18.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای شما و همرزمان شما که اونا رو با نام شهدا میشناسیم هر چه کنیم کمه.
...ما جوونا زیر سایه وجود شما و به برکت خون رفقای شهید شماست که داریم راحت نفس میکشیم
....
خدا شما رو برای ما نگه داره پدر
.....
چهارم خرداد ماه، سالروز شهادت حسن حق نگهدار، راننده لندکروز بهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ چیزی اتفاقی نیست
اینکه این آدما ، همین گوشه ی دنج حرم ، شهید شدند ،
اینکه من چمدون بسته ام رو برگردونم شهر خودم ،
اینکه مهر کنسلی بزنم روی بلیط هایی که پنج ساله برای رفتنش روز شمار بودم ،
اینکه الان به تنها چیزی که فکر میکنم شفا از آقاست
و اینکه الان منم گوشه نشین این حرمم، امشب ، اینجا ، توی همچین شب مبارکی ، اینا اتفاقی نیست .
خدایا توکل مفهوم قشنگی داره ، یعنی اینکه من نمیدونم چه جوری ، ولی خودت درستش کن
......
به وقت پنجم خرداد ماه ، حرم مطهر شاه چراغ شیراز
میدونی چیه؟!
یه وقتایی شبیه امروز که خودم و میبازم ، بیشتر به آدمای دور و برم فکر میکنم .
فکر میکنم که کجای زندگیم کی همراهم بود، چقدر همراهم بود و یا حتی برای حال بدم اشک ریخت!؟
ولی وقتی میرسم به آدمایی که هر لحظه برای حال خوب من ، تلاش میکنن، حرف میزنن، دستم و میگیرن و با من راه میان ، به خودم میگم این آدما رو هم باید دوسشون داشته باشم هم برای روزای تلخ و شیرینم نگه شون دارم .
.....
این روزا که رو به راه نیستم بیشتر مینویسم ، بیشتر خط میزنم و بیشتر اشک میریزم ، تو ببخش و بگذر
......
همین حوالی ، شیراز ، ....
بهم گفت به شهدا متوسل شو، صداشون بزن.
گفت : شهدایی که تا اینجای راه دستتو گرفتن و تو قدم گذاشتی توی مسیری که از خودشون و دختراشون حرف بزنی، مگه میشه کمکت نکنن؟! تو فقط امید داشته باش
.....
و من صداشون کردم از ته دل ، با اشک چشام ، و خدا رو شکر جوابمو دادن.
.....
بچه ها، هر جایی گره افتاد تو کارتون، نرید سراغ بنده های خدا ، برید سراغ خدای بهترین بنده های خدا و سراغ شهدا. شک نکنید همه چیز درست میشه ،
......
دارالرحمه شیراز ، شهید حاج منصور خادم صادق و شهیده مدافع سلامت مریم رحیمی
26.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از راه دور سلام آقا
.....
میشه ضامنم بشی ؟!
.....
تولدت مبارک آقای مهربونی ها 🌸
......
امروز ،شیراز، گلزار شهدا، قطعه شهدای گمنام
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من و یک شهر دلتنگی
.....
همین حوالی تو،،،،
ازم پرسید چه جوری با مامان مریم آشنا شدی؟! قصه قشنگ شروع نمایش خانم م. رحیمی رو براش گفتم . و مریم شد واسطه آشنایی من و خانواده اش
ازم پرسید چه جوری با آقا سید آشنا شدی؟! و من قصه تلخ شهادت حاج قاسم رو براش گفتم که واسطه آشنایی شیرین من با آقا سید بود .
.......
میخوام بگم یه وقتایی ، توی یه شهر غریب که هیچ آشنایی پیدا نمیشه، بعضی از آدما چقدر به دل میشینن، همه جوره هواتو دارن و لحظه به لحظه باهات راه میان
.....
همسفر و همسفره شدن با این آدم حسابی ها، زیادی نمک گیرت میکنه ،،،
.....
همین حوالی.....