#مجاهد_بدون_مرز
.
🔹#قسمت_سوم🔹
.
#مهر_همسر ، #محمد_هادی_سرباز_آقا
.
#مهدی در انتخاب همسر سخت گیر بود و کسی را به عنوان همسر انتخاب می کرد که وارث #چادر و #عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد و همچنین فردی را به عنوان همسر خود انتخاب می کرد که در راه دفاع از #ولایت و رسیدن به #شهادت همراه او باشد .
او با خانمی که تمام این ویژگی ها را داشت ازدواج کرد و زندگی مشترک را شروع کرد. بخشی از خاطرات همسر #شهید_مهدی_نوروزی در روز عقد :
پیامک داد رسیدی قم اول برو زیارت تا آرام شوی به محض اینکه روبروی گنبد طلای #حضرت_معصومه (سلام الله علیها) ایستادم و سلام دادم استرسم هم تمام شده بود.
به همین سادگی آرام شدم، پشت سر #آیت_الله_مصباح نماز مغرب و عشاء را خواندیم ، نشستیم تا نوبت ما شود. آخرین عروس و داماد بودیم، هفت و هشت زوج دیگر هم بودند . خانم ها یک طرف سالن و آقایان طرف دیگر نشسته بودیم نوبت هر زوجی که میشد می رفتند عقد می کردند.
سالن شلوغ بود. هر عروس و داماد با پدر و مادر و خواهر و برادرشان آمده بودند ، دست پُر مفصل ، خنچه عقد های رنگی ، شیرینی های تر وخشک و دسته گل های بزرگ . یکی هم تند تند ازشان ازشان عکس و فیلم می گرفت . من و مادرم هم نشسته بودیم و نگاهشان می کردیم .چادر سفید و ساده سرم کرده بودم، یک #تسبیح_تُربت_امام_حسین (ع) هم توی دستم بود . آقا مهدی هم یک بلوز و شلوار ساده #بسیجی پوشیده بود ، مثل #رزمنده ها . ده قدم بیشتر با هم فاصله نداشتیم . هربار که سرم را بر می گرداندم تا نگاهش کنم ، می دیدم دارد نگاهم می کند . با اینکه می دیدمش و می شنیدمش ولی دلم برایش تنگ بود. آخر وقت نوبت ما شد ، کنار هم نشستیم.
خطبه ی عقد خوانده شد و من بله را گفتم . بله را گفتم و تمام دنیا را برای خود کردم. بعد از عقد به #آیت_الله_مصباح گفتم : « امشب ، شب عید است ، به ما عیدی بدهید. گفتند : من شما را دعای خاص کردم» .
وقتی بلند شدیم برویم ، #آقا_مهدی در گوش #آیت_الله_مصباح گفت : «برای #شهادت ما هم دعا کنید» زرنگ بود. می دانست کجا و چه وقت #دعا_مستجاب می شود ، همانجا دست به کار می شد . شان خوردیم . زیارتی کردیم و برگشتیم . #من_و_مهدی توی ماشین پدرم تنها بودیم . رانندگی می کرد و #مداحی گوش می دادیم . مداحی شب ازدواج #حضرت_زهرا (س) و #امام_علی (ع) بود همان که می گفت: « شب دومادی #ساقی_کوثر شده » تمام که می شد از اول می گذاشتیم .
بعد از مدتی #مهدی صاحب فرزند پسری به نام #محمد_هادی شد ، او تنها به چشم یک پسر به #محمد_هادی نگاه نمی کرد بلکه به چشم #سرباز_آقا و #منتقم_خون_حضرت_زهرا (س) و #منتقم_خون_امام_حسین به فرزند خود نگاه می کرد و همیشه از #خدا می خواست که #محمد_هادی بتواند به عنوان #سرباز_آقا حافظ ارزش و آرمان های نظام باشد.
.
#پایان_قسمت_سوم
🌹 @abalfazleeaam 🌹