#امام_باقر_ع_مدح_و_مناجات
قلم در دست میگیرم که امشب شاعرت باشم
نم ناچیزی از دریای "قال الباقرت" باشم
قلم در دست میگیرم که پای مکتبِ فقهت
شبیه دانش آموزِ همیشهحاضرت باشم
مسیرم را به سمت جادهات یکراست کج کردم
که در هر رفت و هر آمد، همیشه عابرت باشم
به زیر خیمهگاه چادرم گهگاه بنشینم
به یاد کربلا اشکی بریزم، ذاکرت باشم
میان سینهی تنگم کبوترخانهای دارم
که گاهی تا بقیعت پرکشم؛ تا زائرت باشم!
✍ #بهجت_فروغی_مقدم
#امام_باقر_ع_مدح_و_مناجات
شاعرترین غمهای دنیا شاعرت بودند
حتی ملائک هم، غلام و چاکرت بودند
آن روزها که بیل در دستت عطش میزد
تنها درختان مدینه ناظرت بودند
ای آیهی تطهیر دستآموز چشمانت
ای که دو دنیا مست نام طاهرت بودند
تو چشمهچشمه معرفت جوشاندی آن ایام
و شیعیانت تشنهتشنه زائرت بودند
طوفان شدی، صد کوه در پیشت کمر خم کرد
دریا شدی و رودها هم عابرت بودند
تو شرحهشرحه مجتبی بودی و بدگویان
عمری نمکافشان قلب صابرت بودند
یا نیزهنیزه کربلا خواندی و یارانت
گاهی بلیگویان هل من ناصرت بودند
تو باطن قرآنی و افسوس از آنان که
حتی کر و کور از بیان ظاهرت بودند
تو، از حرای علم تابیدی و صدخورشید
هر روز، میزانگیر نور باقرت بودند
لب باز کن، تا مارهاشان را بسوزانند
آنان که در شک از کلام ساحرت بودند
**
ای کاش من هم شاعر تنهاییات باشم
نه مثل آنان که غبار خاطرت بودند
اما نه با شاعرنمایان اعتنایت نیست
ای که فرزدقهای عالم شاعرت بودند
✍ #محمد_مرادی