❣ اگر
قول تو سر قرار اگر میآمد
آمدشدِ انتظار، سرمیآمد
کارم نه به دست عقل اگر میافتاد
از عشق چه کارها که برمیآمد
#عشق
#مهدی_جهاندار
#امام_علی #مدح_امام_علی
هر کسی هست گرفتارِ خط و خال کسی
از همه کار جهان من به علی مشغولم
دور او گشتم و میگردم و خواهم گردید
سالیانی است به شغل زُحلی مشغولم
خبری نیست در این دهر خبر نامِ علی است
غیر او من به امور بدلی مشغولم
از نجف آمده بودم به نجف خواهم رفت
من برای نجفم من به علی مشغولم
#سید_حسین_میرعمادی
بايد به آغوش خزان مجبور باشد
تقويم وقتي از بهارش دور باشد!
سهم اجاق روشن هيزم شکن هاست
اينجا درختي که اجاقش کور باشد!
مي خواستم خورشيد باشم، حبّه هايم
فانوس دست خوشه اي انگور باشد
عطر مرا در چشم هايت منتشر کن
آيينه بايد بازتاب نور باشد!
اي مرگ لطفاً شال سبزي که مي آري
گل هاي سرخش با لباسم جور باشد!!
#عالیه_مهرابی
همیشه شاعران آوارهی شعرند اما من
به دنبال توام! وقتی تو باشی شعر میآید...
#مجتبی_سپید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام عشق سحرها، سلام سورهی جان
رسیدهام که بگیرم از این حرم درمان
گدای صحن عتیقم، گدای گوهرشاد
مرا به چشمهی فیض اجابتت برسان
#یا_غریب_الغربا
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید
برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید
بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست
که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید
تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم"
نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید
سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی
تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید
هنوز توی سرم فکرهای ناجور است
میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید!
مسیر پر زدنت را به گریه شستم من
بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید
#رویا_باقری
خود را به رفیقها رساندیم امشب
در محفل خاطرات ماندیم امشب
سرگرم شدیم باز با شعر و غزل
یکصفحه کتاب هم نخواندیم امشب
#جواد_محمدی_دهنوی
(سینه مالامال درد است)،نیست حتی چسبِ زخم
بارالها طاقتی دِه ، دلبر من کرده اخم...
#عاشقانه
#زائر
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
ز خالق، بنده می خواهم ، من از دورانِ نوزادی؛
نبیند روی ماهت را، به غیر از بنده " نُو بادی"
No body:هیچ کس
#عاشقانه
#زائر
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
دریا و چمن از هیجان میخندد
قوری و نبات و استکان میخندد
غم میرود از روی زمین، از دل خاک
مادر که بخندد آسمان میخندد.
#محمود_فروتن
دلتنگی دیگری رقم زد باران
دیدار من و تو را بههم زد باران
تا صبح به روی سرِ من چتر گرفت
جای تو، کنار من قدم زد باران...
#کبری_موسوی_قهفرخی
آرزو دارم که از عالم بَراُفتد رسمِ خواب
تا نبیند هیچکس در خواب، دیدارِ تو را
#صالحی_خراسانی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
خوشی نداشت برایم همه جهان بیتو
تو رفتی و شده سروِ قدم کمان بیتو
مرا ندیده گرفتی؛ گذشتی از عشقم
هنوز چشم ترم هست خونفشان بیتو
تو خرّمی و بهاری بدون من، امّا
نشسته بر دل من، ماتم خزان بیتو
از آن زمان که چو پروانه پر زدی رفتی
قفس شده است برای من آسمان بیتو
خدا کند که بمیرم از این غم هجران
که کَندهام دل را از جهان و جان بیتو
#جواد_محمدی_دهنوی
بیا که فارغِ از هرچه بود و هست شویم
شراب چیست؟ دو چایی بیار مست شویم
#امیرحسین_پورعزیز
با این که هزار شکوه از من داری
در سینه دلی شبیه آهن داری
اما چه کنم میان این خلق خدا
تنها تو به چشم بنده دیدن داری
#محمد_درّودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز عباس احمدی در برنامه سرزمین شعر، شبکه چهار سیما
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی نکن
بعد از این، این خانه را هرگز چراغانی نکن
مجلس "ختم محبت!!" خنده و شادیش چیست؟!
ریسه ها را باز کن تو! نورافشانی نکن
قایق بختم در امواج جفایت غرق شد
لااقل بر این جسد؛ امواج، طوفانی نکن
کار خود را کردی آخر! شیشۀ قلبم شکست
شادباشت باد!! اظهار پشیمانی نکن!
دیگر از آه و خطا و از پشیمانی نگو
نازها کم کن دگر! گیسوپریشانی نکن
سنگدل تر هم ز تو سنگی مگر در شهر هست؟!
سنگدل! دیگر تو صحبت های انسانی نکن
تا مگر وجدان بی احساس خود ساکن کنی
روح و احساس مرا چون بره قربانی نکن
گریه و چشم تر و دامان خیست چاره نیست!
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی نکن
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
نمیدانم به دستت میرسد این نامه ها یا نه
اگر هم میرسد، با شوق میخوانی مرا یا نه؟
فقط نام تورا در هر قنوتم زیر لب دارم
تو هم میگویی از ناگفته هایت با خدا یا نه؟
به شوق دیدن چشم تو دیشب زود خوابیدم
تو هم دیشب مرا در خواب دیدی از قضا یا نه؟
پس از یک عمر دلتنگی اگر دیدی مرا جایی
به جا می آوری این چهره ی آشفته را یا نه؟
زمان شعر گفتن اشک من بوی تو را دارد
تو هم با بوی باران یاد من می افتی آیا؟
نه...
#راضیه_مظفری
اینجا دلم گرفته از این شهر غمزده
از اینهمه تراکم باروت نمزده
از کوچههای ساکت بیانتهای شهر
پس کوچههای خلوتِ خاموش خمزده
دیگر دلی برای رهایی نمیتپد
در این هوای ساکنِ بیروح سمزده
یک دشت بیشقایق غمگین نصیب ماست
یک دشت بیقرار که گیسو بهمزده
اینجا غروب چشم شقایق گناه کیست؟
این را چه کس برای شقایق رقمزده؟
دردی غریب در دل من ضجه میزند
بغضی غمین به دفتر اشکم قلمزده
من تا حریم سرخ شفق گریه میکنم
دریا به سوی چشم من اینک قدمزده
راهی نمانده تا وزش مرگ سرخ من
مرگی پر از طراوت چشمان نمزده
#ساماندخت_کبیری_سامانی
صبح آمده برخیز خدا را بو کن
با خنده، غم ِگذشته را جارو کن
با مهر، لبِ پنجره ها عشق بکار
با عشق، به قابِ زندگانی رو کن
#صفيه_قومنجانی
@nabzeghalam
هدایت شده از بهار نارنج
ای علت شیدایی من، صبحبهخیر
ای روح مسیحایی من، صبحبهخیر
خورشید به اشتیاق تو سرزده است
محبوب تماشایی من، صبح بهخیر
#مریم_احمدی(#حضرت_باران)_شاعر کانالمون و مدیر کانال آبادی شعر
#رباعی
𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐔𝐒:👇C᭄ᥫ᭡
https://eitaa.com/Bahar_narenj00
آبادی شعر 🇵🇸
ای علت شیدایی من، صبحبهخیر ای روح مسیحایی من، صبحبهخیر خورشید به اشتیاق تو سرزده است محبوب تما
تشکر از لطف و محبت مدیر محترم کانال بهار نارنج
@Bahar_narenj_00
🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/Bahar_narenj00
رویای سپید قوی من را بردی
زیبایی آرزوی من را بردی
من بچه خوب و سر به راهی بودم
ای عشق ، تو آبروی من را بردی
#رضا_نیکوکار
#برای_مسلمانان_فلسطین
اینگونه گفتهاند به ما از زبان مرگ:
آرامش است خوبترین ارمغان مرگ
گویا ارادتیست به ما پیک مرگ را
حلقهست دور گردن ما بازوان مرگ
مشتی کبوتریم که بیبال میپریم
آوار گشته بر سر ما آشیان مرگ
ما جای قصههای شبانگاه، خواندهایم
هر شب برای کودک خود داستان مرگ
شبها اگر که خواب بیاید به چشم ما
از خواب میپریم همه با اذان مرگ
یکلحظه دختر و پسری در کنار هم
یکلحظه مادر و پدری میهمان مرگ
در جشن دختران دم بختمان کسی
عَقدی نخوانده است مگر خطبهخوان مرگ
آرام در سپید کفن، پیش روی ما
طفلی به خواب رفته روی پرنیان مرگ
از بس که خاک کرده زنان قبیله را
رفتهست دیگر آبروی پهلوان مرگ
ای شهر داغدار مقاوم! رسیده است
تا آسمان، ز داغ تو، حتی فغان مرگ
روزی بهارِ زندگی از راه میرسد
طاقت بیار #غزه! کمی در خزان مرگ
#علیرضا_مهران
#غزه