eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
48 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ما زخم عمیق ایم و شما مرهم مایی تنها تو فقط تکیه گه محکم مایی هر چند زیاد از تو به ما می‌رسد آقا ... اما تو کریمانه رضا از کم مایی "ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم ما فکر گناهیم و تو فکر غم مایی" آدم شدنم خون جگرت کرده ببخشید تو خیمه نشینِ عمل دَرهَم مایی ما از تو به غیر از تو نمودیم تمنا ... این شد که شما فکر زر و دِرهَم مایی (حبیب)
باران که میزند در خیابان ها بیش از بوی خاکِ باران خورده بوی تازه شدن خاطرات به مشام میرسد...!
اینجا همهٔ درخت‌هامان بیدند لبخند و بهار بی‌تو در تبعیدند بی روی تو لحظه‌لحظه‌هامان مرگ‌اند با تو همهٔ ثانیه‌هامان عیدند عبدالرحیم_سعیدی‌راد
انگشت اشاره ات به هر سو باشد خوشبخت ترین جای جهان خواهد شد با خنده ی تو جهان پر از آرامش با اخم تو دنیا نگران خواهد شد
زیباتر از چشم تو را آهو ندارد خوشبو تر از عطر تنت شب بو ندارد
از اوج درد در غزلی تازه حاکی ام از پنج شنبه های بدون تو شاکی ام
این لحظه ی ناب استجابت یارب عجل لولیک الفرج بر لب ماست
42.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️شعرخوانی؛ ازهمان آغاز چشم آسمان‌ها و زمین تا ابد دیگر نمی‌بیند زنی را این‌چنین 🔻شعرخوانی در مدح 🎬هفتمین محفل شعر قم - بیت‌النور
پروانه هم شبیه من از ساده لوحی‌اش دلبسته‌ی‌ گلی‌ است که درکش نمی‌کند
چه می‌ماند پس از دیدار، جز تکرارِ دلتنگی
کیست جز گریه به دلتنگی ما رحم کند؟
شاعر بی ذوقتان تا دست بر دفتر گذاشت قافیه خون دلی بر سرخی جوهر گذاشت قافیه "سر" بود و مضمون چند بیتی مرثیه سوز آن از دفترم، یک مشت خاکستر گذاشت تا قلم از "سر" نوشت، افتاد یاد قتلگاه سرنوشت سرخ، "سر" را بر لب خنجر گذاشت مؤمنِ عدلم ولی هرگز نفهمیدم چرا؟! "سرترین آقای دنیا را خدا بی" سر"گذاشت" روی نیزه قاری قرآن شد و در بزم شام بین یک تشت طلا، لب بر لب دختر گذاشت ارغوان از ضرب سیلی در خرابه جان سپرد عمه اش را بی قرار خاطرات "در" گذاشت اوج عزت را ببین، عباس بی مشک و علم تشنه لب، سر را به روی دامن مادر گذاشت جبرئیل آمد ببیند شبه پیغمبر چه شد؟! شهپرش را زیر جسمِ درهم اکبر گذاشت زیر سمِ اسبها قاسم تماشایی شده نعل تازه بوسه ها بر صورت و پیکر گذاشت گرم بود و دود بود، اما نبود آب ای فلک تشنگی بی رحم بود و غنچه را پرپر گذاشت اوج روضه در منای کربلا این صحنه بود بی حیا از پشت خنجر را روی حنجر گذاشت روضه ی مکشوف را زینب تماشا کرده بود "ذبح اعظم" داغ را بر سینه ی مضطر گذاشت تار و پود هستی او صبر بود و غیرتش هستی خود را برای یک نخِ معجر گذاشت گردش شمس و قمر را روی نیزه دیده بود با دلی لبریزِ غصه پای در محشر گذاشت محتشم باید بخواند مرثیه، من کیستم اوکه با ترکیب بندش، چشم ها را تر گذاشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب زیارتی امام حسین(ع) من تشنه رو جرعه آبم بده سلام دادم و آقا جوابم بده
نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
🕊💫🕊 هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم چون کبوتر راهی صحن و سرایت میشوم با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه گر بخواهی ام, غلام رو سیاهت میشوم مثل جون و مثل عابس, مثل مسلم, مثل حر گر دهی رخصت مرا, من هم فدایت میشوم گر برات کربلایم را به دستانم دهی جان زهرا تا قیامت وامدارت میشوم چون قسم دادم تو را بر نام زهرا, مادرت مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم شب زیارتی ارباب التماس_دعای_فرج 🤲 🕊💫🕊
رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد؟ "ماهِ من" یک طرف و "ماهِ خدا" یک طرف است!... 🌻
🌺یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی🌺 نَران مرا تو زِ کویَت که در به در گردم بخوان مرا به حضورت که مفتخر گردم غلامی ِ در این خانه را پذیرم من اگر کنی تو اشاره، روان به سر گردم کجا روم من از اینجا اگر رها گردم؟ در این مسیر خطر با که همسفر گردم؟ مرا بدون تو آقا دگر خیالی نیست کجا روم به گدایی که بی پدر گردم به هر کجا که روم غیر دَرگَهت آقا کنم غلامی نفسم که پر خطر گردم نگو به من که روم جای دیگری مولا که هر کجا بروم همچو محتضر گردم بیا مرا تو بخوان تا که بنده ات گردم نران مرا تو ز کویَت که در به در گردم
بال ِ پرسوختگان تاول خود را برداشت روضه‌خوان گریه کنان مقتل خود را برداشت شهر می‌رفت که در ظلمت خود غرق شود کشتی راه خدا مشعل خود را برداشت خوش به حال لب شمشیر شهادت طلبی که در این آمد و شد، صیقل خود را برداشت   کربلا قصه‌ی امروز من و توست رفیق کربلا ماضی و مستقبل خود را برداشت نوعروسی است شهادت که شب حجله فقط یک نظر چارقد مخمل خود را برداشت حاج قاسم به رفیقان شهیدش پیوست گام دوم، قدم اول خود را برداشت 1:20
ای کـاش که آسمـان تـو را پس بدهد حـالا که زمیـن نیازمند است به مهـر
. دلت را خالی از اغیار و تقدیم خدا کردی به‌جای ادعا هرجا که می‌رفتی دعا کردی به‌حق سردار دل‌هایی که این‌سان هر شب جمعه دل سرگشتۀ ما را اسیر کربلا کردی ✍️، ۱۴۰۲/۰۱/۱۱ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
شبی ز داغ تو سردار کل عالم سوخت
با هول و ولا دلم تو را می‌خواهد لا حول و لا عشق به جز چشمانت....
روزه و روضه‌ی ما فرق ندارد باهم هر دو یادِ لبِ‌عطشانِ تو انداخت‌مرا
از‌ چهره ی خسته ام چه می‌خواهی عشق؟ در قلب شکسته ام چه می‌خواهی عشق؟ چون چرخ و فلک دور و برم چرخ نزن یک گوشه نشسته ام چه می خواهی عشق؟