوشه دانشکده مون یه نمازخونه نقلی وجود داره. من رو تا تو دانشکده ول می‌کردی، می‌رفتم اون تو! یا می‌نشستم یا می‌خوابیدم یا تکلیف هامو انجام می دادم یا خدایی نکرده نمازی چیزی می‌خوندم...😅 با دو سه تا از رفقا همیشه با هم بودیم، یکی شون که به معنای واقعی تارک الصلاة بود و یکی شون از اینا که نمازشون ماکزیمم ٢دقیقه طول می‌کشه😩 خلاصه، از اونجایی که من اکثرا کار و بارام رو می‌بردم توی نمازخونه انجام می‌دادم و اونجا هم جای دنج و خلوتی بود، این رفقا هم تا یه حدی عادت کرده بودن بیان تو نمازخونه بشینن و... (البته یادمه اولاش یه ذره اکراه داشتن) یه نماز جماعت ظهری هم برقرار بود که با حضور حداقلی خواص که نصفشون هم کارکنان بودن سر پا بود! البته چه میشه کرد، دانشکده هنر بود دیگه!! (آدم رو رعد و برق بگیره، جو هنری نگیره). امام جماعتش یه عادت خوبی که داشت، این بود که بعد نماز با همه ی کسایی که اونجا بودن دست می داد و می گفت: قبول باشه🤝 یه بار هم با این رفیق تارک الصلاتمون که اونجا نشسته بود دست داده بود، رفیقمون هم حس جالبی بهش دست داده بود😄😎 آره خلاصه، داستان امر به معروف ما از اینجا شروع شد که یه دفعه قبل نماز با این رفیق تارک الصلاتمون نشسته بودیم و حرف می زدیم، بحث پیش اومد؛ بهش گفتم: +تو بالاخره چیکاره ای؟! _ با خنده گفت: ببین! من کلا تو فاز آزادی‌ام! تو فیس بوکم نوشتم: آزاد یکتاپرست! (یه چیز تو این مایه ها به انگلیسی...) +منم تو یه فازی که اصلا به فکرم خطور نمی کرد الان بخوام تاثیری چیزی بذارم، همین طوری دورهمی برگشتم گفتم: یکتا پرست؟! لااقل بپرست! _ یه دفعه جا خورد و با یه لحن خنده ای گفت: نماز رو می گی؟😅 +منم فقط با یه حرکت کله گفتم: آره. دیگه هیچ چیز نگفتم. نماز جماعت شروع شد و ایستادم به نماز؛ مثل بقیه، بعد از چند دقیقه یه نفر اومد کنارم وایستاد و گفت: الله اکبر، می شناختمش، همین رفیقم بود که چند دقیقه پیش داشتیم با هم صحبت می کردیم. به همین سادگی، به همین خوشمزگی... نماز خوند 👏 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد 🆔️ @aamerin_ir
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_اول نمازخوان شدن! به همین سادگی، به هم
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 دوباره بیا بگو پارسال ماه رمضان کلاس کنکور می‌رفتم. کلاس‌ها تو یه دانشگاه برگزار می‌شد، خیلی از بچه‌ها مقید به روزه گرفتن نبودن😑 متاسفانه بعضی‌هاشون ناهارم می‌خوردن و قبح این کار شکسته شده بود، بین دو تا کلاس می‌نشستن به ناهار خوردن و بعضا با آب معدنی میومدن سر کلاس... 😔 متاسفانه تقصیر آموزشگاه بود و رسیدگی نمی‌کرد! لذا جری‌ شده بودن و اصلا روزه خوری داشت تبدیل به کلاس و تیپ می‌شد تو جمع بچه‌ها! 😒 من با یکی دو تا بچه مذهبی که تو کلاس بودن فکر کردیم چه کنیم؟ البته اونا هم خیلی دغدغه نداشتن و چیزی نمی‌گفتن 😕 یه بار تو کلاس به یه بنده خدایی گفتم: می‌خوای آب بخوری بخور، چرا آب معدنی میاری تو کلاس⁉️❌🤷‍♂ اصلا شوکه شد... کاملا تعجب کرد❗️ولی هیچی نگفت، این رفتار آنقدر شایع شده بود که با سختی می‌شد به همه بگی. رفتم سراغ مسئول پیگیری‌های کلاس؛ گفتم: آقا شما مسئولید! اینطوری روزه خوری می‌شه ها! گفت: ما گفتیم نخورن، یا برن تو کلاس در بسته بخورن ...! گفتم: دوباره بیا بگو! آقا این بنده خدا اومد و دوباره گفت، کلی اوضاع بهتر شد ... 🙂 ✅ به نظرم با فشار آوردن به مسئولین هر محیط عمومی و تکرار مشکلات اجتماعی مثل بی‌حجابی و روزه خواری، بسیار نتیجه بهتر و کم‌ هزینه تری می‌گیریم 😌 البته در کنار تذکرات فردی که وظیفه شخصیمونه، اگر مسئولین بیان بگن قانون اینه و باید رعایت بشه، حرمت شکنی رویه و عادی نمی‌شه و قبح قانون شکنی و گناه نمی‌ریزه .‌‌.. 👌 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد 🆔️ @aamerin_ir
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_دوم دوباره بیا بگو پارسال ماه رمضان ک
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 🟣 چه کسی گفته باید از من تقلید کنند؟! خاطره ای از حضرت رحمه الله علیه ✍ یکی از مسئولین تعریف می‌کرد: در خدمت حضرت امام بودیم، که یکی از دوستان گفت: چرا این قضات دادگستری را که در میان مردم قضاوت می‌کنند، بیرون نمی‌ریزید؟ اینان که آدم های فاسقی اند! ایشان فرمودند: چرا غیبت می‌کنید؟ از کجا فهمیدید این‌ها فاسقند؟ او گفت: اینان ریش خود را با تیغ می‌تراشند! امام پرسیدند: از کجا می‌دانید ریش تراشیدن را حرام می‌دانند، تا این‌ها فاسق شوند؟! گفت: شما فرموده‌اید که احتیاط واجب آن است که ریش را با تیغ نتراشیم‌. امام فرمودند: از کجا فهمیدید که آنها مقلد من هستند و از دیگری تقلید نمی‌کنند؟ مردم را به عدم تقلید از من متهم نکنید‌‌. من اصول دین نیستم، چه کسی گفته آنها باید از من تقلید کنند؟! 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_سوم 🟣 چه کسی گفته باید از من تقلید کنند
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 یه کم خرج داشت ✍ نزدیک میدان تجریش توی ماشین نشسته بودم و منتظر بودم دوستم بیاد سر قرار، داشتم زیر لب با خودم شعر می‌خوندم و تو حال و هوای خودم بودم که یکی زد به شیشه و منم که غرق خیالات خودم بودم، یه دفعه از جا پریدم! شیشه رو کشیدم پایین، یه خانم میانسال بود با حجاب نامناسب که از من خواست بهش کمک کنم... اول اکراه داشتم. اما یه چیزی به ذهنم زد، سریع دست کردم تو جیبم و یه پنج هزار تومنی درآوردم و بهش دادم. اونم که احتمالا خیلی انتظارش رو نداشت، خیلی خوشحال شد و کلی تشکر کرد، تا خواست بره بهش گفتم: خانوم می‌تونم یه خواهشی ازتون بکنم؟! گفت: خواهش می کنم، بفرمایید! گفتم: لطفا حجابتون رو هم درست کنید! اول یه کم مکث کرد... دوباره حرفم رو تکرار کردم، البته با لحن خیلی مهربون! اونم که متوجه شده بود گفت: چشم! چشم! و روسریش رو درست کرد و باز تشکر کرد و رفت... 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_چهارم یه کم خرج داشت ✍ نزدیک میدان تج
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 کمربند ✍ نشستم تو ماشین رفیقم🚗 یکم که راه افتادیم، شروع کردم به رانندگیش گیر دادن! تند نرو! 🚘 کمربندت رو ببند! و ...😅 برگشت گفت: چیکار داری⁉️🤨 گفتم: دارم امر به معروفت می کنم!☺️ تو راه برگشت وقتی سوار ماشین شدیم، گفت: این هم به خاطر تو ! و کمربندش رو بست و راه افتاد.👏👏 لطفا امر به معروف بکنید، تاثیر می‌گذارد.😊 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_پنجم کمربند ✍ نشستم تو ماشین رفیقم🚗 ی
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 بقیه چی❓ ✍ توی مینی‌بوس یه خانم بدحجاب نشسته بود.👱‍♀️ رفتم جلو و آروم گفتم: خانوم حجابتون مناسب نیست درستش کنید.😊 سریع جواب داد : تو نگاه نکن.😒 گفتم : باشه من نگاه نمی‌کنم، اما بقیه چی؟ اونها هم نگاه نمی‌کنند؟👀 هیچی نگفت... رفتم🚶‍♂️ 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_ششم بقیه چی❓ ✍ توی مینی‌بوس یه خانم ب
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 طلای بی ارزش! ✍ مدتی پیش مشرف بودم مشهد مقدس🕌 ظهر کارهایم انجام شد و چون شب باید برمی‌گشتم تهران، یک راست رفتم حرم مطهر. جای همگی خالی، یک دل سیر زیارت کردم و بعد از نماز مغرب و عشا قصد خروج از حرم را داشتم که متوجه یک جوان حدودا ۲۶ ساله که با حال خاصی مشغول نماز بود شدم که متاسفانه یک گردنبند طلایی بزرگ به گردنش بود و یک انگشتر طلا هم به دستش 😞 چند ثانیه ای به او خیره شدم و از کنارش گذشتم، اما انگار یک لحظه حس کردم باید دوباره بروم زیارت و سرم را انداختم پایین و زیارت نامه نخوانده دوباره حرکت کردم سمت ضریح آقا. دلم بی‌قرار بود و راستش حالم هم گرفته که چرا جوان رعنایی مثل او نباید احکام صادره از ائمه معصومین را شنیده باشد یا رعایت نکند⁉️🙁 زیارتم که تمام شد تقریبا همه چیز یادم رفته بود که دوباره چشمم خورد به همان جوان که حالا نمازش تمام شده بود و داشت اطرافش را نگاه می کرد👀. اتفاقا یک سید روحانی پا به سن گذاشته هم کنارش نشسته بود و داشت برای جوانی استخاره می‌گرفت 📿 آمدم سلام بدهم و از درب حرم بروم بیرون اما نمی‌شد! وجدانم می‌گفت: برو با آن جوان از سر دلسوزی و خیرخواهی حرف بزن! اما خودم بعدش جواب خودم را دادم که به تو چه ربطی دارد؟! خوب آن روحانی به وضوح دارد آن گردنبند طلای بزرگ را می‌بیند، چرا او این کار را نکند؟! 🤷 اما این بار یاد آن حدیث افتادم که نماز ما قبول نمی‌شود مگر با امر به معروف و نهی از منکر و کلمات زیبای رهبر عزیزم در ذهنم پیچید که می‌فرمودند: اگر با زبان خوش تذکر بدهید قطعا اثر دارد!😒 و در نهایت با این تصور که امام معصوم سلام الله علیه دارد مرا در این امتحان تماشا می‌کند، به سمت آن جوان حرکت کردم‌ ...🚶 نشستم کنار جوان، دست دادم 🤝 و به او گفتم: سلام برادر، خوبی ان‌شاءالله؟😊 راستش چند دقیقه‌ای تماشایت می‌کردم و دیدم هم نماز می‌خوانی و هم نوری در چهره داری، خواستم حرفی را بگویم که شاید البته قبلا هم شنیده باشی ... جوان خیلی مودب گفت: بفرما داداش؟!👱 ادامه دادم: حتما می‌دانی پوشیدن طلا برای مرد اشکال دارد، اما حرف من این است که حداقل موقع نماز طلا را در بیاور، حیف است نمازت قبول نشود! جوان به حالت کاملا غیرمنتظره‌ای در حالیکه دستش را به نشانه‌ احترام به سینه گذاشت، یک "چشم" با محبت تحویل داد و من هم رویش را بوسیدم و از او خواهش کردم برای من هم دعا کند و به سرعت از درب حرم رفتم بیرون ... باورتان نمی‌شود انگار دنیا را به من داده بودند! انگار یک بار سنگین را از دوشم برداشته بودند‌😌 اصلا احساس می‌کردم انگار امام رضا علیه السلام با نگاه رضایت دارد بدرقه‌ام می‌کند ...😍 شما آن حس را نمی‌توانید درک کنید مگر اینکه خودتان یک بار امتحان کنید. 🗣 به نقل از وبلاگ من و زهرای خوبم 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 #از_یاد_رفته_۱ 🔰 #قسمت_هفتم طلای بی ارزش! ✍ مدتی پیش مشرف ب
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 📚 🔰 از در خواهری ... ✍ داشتم از پله ‌های دانشکده بالا می‌رفتم که جلوم دوتا خانم بودند که یکیشون آستین مانتوش فقط تا آرنج دستش بود! 🤦‍♀️ از صحبت هاشون که به گوشم می‌خورد معلوم بود که خیلی هم عصبانیه و داره از یکی از همکارهاش شکایت می‌کنه!😒 خب از این موارد کم نیست! ولی در این مورد نگاه آقایی که از روبرومون می‌اومد به این خانم، باعث شد تصمیمم رو بگیرم ... اولش فکر کردم که شاید درست نباشه تو موقعیتی که طرف خودش ناراحته و شرایط روحی خوبی نداره بخوام نهی از منکر کنم❗️ به قولی الان وقتش نیست و ممکنه مقابله کنه و ... اما بلافاصله به ذهنم رسید که این هم از مکائد ابلیس لعینه😈 شما وظیفه ات رو انجام بده، توکل به خدا🤲 خلاصه توسلی کردم و تو لابی دانشکده بهشون نزدیک شدم و خطاب به اون خانم گفتم: سلام خوب هستین؟😊 خدا بد نده؟ چرا آنقدر عصبانی؟! نمی‌دونم پیش خودش چی فکر کرد ولی با روی گشاده‌ای جواب داد و شروع کرد به درد و دل کردن! اصلا توقع نداشتم با یه جمله سر صحبت باز بشه و علت ناراحتیش رو بخواد توضیح بده😍 همین طور قدم زنان با هم صحبت می‌کردیم تا اینکه آخرش گفت: به خاطر چی ناراحت بوده و ان‌شاءالله که حل بشه و ... ➕ گفتم : ان‌شاءالله، خدا جای حق نشسته ... ولی منم ناراحت شدم!🙃 ➖ گفت: چرا ⁉️ ➕ گفتم: آخه احساس کردم یه جوری نگاهتون می‌کنند ...🥲 ➖ در کمال تعجب یه دستی به آستین مانتوش زد و گفت: آره می‌دونم! یه چند دفعه‌ای رفتم ساق دست بگیرم، ولی نبوده!😔 ➕ گفتم: از در خواهری گفتم ...💞 ➖ گفت: باشه، چشم، ممنون🌹 و بعد هم خداحافظی کردیم🤝 فهمیدم در چنین شرایطی هم می‌شه این فریضه رو اقامه کرد ... 😇 💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد👇 🆔️ @aamerin_ir