eitaa logo
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
1.3هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
181 فایل
اَلسّلامُ عَلیک یاأبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ یابْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ 🌺اینستاگرام https://instagram.com/abalfazleeaam?igshid=je9syv0r6w83 ارتباط باادمین👇تبادل @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔹🔹 . ، . در انتخاب همسر سخت گیر بود و کسی را به عنوان همسر انتخاب می کرد که وارث و حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد و همچنین فردی را به عنوان همسر خود انتخاب می کرد که در راه دفاع از و رسیدن به همراه او باشد . او با خانمی که تمام این ویژگی ها را داشت ازدواج کرد و زندگی مشترک را شروع کرد. بخشی از خاطرات همسر در روز عقد : پیامک داد رسیدی قم اول برو زیارت تا آرام شوی به محض اینکه روبروی گنبد طلای (سلام الله علیها) ایستادم و سلام دادم استرسم هم تمام شده بود. به همین سادگی آرام شدم، پشت سر نماز مغرب و عشاء را خواندیم ، نشستیم تا نوبت ما شود. آخرین عروس و داماد بودیم، هفت و هشت زوج دیگر هم بودند . خانم ها یک طرف سالن و آقایان طرف دیگر نشسته بودیم نوبت هر زوجی که میشد می رفتند عقد می کردند. سالن شلوغ بود. هر عروس و داماد با پدر و مادر و خواهر و برادرشان آمده بودند ، دست پُر مفصل ، خنچه عقد های رنگی ، شیرینی های تر وخشک و دسته گل های بزرگ . یکی هم تند تند ازشان ازشان عکس و فیلم می گرفت . من و مادرم هم نشسته بودیم و نگاهشان می کردیم .چادر سفید و ساده سرم کرده بودم، یک (ع) هم توی دستم بود . آقا مهدی هم یک بلوز و شلوار ساده پوشیده بود ، مثل ها . ده قدم بیشتر با هم فاصله نداشتیم . هربار که سرم را بر می گرداندم تا نگاهش کنم ، می دیدم دارد نگاهم می کند . با اینکه می دیدمش و می شنیدمش ولی دلم برایش تنگ بود. آخر وقت نوبت ما شد ، کنار هم نشستیم. خطبه ی عقد خوانده شد و من بله را گفتم . بله را گفتم و تمام دنیا را برای خود کردم. بعد از عقد به گفتم : « امشب ، شب عید است ، به ما عیدی بدهید. گفتند : من شما را دعای خاص کردم» . وقتی بلند شدیم برویم ، در گوش گفت : «برای ما هم دعا کنید» زرنگ بود. می دانست کجا و چه وقت می شود ، همانجا دست به کار می شد . شان خوردیم . زیارتی کردیم و برگشتیم . توی ماشین پدرم تنها بودیم . رانندگی می کرد و گوش می دادیم . مداحی شب ازدواج (س) و (ع) بود همان که می گفت: « شب دومادی شده » تمام که می شد از اول می گذاشتیم . بعد از مدتی صاحب فرزند پسری به نام شد ، او تنها به چشم یک پسر به نگاه نمی کرد بلکه به چشم و (س) و به فرزند خود نگاه می کرد و همیشه از می خواست که بتواند به عنوان حافظ ارزش و آرمان های نظام باشد. . 🌹 @abalfazleeaam 🌹