فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ چیزی اتفاقی نیست
اینکه این آدما ، همین گوشه ی دنج حرم ، شهید شدند ،
اینکه من چمدون بسته ام رو برگردونم شهر خودم ،
اینکه مهر کنسلی بزنم روی بلیط هایی که پنج ساله برای رفتنش روز شمار بودم ،
اینکه الان به تنها چیزی که فکر میکنم شفا از آقاست
و اینکه الان منم گوشه نشین این حرمم، امشب ، اینجا ، توی همچین شب مبارکی ، اینا اتفاقی نیست .
خدایا توکل مفهوم قشنگی داره ، یعنی اینکه من نمیدونم چه جوری ، ولی خودت درستش کن
......
به وقت پنجم خرداد ماه ، حرم مطهر شاه چراغ شیراز
میدونی چیه؟!
یه وقتایی شبیه امروز که خودم و میبازم ، بیشتر به آدمای دور و برم فکر میکنم .
فکر میکنم که کجای زندگیم کی همراهم بود، چقدر همراهم بود و یا حتی برای حال بدم اشک ریخت!؟
ولی وقتی میرسم به آدمایی که هر لحظه برای حال خوب من ، تلاش میکنن، حرف میزنن، دستم و میگیرن و با من راه میان ، به خودم میگم این آدما رو هم باید دوسشون داشته باشم هم برای روزای تلخ و شیرینم نگه شون دارم .
.....
این روزا که رو به راه نیستم بیشتر مینویسم ، بیشتر خط میزنم و بیشتر اشک میریزم ، تو ببخش و بگذر
......
همین حوالی ، شیراز ، ....
بهم گفت به شهدا متوسل شو، صداشون بزن.
گفت : شهدایی که تا اینجای راه دستتو گرفتن و تو قدم گذاشتی توی مسیری که از خودشون و دختراشون حرف بزنی، مگه میشه کمکت نکنن؟! تو فقط امید داشته باش
.....
و من صداشون کردم از ته دل ، با اشک چشام ، و خدا رو شکر جوابمو دادن.
.....
بچه ها، هر جایی گره افتاد تو کارتون، نرید سراغ بنده های خدا ، برید سراغ خدای بهترین بنده های خدا و سراغ شهدا. شک نکنید همه چیز درست میشه ،
......
دارالرحمه شیراز ، شهید حاج منصور خادم صادق و شهیده مدافع سلامت مریم رحیمی
26.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از راه دور سلام آقا
.....
میشه ضامنم بشی ؟!
.....
تولدت مبارک آقای مهربونی ها 🌸
......
امروز ،شیراز، گلزار شهدا، قطعه شهدای گمنام
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من و یک شهر دلتنگی
.....
همین حوالی تو،،،،
ازم پرسید چه جوری با مامان مریم آشنا شدی؟! قصه قشنگ شروع نمایش خانم م. رحیمی رو براش گفتم . و مریم شد واسطه آشنایی من و خانواده اش
ازم پرسید چه جوری با آقا سید آشنا شدی؟! و من قصه تلخ شهادت حاج قاسم رو براش گفتم که واسطه آشنایی شیرین من با آقا سید بود .
.......
میخوام بگم یه وقتایی ، توی یه شهر غریب که هیچ آشنایی پیدا نمیشه، بعضی از آدما چقدر به دل میشینن، همه جوره هواتو دارن و لحظه به لحظه باهات راه میان
.....
همسفر و همسفره شدن با این آدم حسابی ها، زیادی نمک گیرت میکنه ،،،
.....
همین حوالی.....