eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
40 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
از خودم میپرسم آیا می شود او را ببینم آن غریب آشنا را می شود آیا ببینم؟! اشک می ریزم اگر حرفی از او در بین باشد اشک می ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم رد پایش را اگر در خلوت علامه حلی دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم از نگاه سیدبحرالعلوم آن ماه را آه! در میان سینه زن‌ها ظهر عاشورا ببینم یا به چشم "سید" او را بین سرداب مقدس در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم کاش می شد در طواف کعبه دستش را ببوسم یا میان زائران اربعین او را ببینم *** سحرهای ساحران را دیده ام یک عمر یارب می رسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟!
سپیده سر زد و مرغ سحر خواند سپهر تیره دامان زرافشاند شبی گفتی به آغوش توآیم چه شب ها رفت و آغوشم تهی ماند  
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ خبـری آمده که صبــح ظفر نزدیک است روزِ آزادیِ اَبنـــای بشـــــر نزدیک است ماندنی نیست شب تیره که فجر آمدنیست «اندکی حوصله و صبـر،سحر نزدیک است» ✍رقیه سعیدی(کیمیا) 🤲
قلبم انگار زیر آوار است غم درون دلم تلنبار است این غزل پچ پچ مدادم نیست آتش بی امان رگبار است بارش ابر سربی تاریخ بی صدا روی دور تکرار است آیه های مقاومت زیر پیکر نیمه جان دیوار است! آه ای حامی حقوق بشر «أنذر» اکنون وقت انذار است نکند کرکس خیالاتت در پی لاشه های اسکار است؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ أَمَّنْ‌یُجِیبُ‌الْمُضْطَرَّ إِذادَعاهُ‌وَ‌یَکْشِفُ‌السُّوءَ ‌
هدایت شده از بارش‌های قلم من
در قلب ما با نام تو غوغاست، غزه بی‌تابِ حال تو همه دنیاست، غزه جسم جوانانت سپر بوده برایت این استقامت وسعت دریاست، غزه محزون نشو بوی بهاران خواهد آمد سرسبزی‌ات در دامنِ فرداست، غزه غلطیده در خون کودکان بی‌پناهت خاک تو همرنگ شقایق‌هاست، غزه طوفان به پا کردی تو با طوفانِ ‌اقصی ایمان و غیرت در رگت پیداست، غزه در بطن قلبت واژگون شد لاله آری رقص تو در دریای خون زیباست، غزه لعنت به صهیون و یهودِ پست وخون‌خوار این غاصب شیطان صفت رسواست، غزه پشت و پناه قامت خم گشته‌ی تو تنها همان محبوب بی‌همتاست، غزه نابود خواهد شد تمام دشمنانت آزادی‌ات نزدیک و پا برجاست، غزه @mastanehaye_man
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
. بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را کی می‌کَنیم ریشهٔ آل سعود را یارب به حق ناقهٔ صالح عذاب کن نسل به جای ماندهٔ قوم ثمود را افتاده دست ابرهه‌ها خانهٔ خدا سجیل کو که سر شکند این جنود را چیزی به غیر وهن ندارد نمازشان باید شکست بر سر آنها عمود را ای واجب الوجود ز لوث وجودشان کی پاک می‌کنی همه مُلک وجود را؟ انکار می‌کنند هرآنچه که بوده را اصرار می‌کنند هر آنچه نبود را جده، یمن، مدینه، غدیر، از قدیم‌ها این قوم می‌خرند تمام شهود را در آن زمین که نام علی گل نمی‌کند هرگز مجوی مدفن یاس کبود را کو وارث کسی که در قلعه کنده است تا بشکند دوباره غرور یهود را اسپند روز آمدنش کور میکند یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را
چهار آبان حوالی شب بود رد شدم از مسیر اکباتان یک‌ نفرگفت باز درگیری‌است آن طرف‌تر کنار آن میدان لابه‌لای شلوغی بازار آرمانی شریف می‌آمد حق و باطل میانه‌ی کوچه بوی فکری کثیف می‌آمد صحنه‌ای آشنا پدیدآمد برگ‌های گلی به زیر پا یک نفر در میان جمعیت داد زد یا حسین، یازهرا باز کوچه، جنایتی دیگر دستِ خالی، جهاد، تنهایی عده‌ای در خباثت مفرط تیغ و سنگ و جوان رعنایی در قلوبی مرض هویدا شد جهل، یک عده را به کشتن داد بازهم با شعار آزادی جابه‌جا شد شهید با جلاد بوی تلخی گاز اشک‌آور غرق در خون جوان آبادی تیر در قلب واژه‌‌ای مظلوم واژه‌ای بی‌گناه: آزادی آخر شب به خانه برگشتم شام، شام غم غریبان بود کاش آن صحنه را نمی‌دیدم شمر آن شب کف خیابان بود دل شد آماج درد و خون و غم غرق در فکر آن جوان بودم چفیه‌ام را دوباره آوردم فکر احیای آرمان بودم... می‌روم دم به دم به سوی رزم در دفاع از امام بسم الله این حوالی هنوز عاشوراست هرکه دارد مرام بسم الله
ظهر یک روز سرد پاییزی رفته بودم خرید، جمهوری بسته بودند راه را اما عده ای جوان لانتوری آتش و دود و حرفهای رکیک داعش انگار حمله ور شده بود بی حجابِ دریده ی وحشی از سگ هار هارتر شده بود کلش آف کلنز را کامل در خیابان پیاده می کردند عقده های نهفته ی خود را با تفحش اعاده می کردند گشت ارشاد و مرگ مهسا را کرده بودند بیرق عثمان هدفی جز شکست ایمان داشت!؟ انقلاب فواحش ایران...؟؟ هم کریمی، مصی، کتی، دایی دشمنان نجس به آرامی جنگ احزاب را علم کردند بر علیه نظام اسلامی بی خیال خرید برگشتم بدنم مثل بید میلرزید در همین حال و روز فهمیدم حاج قاسم چقدر می ارزید...
؛ ؛ ؛ ؛ کدام سمت تاریخ ایستاده‌ایم ؟!!!! حسین کشته‌ی شمشیر شد؛ چه خواهی کرد؟ ظهور منتقمش دیر شد؛ چه خواهی کرد؟ بپرس از خودت اهل قیام خواهی بود؟ زمینه‌ساز قیامِ امام خواهی بود؟ امام اگر که بخواند تو را، کجا هستی؟ کجای واقعه‌ی سرخ کربلا هستی؟ برای گندم ری با یزید خواهی شد؟ و یا کنار امامت شهید خواهی شد؟ کجای حادثه‌ها زیستی؟ بپرس از خویش مدافع حرم کیستی؟ بپرس از خویش کجای جامعه‌ای؟ مالکی تو یا عمار؟ ببین چقدر شبیهی به میثم تمار تو سرو باش و بمان روی پا، مقاوم باش حرم که در خطر افتاد، حاج قاسم باش
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
🍀🌷🍀 🌷 🍀🌷🍀 نشسته‌ام که عزیزم! امید را بنویسم به یاد روی تو صبحی سپید را بنویسم به روی بام اگرچه نشسته بوم، نباید به روی صفحۀ دل جز نوید را بنویسم به من که اهل جنونم اجازه‌ای بده لیلا! کنار سرو سرافراز، بید را بنویسم به‌جای طعنه به اخلاق سرد و خشک زمستان مصمّمم که عنایات عید را بنویسم چه بهتر است که بعد از نوشتن از در بسته از آن کسی که می‌آرد کلید را بنویسم خدا کند که به من از شراب خود بچشانی که مست باشم و شعری جدید را بنویسم شهید عشق، چه کم  از شهید معرکه دارد؟ به‌جای واژۀ "عاشق"، "شهید" را بنویسم؟ @eitaaparvanegi 🍀🌷🍀 🌷 🍀🌷🍀
ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالَمی و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها چه شاخه‌ها تبر شَود، چه زیرها زبَر شود که سازمان بی‌ملل، حقوق بی‌بشر شود! دوباره از خیانت سران خودفروخته هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان قیام آدمیّت و خروش دینی است این صدای پای زئران اربعینی است این ورای این حصارها و سیمِ خاردارها طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟ به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچند که در جبهه ی حق قبله نماست داغش همه جا در دل کم طاقت ماست در راه دفـاع از علی فهمیدیم تمّار شدن کار علی وردی هاست
🌼
خورشیدِ پشتِ پنجرهٔ پلک‌های من من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دل‌خوشی، همهٔ شهر دل‌خوشند خوش باش هم به جای خودت هم به جای من تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز تکرار می‌کنند تو را در صدای من آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس در شهر نیست باخبر از ماجرای من شاید که ای غریبه تو همزاد با منی من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!!
خطاب به قوم یهود خدا همراهتان شد با همان کودک که در زنبیل خدا همراهتان بود و چه آسان رد شدید از نیل خدای مهربان روزیتان را من‌ّ و سلوا کرد برای تشنه‌هاتان چشمه‌های روشنی وا کرد چه نعمتها که با دست خودش در سفره‌هاتان چید کلیمش را فرستاد و کلامش را نفهمیدید تمام دفتر تاریختان غرق جهالت بود شما از ابتدا هم کارتان کفران نعمت بود شما با نور حق سوسوی مشعل را عوض کردید چرا با سامری موسای مرسل را عوض کردید؟ بهانه بر بهانه غم به موسای نبی دادید شما دنبال ماهی‌های روز شنبه افتادید شما از ظلم و از طغیان و نامردی پرید آری که از چنگ شما جاری شده خون‌های بسیاری شما ای ابن سعدان آب را بر کودکان بستید شما میراث‌دار حرمله در این زمان هستید شما کِشتید بادی را شبیه داس اهریمن شده حالا دگر هنگامه‌ی طوفان درو کردن از این پس جانتان از غیرت ما در خطر باشد که از شمشیرتان ایمان ما برنده تر باشد بترسید از صدای ما که می‌گوییم یا حیدر که نزدیک است فتح باشکوه خیبری دیگر
لبخند بزن دوباره تعطیلم کن با خنده به یک پرنده تبدیلم کن سجاده ی تزویر مرا بردار و بازیچه ی کودکان فامیلم کن دیوانه که سنگی نخورد مجنون نیست زحمت بکش آماج ابابیلم کن هرچند عذاب آیه ام اما تو با منطق صوفیانه تاویلم کن ابزار  برادر کشی ام را بردار دور از غم و سرنوشت قابیلم کن من پازل ناقصم، بپاشانم و بعد با ذوقِ خودت بچین و تکمیلم کن ای خوب مجسم شده در شعر، بیا عاقل شده ام دوباره تعطیلم کن
اولین سالگرد شهید آرمان از بین ما رفته ولی آرمانش تا همیشه ماندنی ست قِصّه ی انگشتر خونین او در کتاب عشق و ایمان خواندنی ست ۶ آبان ۱۴۰۲
در فلسطین می‌چکد خون از نگاه کودکان پشت ابر غم نشسته روی ماه کودکان سر بچرخانی به هر سو، لاله‌ای روییده است شـهـر غــزه پُر شده از بـارگـاه کـودکـان زیر چـنـگـال تو ای دیــو یــهــودیِ پلید! زادگاه کودکان شد قـتـلـگـاه کـودکـان بزدلانه می‌کشی اطفال را چون حرمله ترس داری تا به راه افتد سپاه کودکان گر جنم داری بیا با مردِ این لشکر بجنگ چیست در این دشمنی‌کردن گناه کودکان؟! هیچ بمب و موشکی هرگز حریف گریه نیست تو سلاحت موشک و گریه سلاح کودکان گر چه مظلوم‌اند اما مقتدر می‌ایستند چون خداوند است تنها تکیه‌گاه کودکان خون مظلوم، عاقبت در خویش غرقت می‌کند می‌زند آتـش به دامان تو، آهِ کـودکـان از تبار شیر خـیـبـر، شـیـر مردی می‌رسد تا که صهیون را بسازد فرش راهِ کودکان
برای پنجره ی خانه ماه کم دارم کنار من بنشین، تکیه گاه کم دارم بخند! یادِ تو را در دلم ذخیره کنم برای روز مبادا پناه کم دارم برای دردِ دلم لمس شانه ات کافیست برای حرف دلم اصطلاح کم دارم میانِ این همه افسوس آرزو کم نیست میانِ این همه بن بست، راه کم دارم تو از وصال و زمانش سوال می پرسی و در جواب تو صد سینه آه کم دارم حسابِ اشک من و روزگار جای خودش برای عدلِ خدا دادگاه کم دارم...
غزه می سوزد در آتش ، مسلمین در خواب ناز عده ای تسبیح در دست عده ای هم در نماز عده ای محکوم کردند عده ای فحش و شعار عده ای هم در سکوت محض بدتر از حمار کودکان غزه اما تکه تکه بی گناه زیر بمب دشمن صهیون ملعون بی‌پناه سهم ما از این جهاد سخت شعر است و غزل ما شهیدِ در سخن ، اطفال غزه در عمل "عاصی" 🍃🇵🇸🍃😭 تصویر 👈 تصویر کودکان شهید غزه بر ویرانه خانه های فلسطین
. 🌷برای شهید حسن طهرانی‌مقدم دلگرمی ما بود لب خندانت دشمن به هراس از تو و گردانت بی‌شک پدر موشکی ایرانی سجیل و قیام و قدر فرزندانت ✍️، ۱۴۰۲/۰۸/۰۶
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم بگو که من هرچه شد، می آیم! مرا رها کن به خود می آیم به انتقام اُحُد می آیم، می افتد این قلّه هم به چنگم بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم هنوز سنگم مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم سرم شکسته ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم حماسه ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی خروش باشد خدا کند باده نوش باشد رفیق اگر می دهد شرنگم اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا غبار را هم زدوده حتّی برادرم _قاسم_ از تفنگم
چه خوش برقی به چشم شب درخشید چراغم را فروغی تازه بخشید مخوان ای جغد شب لالایی شوم که پشت پرده بیدار است خورشید