🔰 ائمه ی ما بخاطر مخالفت با دستگاه ظلم به #شهادت رسیدند
💢ائمه ما- علیهم السلام- همه شان کشته شدند، برای اینکه همه اینها مخالف با #دستگاه_ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانههایشان مینشستند و مردم را دعوت میکردند به بنی امیه و بنی عباس محترم بودند، روی سرشان میگذاشتند آنها ائمه ما را، لکن میدیدند هر یک از [ائمه] حالا که نمیتواند لشکرکشی کند، دارد زیرزمینی اینها را از بین میبرد. از این جهت آنها را حبس کردند، کشتند، تبعید کردند. #حضرت_عسکری را در #سامرا چندین سال نگه میدارد تحت فشار و محبوس.
📅امام خمینی (ره) | ۲۳ مهر ۱۳۵۷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🔳 حضرت آیتالله خامنهای: علّت اینکه این سه امام یعنی امام جواد و امام هادی و امام عسکری (علیهمالسّلام) از مدینه یکسره آورده شدند به عراق و در عراق هر سه ماندند و در عراق هر سه شهید شدند و دفن شدند و در جوانی هم کشته شدند، همین بود که تشکیلات شیعه در زمان این سه امام به اوج قدرت خودش رسیده بود.
◾کتاب همرزمان حسین(علیهالسّلام)، ص۳۴۹.
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
⚘﷽⚘
فرازی از وصیتنامہ
#شهیدجاویدالاثر #مجید_سلمانیان
اگر مےخواهید نذری ڪنید
فقط گناه نڪنید
مثلا نذر ڪنید یڪ روز گناه نمےڪنم...
هدیہ بہ آقا صاحب الزمان (عج) از طرف خودم ؛
یعنے از طرف خودتان عملے را برای سلامتے و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام مےدهید ڪہ یڪے از مجربترین ڪارها برای آقا است .
یا اگر مےخواهید برای اموات ڪاری انجام دهید ، بہ نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر ڪنید.
در کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد و تا آخرین ساعات مقاومت کرد.
موقع عقب نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یا زهرا و با صورت از بالای خاکریز زمین افتاد... تیر خورده بود توی ریه اش سینه اش خیلی خس خس میکرد و یا حسین و یا زهرا میگفت...
بهم گفت آب داری؟
گفتم نه
گفت پس جیب خشاب رو باز کن داره رو سینه ام سنگینی میکنه
جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد شهادتین گفتن
گفتم شیخ مجید من میرم کمک بیارم ببرمت گفت نمیخواد
و لحظاتی بعد شهید شد
پیکر مطهرش هم همونجا موند..
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
#خاطرات_شھـــــدا
🔹عباس تنها پسرم بود و علاقه خاصی به حضرت امام (ره) داشت و از دوران نوجوانی و در بحبوحه انقلاب، هنگامی که در هنرستان درس میخواند، بچهها را دور هم جمع میکرد و در تظاهراتها و راهپیماییها شرکت مینمود.
🔸عباس و سه دخترم فرهنگی بودند، اما عباس، درس حوزه هم میخواند. عباس میگفت: میخواهم در منطقه جنوب با دشمنی که در مقابلم هست بجنگم نه در جایی که دشمن از پشت خنجر میزند.
🔹برایم مرتب احادیث اهل بیت (ع) را میخواند. سفارش میکرد اگر شهید شدم موقع تشییع، جلو جنازهام باشید و گریه و زاری نکنید.
🔸مادر شهید عباس زرگری ادامه میدهد: عباس به من گفته بود وقتی که در قم نیست، صحبت هایم را روی نوار کاست ضبط کنم تا وقتی آمد گوش کند، ولی من به او میگفتم دوست دارم رو در رو دردودل کنیم و تو نگاهت به من باشد.
🔹آن روز که تشییع ۱۰۶ شهید در قم بود، خودم پیشاپیش جنازه عباس حرکت کردم تا رسیدیم به گلزار شهدا. سفارش کرده بود که خودم او را به خاک بسپارم.
🔸برای همین وقتی که پس از شنیدن خبر شهادتش برای زیارت پیکر شهید به بهشت معصومه (س) رفته بودیم، خیلی گریه میکردم. در بغل گرفتمش. قلبش سوراخ شده بود و خودم پلاک را از گردنش باز کردم.
🔹از او خواستم که خدا هم صبر به من بدهد و هم شفاعتش را و این بود که حرف هایم را شنید و چشم راستش را باز کرد. انگار به من لبخند میزد. بوسیدمش و آرامشی خاصی همه وجودم را گرفت و به خدا عرض کردم: خدایا این امانت را پس از ۲۵ سال تحویل تو دادم.
✍ به روایت مادر بزرگوارشهید
#شهید_عباس_زرگری🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل سوختــه
#قسمت_بیستم (( توشاهد باش ))
🙏یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم. حتی چند بار قبل از اینکه مادرم بلند بشه من چای رو دم کرده بودم.
پدرم ، ۴ روز اول رمضان رو سفر بود.
🌹اون روز سحر نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون تا چشمش بهم افتاد ، دوباره اخم هاش رفت توی هم .حتی جواب سلامم رو هم نداد. سریع براش چای ریختم ، دستم رو آوردم جلو که با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد.
🍃– به والدین خود احسان می کنید؟
جا خوردم،
دستم بین زمین و آسمون خشک شد، با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد.
🌹– لازم نکرده ، من به لطف تو نیازی ندارم، تو به ما شر نرسان، خیرت پیشکش
بدجور دلم شکست
دلم می خواست با همه وجود گریه کنم.
🍃– من چه شری به کسی رسونده بودم؟ غیر از این بود که حتی بدی رو با خوبی جواب می دادم؟ غیر از این بود که .
😢چشم هام پر از اشک شده بود.
یه نگاه بهم انداخت ،نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود.
🌹– اصلا لازم نکرده روزه بگیری ، هنوز ۵ سال دیگه مونده ، پاشو برو بخواب.
– اما…
صدام بغض داشت و می لرزید.
✨– به تو واجب نشده ، من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری.
🍃نفسم توی سینه ام حبس شده بود و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد.
همون جا خشکم زده بود.
مادرم هنوز به سفره نرسیده از جا بلند شدم.
✨– شبتون بخیر
🌹و بدون مکث رفتم توی اتاق .
پام به اتاق نرسیده اشکم سرازیر شد تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم. در رو بستم و همون جا پشت در نشستم.
🍃سعید و الهام خواب بودن .
جلوی دهنم رو گرفتم ، صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه. –
🌹خدایا ، تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم . من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت.
🍃تو شاهد باش چون حرف تو بود گوش کردم .اما خیلی دلم سوخته ،
خیلی …
😭گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم.
🕌صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد . پدرم اهل نماز نبود. گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه، برم وضو بگیرم. می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم ، اجازه اون رو هم ازم صلب کنه.،که هنوز بچه ای و ۱۵ سالت نشده.
🔺تا صدای در اتاق شون اومد، آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم. از توی آشپزخونه صدا می اومد، دویدم سمت دستشویی که یهو اونی که توی آشپزخونه بود، پدرم بود….
ادامه_دارد
✍ادامه دارد..
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🔴 مردم آخرالزمان
✍امام حسن عسکری (ع) می فرمایند:
بر مردم زمانی خواهد آمد که چهره هایشان خندان و شاد است، ولی دل هایشان تاریک و گرفته است؛ سنّت در میان آنان بدعت شمرده می شود و بدعت، سنتی رایج می گردد؛ مؤمن در میانشان حقیر است و منافق در بین آنان محترم شمرده می شود.
📚 الحیاة، ج۲، ص۳۱۱
#اخرالزمان
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
✅ رفتار حضرت امام در قبال کارکنان زن سفارت آمریکا
🌷 دو هفته پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام، به امر امام خمینی، گروگانهای زن و سیاهپوست آمریکایی، در ۲۷ آبان ۱۳۵۸ آزاد شدند.
🌎 حضرت امام خمینی (ره) با این اعتقاد که زنان و سیاهپوستان آمریکایی، در اصل در ردیف مستضعفان جامعه آمریکایی هستند و ناخواسته به چنین مأموریتهایی اعزام میشوند، دستور آزادی آنان را صادر فرمودند.
✈️ حضرت امام در پیام خود مورخ ۲۶ آبان ۱۳۵۸، از دانشجویان خواستند این افراد که جاسوسی آنان ثبت نشده باشد به وزارت امور خارجه تحویل دهند و فوراً از ایران خارج نمایند.
📸 تصاویری از بانوان دانشجو به همراه کارکنان زن سفارت آمریکا در طول ۴۴۴ روز خشم انقلابی ملت ایران علیه ابرقدرت دسیسهگر
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
💢شرارت آمریکا از آبان ۴۳ تا آبان ۹۸ هیچ تغییری نکرده است. آمریکای امروز ضعیفتر و وحشیتر شده است
✍رهبر انقلاب، روز گذشته: آمریکا از آبان سال ۴۳ که رژیم دستنشاندهی آمریکا در ایران، امام عزیز ما را تبعید کرد، تا آبان سال ۹۸ که الان باشد، هیچ تغییری نکرده؛ آمریکا همان آمریکا است؛ همان گرگصفتیِ آن روز، امروز هم در آمریکا هست؛ همان دیکتاتوری جهانی و بینالمللی، امروز [هم] در آمریکا وجود دارد. آن روز هم آمریکا یک دیکتاتور بینالمللی بود و در مناطق مختلف دنیا ژاندارمهایی داشت، ژاندارم و مزدور این منطقهاش محمّدرضای پهلوی بود، جاهای دیگر هم کسان دیگر بودند؛ امروز هم همان دیکتاتوری وجود دارد، البتّه با شیوههای جدیدتر، با ابزارهای تازهتر؛ همان گرگصفتی، همان دیکتاتوری بینالمللی، همان شرارت، همان حدناشناسی -هیچ حد و مرزی را نمیشناسند- آمریکا همان آمریکا است. بله، امروز آمریکا ضعیفتر شده؛ از سال ۴۳ آمریکا ضعیفتر شده، لکن در عین حال، هم وحشیتر شده هم وقیحتر شده؛ این آمریکا است. ۱۳۹۸/۸/۱۲
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌸🍁شهید #محمدرضا_عسکری_فرد🌸🍁
متولد ۱۳۵۳ خرمشهر
متاهل و دارای سه فرزند (۱ دختر و ۲ پسر )
سومین شهید مدافع حرم خرمشهر
۱- از سال ۱۳۷۰ تا زمان شهادت یعنی ۱۳۹۴ حضور مستمر در مسجد جامع بعنوان پایگاه اصلی فعالیت های فرهنگی ، مذهبی و اجتماعی
۲- با تشکیل پایگاه مقاومت حضرت اباالفضل العباس (ع) مسجد جامع خرمشهر فعالیت خود را در مسولیت های مختلف از جمله جانشین و فرمانده پایگاه از سال ۷۲ تا ۷۴ بعنوان بسیجی و با ورود به سپاه بعنوان پاسدار رسمی ادامه داد .
۳- فعالیت در برنامه های قرآنی و عقیدتی مسجد بطور مستمر و جذب و تربیت جوانان خرمشهری در فضای مسجد و بسیج
۴- حضور در نمازهای یومیه به ویژه نماز جماعت صبح در مسجد جامع تا زمان شهادت
۵- برگزاری و قرائت دعاهای هفته با صوت دلنشینش
۶- عضویت در مجمع مداحان خرمشهر بعنوان مداح . قاری قرآن و مجری برنامه های شهر
۷- در تاریخ ۷۴/۸/۲۱ به عضویت سپاه خرمشهر درآمده و بصورت متخصص در امور مخابرات بعنوان جانشین و سرپرست این واحد بعنوان نیروی کاملا متخصص در امور ارتباطات فعالیت نمود و از سال ۹۰ وارد سپاه آبادان شد و بعنوان مسول عقیدتی در ناحیه آبادان فعالیت نمود تا اینکه در سال ۹۲ بعنوان فرمانده گردان مستقل امام حسین زیر نظر لشکر ۷ ولیعصر منصوب گردید .
و در سال ۱۳۹۴ در دو دوره بعنوان مستشار نظامی ایران به سوریه مامور گردید .
تا اینکه سر انجام در تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۴ مصادف با ۱۱ محرم ۱۴۳۷ در عملیات محرم در منطقه شیخ الهلال استان حماه در کشور سوریه از ناحیه چشم چپ مورد اصابت تیر مستقیم تروریست های داعش قرار گرفت و به آرزوی خود یعنی شهادت نائل آمد .
نکته قابل توجه :
تولد ایشان در آبان ماه ۱۳۵۳می باشد .
ورد ایشان به سپاه در آبان ۱۳۷۴
و شهادتش نیز در ۴ آبان ۱۳۹۴ بوده است.
شادی روحشون صلوات
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
یڪی از بچهها به شوخی پتو رو پرت ڪرد طرفم....
اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر ڪاوه. ڪم مونده بود سڪته ڪنم؛ سر محمود شڪسته بود و داشت خون میآمد.
با خودم گفتم: الانه ڪه یه برخورد ناجوری با من ڪنه. چون خودم رو بیتقصیر میدونستم، آماده شدم ڪه اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش رو بدم .
دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون! این برخورد از صد تا سیلی برام سختتر بود !
در حالی ڪه دلم میسوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همونطور ڪه میخندید گفت: مگه چی شده؟
گفتم: من زدم سرت رو شڪستم، تو حتی نگاه نڪردی ببینی ڪار ڪی بوده!
همونطور ڪه خونها رو پاڪ میڪرد، گفت: این جا ڪردستانه، از این خونها باید ریخته بشه، این ڪه چیزی نیست .
چنان من رو شیفته خودش ڪرد ڪه بعدها اگه میگفت: بمیر، میمردم .
#سردار_شهید_محمود_کاوه
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_بیست_و_یکم 📝(( فقط به خاطر تو))
🌷اومد بیرون ... جدی زل زد توی چشمام ...
💫- تو که هنوز بیداری ...
✨هول شدم ...
✨- شب بخیر ...
و دویدم توی اتاق ...
قلبم تند تند می زد ...
🌷- عجب شانسی داری تو .. بابا که نماز نمی خونه ... چرا هنوز بیداره؟ ...
🍁این بار بیشتر صبر کردم ... نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد ... چراغ آشپزخونه هم خاموش شده بود... رفتم دستشویی و وضو گرفتم ...
🍀جانمازم رو پهن کردم ... ایستادم ... هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم ... که سکوت و آرامش خونه ... من رو گرفت ...
💔دلم دوباره بدجور شکست ... وجودم که از التهاب افتاده بود... تازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم ...
رفتم سجده ...
🌷- خدایا ... توی این چند ماه ... این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم ...
بغضم شکست ...
- من رو می بخشی؟ ... تازه امروز، روزه هم نیستم ... روزه گرفتنم به خاطر تو بود ... اما چون خودت گفته بودی ... به حرمت حرف خودت ... حرف پدرم رو گوش کردم ... حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم ...
🌷از جا بلند شدم ... با همون چشم های خیس ... دستم رو آوردم بالا ... الله اکبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ...
🌟هر شب ... قبل از خواب ... یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق ... بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم ... دور از چشم پدرم ...
💥 توی تاریکی اتاق ... می ترسیدم اگر بفهمه ... حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره...
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
بسم الله
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ورود شهید کاوه
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
در اوج ناامیدی و فکر بازگشت دستی به شانه م خورد برگشتم دیدم محمود کاوه ست قند توی دلم آب شد گفتم:برادر محمود اینجا چیکار میکنی؟ گفت:سهرابی چرا جلو نمیری؟ وضعیت رو براش تشریح کردم منو کشید کنار و گفت:
ببین سهرابی خوب گوش کن ببین چی میگم آرپی جی زن هاتو بچین اینجا تیربارچی ها اونجا با اشاره من همه یک مشت خاک برمی دارید می ریزید روی هوا همزمان تکبیر بگید وشلیک کنید رفتم دستور فرمانده را به نیروها ابلاغ کردم
آتشبازی ما شروع شد حضور کاوه شوری بپاکرده بود بچه ها باهر سری آتش منظم فریاد تکبیرشان بلند میشد انگار کوه های سلیمانیه عراق میخواست ازجا کنده شود
بچه ها جانی دوباره گرفتن و عراقیا با این فکر که حتما نیروهای کمکی برای ما رسیده تودلشان خالی شد و عقب کشیدن باهر وسیله ای که دم دستشان بود فرار میکردن آرپی جی زن ها دنبالشون می دویدن و می زدنشون با ورود اولین گردان پاکسازی سنگرها هم شروع شد کار تا شب طول کشید محمود دستور داد لودر و بولدوزر بفرستن می خواستیم مواضع جدیدی ایجاد کنیم رفتیم تو مقر عراقیا مستقر بشیم خسته یخ زده و خندان با این نگاه که به خطرش و خستگی هاش و همه چیزش می ارزید
تخلیه اسرا و مجروحین به بچه های اطلاعات عملیات سپرده شد توی این عملیات گردان امام سجاد علیه السلام دو شهید داد که یکی فیروزیان معاون گردان بود دلم می خواست گریه کنم بغض گلومو فشار میداد جلو چشمان مضطرب بچه ها که چشمشان به من بود فقط لبخند می زدم به همه تبریک می گفتم و بچه ها را در آغوش می گرفتم.
خاطرات رزمنده دلاور حاج حسین سهرابی فرمانده گردان امام سجادعلیه السلام
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹یازهرا🌹
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#عارف_مجاهد
کلاس تاکتیک بود در میدان موانع
دانشجوها باید با موانع از جمله سیم خاردار آشنا می شدند و به صورت سینه خیز از موانع عبور می کردند. حاج ابراهیم از آن فرماندهان نبود که فقط دستور دهد به همین جهت نه تنها اولین نفر وارد میدان موانع شد که حتی لباس تنش را هم کمتر کرده بود که دانشجویان را بهتر درک کند. وقتی که از خارها گذشتیم و نفس نفس زنان روی زمین افتادیم ,آمد و برایمان روضه از خارهای کربلا و شام خواند؛ بیخود به او لقب عارف مجاهد را نداده اند. ابراهیم عشریه همان باکری و همت و چمران بود.آخر هم در دفاع از حرم بی بی
زینب سلام الله علیها شهید شد.
#شهید_جاویدالاثر_ابراهیم_عشریہ🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_بیست_و_دوم📝(( زمانی برای مرد شدن ))
🌷از روزه گرفتن منع شده بودم ... اما به معنای عقب نشینینبود ... صبح از جا بلند می شدم ... بدون خوردن صبحانه ... فقط یه لیوان آب ... همین قدر که دیگه روزه نباشم ...
☘و تا افطار لب به چیزی نمی زدم ... خوراکی هایی رو هم که مادرم می داد بین بچه ها تقسیم می کردم ... یک ماه ... غذام فقط یک وعده غذایی بود ...
برای من ... اینم تمرین بود ... تمرین نه گفتن ... تمرین محکم شدن ... تمرین کنترل خودم ...
🌷بعد از زنگ ورزش ... تشنگی به شدت بهم فشار آورد ... همون جا ولو شدم روی زمین سرد ... معلم ورزش مون اومد بالای سرم ...
✨- خوب پاشو برو آب بخور ...
دوباره نگام کرد ... حس تکان دادن لب هام رو نداشتم ...
✨- چرا روزه گرفتی؟ ... اگر روزه گرفتن برای سن تو بود ... خدا از 10 سالگی واجبش می کرد ...
🌷یه حسی بهم می گفت ... الانه که به خاطر ضعف و وضع من ... به حریم و حرمت روزه گرفتن و رمضان ... خدشه وارد بشه ... نمی خواستم سستی و مشکل من ... در نفی رمضان قدم برداره ... سریع از روی زمین بلند شدم ...
- آقا اجازه ... ما قوی تریم یا دخترها؟ ...
خنده اش گرفت ...
🍃- آقا ... پس چرا خدا به اونها میگه 9 سالگی روزه بگیرید ... اما ما باید 15 سالگی روزه بگیریم؟ ... ما که قوی تریم ...
🌷خنده اش کور شد ... من استاد پرسیدن سوال هایی بودم که همیشه بی جواب می موند ... این بار خودم لبخند زدم ...
✨- ما مرد شدیم آقا ...
✨- همچین میگه مرد شدیم آقا ... که انگار رستم دستانه ... بزار پشت لبت سبز بشه بعد بگو مرد شدم ...
✨- نه آقا ... ما مرد شدیم ... روحانی مسجدمون میگه ... اگر مردی به هیکل و یال کوپال و ... مو و سیبیل بود ... شمر هیچی از مردانگی کم نداشت ... ما مرد بی ریش و سیبیلم آقا ...
🌷فقط بهم نگاه کرد ... همون حس بهم می گفت ... دیگه ادامه نده ...
- آقا با اجازه تون ... تا زنگ نخورده بریم لباس مون رو عوض کنیم ...
✍ادامه دارد..
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
💢 از نهضت خمینی(ره) تا انقلاب مهدی(عج)
🔴 امام خمینی (ره):
ما گرفتاريهاى زياد داشتيم، و گرفتاريهاى زياد هم در راه داريم. تاكنون آنقدر كه عمل شده است و پيروزى بحمدالله حاصل شده است، رمز اين پيروزى وحدت كلمه است. وحدت كلمه ايرانىها- همه اقشار ايران- موجب شد كه ابرقدرتها را به زانو درآورد؛... بايد همه در صف واحد به مبارزه ادامه دهند، در صف واحد به نهضت ادامه دهند. اين نهضتِ مقدس هست تا آن وقتى كه ما به نهايت برسيم؛ به پيروزى نهايى كه عبارت از رفتن همه قواى شيطانى و جانشين شدن قواى رحمانى در مملكتى كه تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد، تعلق به خدا دارد، تعلق به پيغمبر اسلام دارد.
#امام_خمینی
#در_مکتب_امام
صحيفه امام؛ ج6؛ ص81 و 82 |17 بهمن 1357
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
علاقه خاصی به اهلبیت خصوصا حضرت ابوالفضل (ع) داشت و همیشه نام حضرت ابوالفضل (ع) وِردِ زبانش بود، محمدحسین واقعاً مظلوم بود، 2 ساله بود که از روی رختخواب افتاد و دندان، زبانش را سوراخ کرد، وقتی من او را به بیمارستان رساندم، او اصلاً گریه نمیکرد و صدایش درنمیآمد، در اتاق عمل، زبان محمدحسین را بخیه زدند و دوختند اما صدای محمدحسین اصلا در نیامد، خیلی مظلوم بود و در درد کشیدن خیلی طاقت داشت.
وقتی عکسها و فیلمهای مُحرمش را نگاه میکردم، محرم سالهای قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت و همین محرمی که در سوریه بود تیشرت و سربندی که به همه آنها داده بودند روی همه تیشرتها و سربندها نوشته بود «یا حسین(ع)» ولی به طور اتفاقی تیشرت و سربند «یاابوالفضل (ع)» به محمدحسین افتاده بود.
🌷شهید محمدحسـین میردوستی🌷
راوی: مادر شهید
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺