🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۴۴
🌾 کودک بی پدر
مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها … می گفت :
_خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه…پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه …اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم …
مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم …
همه دوره ام کرده بودن … اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم …
چند ماه دیگه یازده سال میشه … از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم …
بغضم ترکید …
این خونه رو علی کرایه کرد … علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه…
هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره … گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده …
دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد …من موندم و
پنج تا یادگاری علی …
اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن…
حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد …
کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم …
همه خیلی حواسشون به ما بود … حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد …
آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد …
حتی گاهی حس می کردم … توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن …
تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد …
روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود … تنها دل خوشیم شده بود .زینب …
حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود ...
که بی اذن من، آب هم نمی خورد …
درس می خوند …
پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد…
وقتی از سر کار برمی گشتم …
خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود …
هر روز بیشتر شبیه علی می شد …نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود …
دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم …
اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید …
عین علی … هرگز از چیزی شکایت نمی کرد …
حتی از دلتنگی ها و غصه هاش …
به جز اون روز …
از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش … چهره اش گرفته بود … تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست …
گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ….
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۴۵
🌾 کارنامه ات را بیاور
تا شب، فقط گریه کرد …
کارنامه هاشون رو داده بودن … با یه نامه برای پدرها …
بچه یه مارکسیست …
زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره …
– مگه شما مدام شعر نمی خونید …شهیدان زنده اند الله اکبر … خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه …
اون شب … زینب نهارنخورده … شام هم نخورد و خوابید …
تا صبح خوابم نبرد … همه اش به اون فکر می کردم …
_خدایا… حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟… هر چند توی این یه سال … مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست …
کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد …
با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت …
نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز …
خیلی خوشحال بود …
مات و مبهوت شده بودم … نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش …
دیگه دلم طاقت نیاورد …
سر سفره آخر به روش آوردم … اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست …
- دیشب بابا اومد توی خوابم … کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد … بعد هم بهم گفت … زینب بابا … کارنامه ات رو امضا کنم؟ … یا برای کارنامه عملت از حضرت زهـــــرا(سلاماللهعلیها) امضا بگیرم؟ … منم با خودم فکر کردم دیدم… این یکی رو که خودم بیست شده بودم … منم اون رو انتخاب کردم … بابا هم سرم رو بوسید و رفت …
مثل ماست وا رفته بودم …
لقمه غذا توی دهنم … اشک توی چشمم …
حتی نمی تونستم پلک بزنم …بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم …
قلم توی دستم می لرزید …
توان نگهداشتنش رو هم نداشتم …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
شهید مدافع حرم طاها ایمانی
#یهخطروضه
برادر، برادر تو دریاب....💔
" @aasheghaneha "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم...
اره سید ابراهیم به ارزوش رسید و تاسوعای ۹۴ رفت پیش اربابش😭فیلمی از شهید صدرزاده قبل از شهادت🌹
" @aasheghaneha "
˼عاشقانــه هاے آسمانے🇵🇸˹
السلام علیک یا اخ امام' یا حضرت اباالفضل العباس(ع)🖤🖐
#ابوالفضلیام
حضرت ابوالفضل(ع) یکی از مصادیق ادب بودن، ادب محضر ولیشون امام حسین(ع)
حتی زمانی که شمر معلون اومد بهشون امان نامه بده، تا وقتی امام حسین(ع) اذن ندادن، آقا جواب شمر رو نداد.
˼عاشقانــه هاے آسمانے🇵🇸˹
#ابوالفضلیام حضرت ابوالفضل(ع) یکی از مصادیق ادب بودن، ادب محضر ولیشون امام حسین(ع) حتی زمانی که ش
این میزان از تربیت، ادب ، معرفت و خضوع نسبت به امامش رو از مادرشون حضرت امالبنین(س) یاد گرفتن.
امالبنینی که وقتی وارد خونه امام علی(ع)شد، به بچه های فاطمه گفت فکر نکنید من اومدم خانومی کنم،من اومدم نوکری بچه های فاطمه(س) رو بکنم...
امالبنینیکه وقتی یه نفر خبر از کربلا آورد، از هیچ کدوم از پسرای خودش نپرسید فقط پرسید از حسینم(ع) چه خبر!؟
این مادر و پسر خیلی پیش خدا آبرو دارند، خیلی زیاد
امشب فرج آقامون رو از حضرت امالبنین و پسرشون بگیریم🏴🌱
AUD-20220909-WA0001.mp3
11.85M
اگر گره ای دارید خدمت شما ..
توسل به این مادر و پسر همیشه جواب داده🖤
پیشنهاد میشه حتما گوش کنید.
🏴 امشب از ته دل بخونید:
|یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ ..|
ای برطرف کننده ی غم از چهره ی حسین (ع)
غم من را هم به حق برادرت حسین برطرف کن ...
#آجرکاللهیاصاحبالزمان(عج)🖐🖤
حسین جــان♥️
هرشب تکرار میکنم
خیلی خیلی زیاد دوستت دارم ...
#دلنوشت
" @aasheghaneha "
سلامبرتوایحسین جــان♥️🌱
خدایا هرچیزی رو ازمون گرفتی اول محبت امام حسین(ع)" دوم مادرم رو ازم نگیر...
این دوتا نفس زندگی منن..!
#دلنوشت
" @aasheghaneha "
44.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان عجیب شهادت شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم) در روز تاسوعا🖤💔
با حال خوب ببینید منم دعا کنید 🪴
" @seyyedoona "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 روایت تاثیرگزارو واقعی ازدیدن #امام_زمان عجل الله در کوچه ای در تهران
🎙استاد دانشمند
" @aasheghaneha "
هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگریست "
در میان سنگ ها الماس چیز دیگریست "
ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم "
در وفاداری ولی عباس چیز دیگریست...
" @aasheghaneha "
.
ولی ما _علمدار نیامد_ رو به چشم دیدیم . . .💔
#تاسوعا
" @aasheghaneha "
Javad Moghadam - Abalfazlia Madyon Abalfazlan (128).mp3
5.14M
من این مداحی رو هروقت گوش میدم یاد داداش مصطفی(شهید صدرزاده) میوفتم((:
بزرگی میگفت:
دختر ها و خانوم هایی که تو ایام عزاداری ماه محرم آرایش میکنن میان روضه یا میرن کنار خیابون تماشای دسته های عزاداری منو یادِ زن های شامی میاندازن که وقتی بهشون خبر رسید کاروان اسرای کربلا و سر های بریده به شام رسیده آرایش کردن و خلخال به پاهاشون بستن و هلهله کنان به تماشای اون عزا رفتن ...
هیچ وقت این حرفِش رو فراموش نمیکنم..
حرمت اهل بیت رو نگه دارید...
#تلنگر
˼عاشقانــه هاے آسمانے🇵🇸˹
هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگریست " در میان سنگ ها الماس چیز دیگریست " ما میان عمر خود خیلی برادر
علامه امینی(ره) فرمودند:
شب و روز تاسوعا، عاشورا برای سلامتی امام زمان(عج) صدقه بدهيد
چون قلب حضرت اندوهناک جد غریبشان حضرت سیدالشهداست.
" @aasheghaneha "
174.6K
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است" صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است.
مکن ای صبح طلوع...🏴