eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
40 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
منعِ مهرِ غیر نتوان کرد یارِ خویش را هر که باشد، دوست دارد دوستدارِ خویش را
وای اگر فاطمیه، مَحرَم مولا نَشَوم راضی از کار دلم حضرت زهرا نشود ای جگر گوشه ی زهرای مدینه برگرد تا به کی قبر گُلِ گمشده پیدا نشود
سوز تب فراقِ تو، درمان‌پذیر نیست تا زنده‌ام چو شمع، ازینم گزیر نیست هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای درد محبت است که درمان‌پذیر نیست
♡•• بھ تُـو افتاد محبّـٺ تُـوشدےجان ‌وروانمـ..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من اگر دل به تو دادم تو ز من دل بردی گر گناه است محبت، تو گنه‌کار تری!
ای برده غمت ز دل ، قرار من را به فراق تا کی توگیری ازدل عشاق محرومت سراغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر نمی‌سوزاند آتش ذره‌هایم را حالا فقط چیزی شبیه دود اسپندم وقتی دهانم داشت می‌پژمرد فهمیدم باید به اخم زندگی خندید فرزندم 🥀
نِمی‌دانَم که این شِعر از کُجا دَر خاطِرَم مانده: یِکی اینجا دِلَش تَنگ است آنجا را نِمی‌دانَم...!
السلام علیک یا صاحب الزمان "عج" دل در بر یار و یار در دل پایم بگل از فراق و بر دل باز آی و ببخش غیبتت را بر اشک من و چشم تر دل
لطف این خانه زیاد و خواهش ما نیز کم دست های سائل از این در خجالت می کشد
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند ! عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته است
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش
هر که بر کوچه ی دلبر گذرش افتاده اشک از گوشه ی چشمان ترش افتاده آن درختیم نظر خورده که هر فصل بهار غرق گل بوده ولی بیشترش افتاده باغبان اهل صفا بود،پُرش کردی تو تا که امروز به یاد تبرش افتاده هرکه وارد شده در بازی بی منطق عشق یا فنا رفته و یا شور و شرش افتاده شوکران ریخت به کام من مجنون کوچت آمدی تا که ببینی اثرش افتاده!؟ بزم میلاد زمستان شده من پاییزی که پی یورش چشمت سپرش افتاده مات و مبهوتم و با بغض گلاویز گلو همه گفتند که یاد پدرش افتاده...
قدر سخن گفتن اگر نقره است قدر سکوتت پسرم چون طلاست 😊
از بهشتی که تو‌گفتی خبری نیست که نیست... می روم سر بگذارم به بیابان خودم...
فریاد نزن داد‌ نکش نعره نزن مَرد معشوقه و دلداده و دلدار کجا بود!
خبر داری که شهری رویِ لبخند تو شاعر شد؟ چرا اینگونه ، کافرگونه بی رحمانه می خندی ؟ 🍃🍃
جان را به تمنا لبش بردمو نگرفت گفتم بستان بوسه بده💋 گفت گران شد
‌‌ یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم ..‌.
یڪ روز همیڹ شخص که در بند تو افتاد آواره یِ آواره یِ آواره یِ مـن بـود
‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ چو گفتمش که: دلم را نگاه دار چه گفت؟ ز دست بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد! ✍ °•♡°
سلااااااااااااام شبتون بخیر◼️◼️◼️ کپی با ذکر نام شاعر ایراد نداره. زلف قشنگ که هی میگی بیا پی وی. خب خودت بیا پی وی. 😝😝
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود
همه جا گشتم و دیدم خبری نیست که نیست سر کوی تو به هر گام، هزاران خبر است فاش گویم ز خدا تا به خدا کرده عروج هر که با قافله‌ی کوی شما هم‌سفر است بر روی گنبد زرین تو هر صبح و غروب نقطه نقطه اثر بوسه‌ی شمس و قمر است به خراسان تو سوگند، خراسان تو خود کاظمین و نجف و کرب و بلای دگر است