4_5901995886086458194.mp3
11.79M
-----¦﷽¦-----
ببین میتوانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
چه کم دارد این زندگانی بمان
🎧 نماهنگ: چادر گلدار
🎤 حاج محمود کریمی
📆 فاطمیه۱۴۴۳|۱۴۰۰
▷ ─────◉──────── ♪
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_محسن علیه السلام
🌹🌺🥀😭
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟
چه کرده اند مگر با توان بازویت؟
به زور تیغ، دهانِ غلاف را بستند
که برملا نشود داستان بازویت
شبیه بغض و غرور و دل علی انگار
شکسته از دوسه جا استخوان بازویت
تمام چرخه خلقت میفتد از حرکت
همین که درد میفتد به جان بازویت
****
چگونه دق نکنم در عزای بازویت
فدای لرزش دستت، فدای بازویت
جهان که دست به دامان توست جای خودش
دخیل بسته وَرَم هم، به پای بازویت
به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده
بلند کردن شانه برای بازویت
برای جان به لب آوردن علی کافیست
مرور هر شبه ی ماجرای بازویت
🌹🌺🥀😭
#حضرت_زهرا
شكسته تر شده و دست بركمر دارد
چه پيش آمده ! آيا حسن خبر دارد؟
به گريه گفت كه زينب مواظب خود باش
عبور كردن از اين كوچه ها خطر دارد
شبيه روز برايم نرفته روشن بود
فدك گرفتن از اين قوم دردسر دارد
گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...
تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد
شهود خواسته از دختر نبي خدا
اگرچه ديده سندهاي معتبر دارد
سكوت و صبر و رضاي خدا به جاي خودش
ولي اگر پدرم ذوالفقار بردارد...
كسي نبود به معمار اين محل گويد
عريض ساختن كوچه كي ضرر دارد!؟
وحید قاسمی
#حضرت_زهرا
نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست
ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست
در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب
تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست
محتاج نور نیست هر آنکس تو را شناخت
مهرت چراغ خانه ی هر دو جهان ماست
مادر شدی و لحظه به لحظه حواس تو
در پیش "اعتقاد دل" و "آب و نان" ماست
ذکر شریف فاطمه، ای خیر دستگیر
سنگین ترین عبادت روی زبان ماست
داغ تو را نه اینکه فقط گریه می کنیم
امروز درس فاطمیه، امتحان ماست
واجب ترین فریضه ی ما فاطمیه است
این اعتقاد قاطبه ی دوستان ماست
صورت کبود روضه ی دیوار و کوچه ایم
این زخم های سرخ همیشه نشان ماست
جان داده ای به راه امامت که همچنان
نام علی هنوز بلند از اذان ماست
#حسن_کردی
در گوشه یِ یک اتاق منبر دارم
تصویرِ به آتشِ زدنِ در دارم
هر سال به یادِ فاطمه در خانه
مرثیه یِ جمع و جورِ مادر دارم
صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمه الزهرا
نوروز رمضانی
#حضرت_زهرا
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
حیدری ام:
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
اگر آتش به دلت هست اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری
یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری
یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری
و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب مرتب داری،
یا پریشانیِ روز و دل آتش زده هرشب داری
روز و شب تب داری
چارهاش نور علی نور ، دعای نور است
بسم رَبِ نور است
گرچه او مستور است
چارهاش زمزمهی نور دعای زهراست
چارهاش یک مدد از چادر بانوی خداست
نور خورشید نه ، مهتاب نه ، اینها همه هیچ
نور میخواهی از آن چادر مشکی دریاب ، نور آن عصمت ناب
نور از ریشهی آن چادر قدسی است که قدیسهی صدیقه به سر داشت
که بر افلاک گذر داشت
که از او نور ، سحر داشت
همه شب یا همه روز
نور میتابد از آن چادر مشکی تا ماه
نور میگیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه
نور میجوشد از این چادرِ پُر وصلهی خاتون علی ، سِرِ مکنون علی
چادری که نه به هر ریشه فقط معجزه پنهان کرده
عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده
چادری که در آن
جمع اسماء خدا است و خدا
در دلش فاطمه پنهان کرده
چادری که همه افلاک پریشان کرده
زخم کتمان کرده
درد درمان کرده
جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده
در دل این گرداب
سیرهاش را دریاب
ریشهاش را دریاب
چادر ارث زهراست
این سلاحِ تقواست
رنگی از نورِ خداست
هرکه دارد ، به سرش سایهی رحمت دارد
حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد
عفّت و عاطفه و لطف و محبت دارد
عطرِ عصمت دارد
چادرِ مشکیِ او ریشهی غیرت دارد
آی عزت دارد
چادرت را دریاب
چیست آن پوشش بیت الله است
مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است
چیست چادر صدف گوهرهاست
حرم دخترهاست
حافظ باورهاست
چادر مشکی تو شهپر توست
خواهرم سنگر توست
دست زهراست که روی سر توست
وارث نور حجاب
چادرت را دریاب
حاضری در همه جا
ولی از پلکِ هوسهایی دور
مثل قرآن کریم
فی کتابٍ مکنون
فی حجابٍ مَستور
چادر آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست
سِتر ناموس خداست
چادر آسودگی لاله از اندیشهی باد
چادر آسایش گلبرگ از احساس نظر بازیهاست
خیمهی عاشوراست
صاحبش با زهراست
چادرِ مادرمان دست مرا میگیرد
با همان انوارش
با همان اسرارش
با همان حِسِ صمیمیتِ خود
با همان غیرتِ خود
بِینِ راه و بیراه
بِینِ گاه و بیگاه ...
تا که لب باز نکرده است دعا میگیرد
با همان مادریش فکر من است
روز وشب روضهی او ذکر من است
نه فقط دست من و تو به پرش هست دخیل
همه از نوح و خلیل
فطرس و جبرائیل
دودمان آدم
سالها هست که حاجات از آن میگیرند
از همان مقنعه جان میگیرند
ناتوانند و توان میگیرند
قرنها هست زبان میگیرند:
چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
و خدا نیز از آن نور مباهات کند
فخر بر مادر سادات کند
محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا
پنج دفعه به علی جلوه به میقات کند
چادری که به پَرَش
بوسهی ، احمد دارد
روی هر ریشهی آن بوی محمد دارد
چقدر چشم کشیده است علی بر رویش
چادرِ بانویش
نورِ سرمد دارد
ولی افسوس که یک روضهی پر غُصهی بی حد دارد
روضهای بد دارد
ای مدینه ای داد
دادها از بیداد
از نگاهی سنگین
آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین
چه شده ، طعمهی بی باکی شد
یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد
پشت در بود که آتش سر زد
یک نفر شعلهای آورد و به جانِ در زد
در آتش زده را وای که بر مادر زد
زینب اُفتاد حسن بر سر زد
دید در کَنده نشد
ضربهی دیگر خورد وای که محکمتر زد
...
(قنفذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
تازه می کرد نفس را مجدد میزد
وای از دست مغیره چقدر بد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد)
....
کربلا چادرِ زهرا به سرِ زینب بود
سپرِ زینب بود
لشکری دور و بر زینب بود
در میان گودال
جگر زینب بود
آنطرفتر حرمِ شعلهورِ زینب بود
اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ زینب بود
گرچه زینب از غم غیر خوناب نخورد
گرچه مانند دلش
جگری چاک نشد
زیر لب گفت ولی
«مادر آب ببین که پسرت آب نخورد
پدرِ خاک بیا که پسرت خاک نشد»
چادرش را دو گره بست ، قدم را برداشت
کوهِ غم را برداشت
بی حسین و عباس
دو عَلَم را برداشت
یک تنه بارِ حرم را برداشت
نعرهاش کاخ ستم را برداشت..
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
🌸
بـا خِـلقـت ِ نــور تــو مـنـوّر شـده دنیا
قد میکشد از قامت تو شاخهی طوبا
قدیسهی عرشی و بهشت است به نامت
القــاب تــو منـصــوره و انسیــهی حورا
هم خــاک هم افلاک معطـر شده از یاس
هم عشق هویداست هم احساس شکوفا
از رقّت قلب تو همین قدر بگویم
دلســوز پیمبـــر شدی و "ام ابیها"
کوثر شدهای تا بچشیم از لب حوضت
دریا شدهای تا که شوی وصل به دریا
#حضرت_زهرا
#روز_زن
#مادر
✍#مستوره
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
نان داده عالم را تنور برکت تو
ما را سر سفره نشانده زحمت تو
گرم شگفتی شد خدا هنگام خلقت
تحسین خود میکرد وقت خلقت تو
وقتی که جارو میکشی بر خانه ،جبریل
گرد تیمم میبرد از ساحت تو
آیات قرآن خشت خشت خانهی توست
حوضیست کوثر در حیاط خلوت تو
میلرزد از اخمت ستون عرش و عالم
میایستد بر پا زمان صحبت تو
خورشید مبنای زمان شد چون که هر روز
پیدا و پنهان میشود با ساعت تو
اولاد از مادر اثر میگیرد آری
شد مجتبی میراثدار غربت تو
جانم فدایش دختری پرورده ای که
هم زینت بابا شود هم زینت تو
در لحظه های کربلا بودی وگرنه
حر را که برگرداند غیر از دعوت تو
اشک تو و خون حسین ت ریخت بر خاک
آن تربت اعلی شد به لطف رحمت تو
🔸شاعر:
#سعیده_کرمانی
====================
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
یک چلّه انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
اسفند را به مجمر خورشید دود کن
عطر نسیم صبح بهاران رسیده است
اینک بهار، فصل «فَصَلِّ لِرَبِک» است
شأن نزول کوثر قرآن رسیده است
زهراست زهرهای که به یُمن ظهور او
شبهای بیستاره به پایان رسیده است...
نوری که آسمان و زمین را فرا گرفت
روحی که با لطافت باران رسیده است
ریحانهای که رایحۀ روحپرورش
تا ماورای روضۀ رضوان رسیده است
برخیز، ای خدیجه که صبرت نتیجه داد
از آسمان برای تو مهمان رسیده است
کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید
جان پیشکش کنید که جانان رسیده است
ای عرشیان به ساقی کوثر خبر دهید
خیر کثیر ختم رسولان رسیده است...
انسیهای که سورۀ انسان به شأن اوست
حوریهای به صورت انسان رسیده است
از کوثر کرامت بیانتهای اوست
فیضی اگر به عالم امکان رسیده است
یک چشمه از تَمَوُّج خیر کثیر اوست
دریای حکمتی که به لقمان رسیده است
هفتاد رشته نور حق از طور چادرش
بر پیروان موسی عمران رسیده است
در سایۀ تعالی نور دعای او
سلمان به اوج رتبۀ ایمان رسیده است
معصومهای که در اثر هم نشینیاش
فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است
صدیقهای که شاهد عهد الست بود
ارث وفای او به شهیدان رسیده است
مرضیهای که مرز ندارد ولایتش
نور رضای او به خراسان رسیده است...
دست نوازشی به سر شعر من بکش!
پیش تو این یتیم، پریشان رسیده است
🔸شاعر:
#سید_محمد_رضا_یعقوبی_آل
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کمتر سخن می گفت از در تا همیشه
دیوار را می دید کمتر تا همیشه
وقت عبور از کوچه ها هر بار هر بار
بغض عجیبی داشت حیدر تا همیشه
سی سال با یک چاه خلوت کرد اما
تنها رفیقش بود کوثر تا همیشه
یعنی چرا زهرا جلوی چشم حیدر
دائم جلو آورد معجر تا همیشه؟!
با این که حق فاطمه شد غصب، زینب
برده است ارثش را ز مادر تا همیشه!
آن جامه ای را که برای محسنش دوخت
حالا شده تن پوش اصغر تا همیشه
#فربد_افشاری
هدایت شده از خِیــٰـالِ وَصـْــلْ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_زهرا
🎥 شعری که اشک حضرت آقا را درآورد...🖤
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت میسوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
🎙✍: #حسن_بیاتانی
#فاطمیه
#امام_خامنه_ای
@KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ
تا فاصلهای بين دو دریا افتاد
آتش به دل سورهی طاها افتاد
می خواست به توحید گزندی نرسد
کوثر که در این واقعه از پا افتاد
#محسن_درویش
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
چهل نـامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
#محمود_یوسفی
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
بعدازرسول آنچه که باور نبود شد
آتش گرفت هستی او سوخت دود شد
پهنای آسمان به خودش رنگ غم گرفت
وقتی که یاس خانه ی حیدر کبود شد
دست پلید شب زد وآیینه راشکست
نسبت به جایگاه علی تا حسود شد
درپیش چشم کودک خود بضعه النبی
افتاد بر زمین و قیامش قعود شد
زهرا میان کوچه علی را رها نکرد
قنفذ رسید و آنچه که باور نبود شد
#محسن_درویش
#حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
#میلاد
#مهدی_شعبانی
🌹🌹🌹
"معنای زندگی"
زنی از ماه، از خورشید، روز و شب منور تر
زنی از یاس، خاک چادرش از گل معطر تر
زنی آسیّهتر، مریمتر و سارا و هاجرتر
زنی از حضرت حوا برای خلق مادرتر
زنی که بیش از آنها قصه افلاک را فهمید
و باید بهر درکش، جمله «لولاک» را فهمید
زمین شوق حضورش را هزاران سال در سر داشت
فلک روز ظهورش را شنیده بود و باور داشت
از آن آغاز، او پیدایشش غوغای محشر داشت
که شاید رفت اسرافیل و صور خویش را برداشت...
که زهرا میرسد، غوغای محشر میشود پیدا
نشان کبریا آیات کوثر میشود پیدا
همان زن که وجودش میوه باغ خداوند است
که آن را جبرئیل از شاخهساری در جنان کنده است
میان سیب هم بر روی بابا گرم لبخند است
که بر رخسار بابا نور او خورشید تابنده است
فدای دختری که مادر بابای امت بود
نه تنها همسر او هم مادر شاه ولایت بود
علی و فاطمه دارند با هم شان همتایی
زمان وصلت دلهای دریائی است رویائی
اگر شد مادرم زهرا شوم با عشق بابائی
که باشد عشق مولا حاصل «فرزند زهرائی»
اگر داری به دل گنجینهای از حب حیدر را
برو پابوس شو، امروز تو درگاه مادر را
بدان طفل عقول ما به فهمش پا نمیگیرد
ولایش گر نباشد زندگی معنا نمیگیرد
و این قطره به دریا نیز خیلی جا نمیگیرد
چرا قطره برات وصل از دریا نمیگیرد؟
منم این من همان مجنون صحرایم، پریشانم
به غیر از عشق لیلی در جهان چیزی نمیدانم
#مهدی_شعبانی
#میلاد
#حضرت_زهرا
#روز_مادر
🖼 تابلوی نقاشی «مَرَجَ البحرین»
🎨 اثر هنرمند ارزشی استاد #حسن_روح_الامین
🔸️ به بهانه اول ذیالحجه، سالروز #ازدواج سراسر نور مولا امیرالمومنین #امام_علی علیهالسلام و #حضرت_زهرا سلام الله علیها ❤️🌱
@KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ