🔴خط سرخ مرجعیت یا مرجعیت خط قرمز ۸
💠 دانستیم که کسانی مثل آخوند خراسانی، #ولایت ندارند، بلکه فرضا در بخشی از فکریات دین متخصص هستند. تخصص در فکریات، فقط از منظر انسان شناسی باطل ارسطویی، سبب حق حاکمیت می شود. اینک فرق میان عقل و فکر:
1️⃣ چیستی عقل
معمولا «عقل» را به معنای «فکر» میپندارند و آن را قوه درک کلی (کلی نظری و عملی) می گمانند. اینک چند تعریف درست برای عقل:
۱. تعریف عقل به جوهر: «عقل نور است».
۲.تعریف عقل با میزان ارزش: عقل گوهر حیاتی و معیار تعیین کننده ارزش هر فرد است و «ارزش انسان به عقل او است» و «فقد عقل، فقد حیات است»؛ چنانکه «ثواب هر کسی نیز به اندازه عقل او است».
۳. تعریف سلبی: برای اشتباه نشدن عقل با چیزی که تا حدی شبیه به آن است، باید گفت که «عقل فکر یا قلب، یا نکراء (زرنگیهای شیطانی) نیست».
۴. تعریف تمثیلی: عقل درون، همانند راننده خودرو است که امکانات خودرو را برای رسیدن به مقصد، مدیریت میکند. عقل برین نیز همین نقش را در امامت بر جامعه دارد.
۵. تعریف به کارکرد: کارکرد برجسته عقل، امامت و مدیریت کردن بر لایههای زیرین آن است.
۶. تعریف به نتیجه: اگر عقل، امام درون باشد، نتیجه آن «سرپیچی از باطل» و «عبادت رحمان و اکتساب جنان» میباشد.
۷. تعریف به ضد: اشیاء را میتوان تا حدی با ضد آن بازشناسی کرد، ضد عقل، «جهل» میباشد.
۸. تعریف به مصداق: کسانی مثل باغی جنگ صفین و سران کودتای ۸۸، عقل ندارند؛ بلکه شیطنت و نکراء دارند.
🌍 بنابراین عقل در پی جلب مصالح و دفع مفاسد است و با ارائه معیار کلی، فکر را به اندیشیدن در امور مطلوب، امامت میکند؛ تا فکر گزاره صادق و کاذب را در آن حوزه بشناسد؛ اما باز عقل است که «حق» و«باطل» را تمییز میدهد. اما نسبت دادن برخی کارهای فکر به عقل، به سبب امامت عقل بر فکر است نه به سبب فعالیت مباشری عقل در آن امور.
💐عقل، امام درون ما است که با امام برین (عقل جامعه) سنخیت دارد و هر کس به میزان بهره مندی از عقل، به عقل (امام) جامعه گرایش دارد. البته این گرایش لزوماً به معنای شناخت امام حق نیست، بلکه ممکن است که حتی امام را نشناسد؛ چنانکه شناخت و حتی قبول و حتی اطاعت از امام حق نیز به معنای گرایش به وی نیست؛ این درس کوفه و کربلا است. منظور از گرایش، همان نیرویی است که بین دو گوهر وجود جاری میباشد.
🌻نسبت عقل جامعه به سایر اجزای جامعه نیز، همان نسبت عقل درون انسان به سایر لایهها است، یعنی عقل جامعه هویت حیاتی جامعه است و هر بخش از جامعه که از ارتباط درست با عقل جدا شود، دچار مرگ شده است. این مساله نیز مورد تذکر معصومین واقع شده است؛ بنابراین فرمودهاند که:
🚨هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است و این مساله روشن است، همانگونه که روز، روشن است.
2️⃣ فکر چیست؟
📚فکر، مأموم عقل است و کار آن، حرکت از مجهول به مطلوبی است که عقل معین کرده است؛ نه حرکت از مجهول به معلوم. زیرا تنها معلومی ارزشمند است که مطلوب عقل و مفید باشد. کار دیگر فکر، امامت بر قلب برای تولید انگیزه مناسب است. اگر فکری تابع عقل نباشد، دچار جاهلیت خواهد بود.
🌗 تفاوت عقل با فکر
از آنجا که بسیاری «عقل» را به معنای «فکر» میپندارند و آن را قوه درک کلی (کلی نظری و عملی) میدانند، برای روشن شدن تفاوت آنها، دو نکته ساده و روشن بیان میشود:
👈آ. انسان ممکن است از نظر عقلی و گوهر وجود، خوب باشد، اما از نظر فکری، دچار استضعاف باشد، یعنی اندیشههایی که مورد دلبستگی وی واقع میشود امور باطلی باشد؛ اما خود فرد بد نباشد
👈ب. اگر عقل به معنای درک امور نظری و عملی باشد، کسی که میداند ولایت حق است و درک میکند که باید از ولیّ امر اطاعت کند، عقل وی مشکلی ندارد. در حالی که دشمنان امیرالمؤمنین (ع) حقانیت علی را میدانستند و به آن عمل نمیکردند، یعنی حیات و ممات شان جهلی بود نه عقلی. بنابراین باید بین فکر و عقل جدا کرد. عقل چیزی است با «حق و باطل» کار دارد و در پی تحقق عبودیت است و نتیجه وجود آن، اکتساب بهشت است؛ نه این که کارکرد عقل، دانستن گزاره صادق و کاذب باشد.
✅ پس عقل گوهر وجودی انسان و اصل هویت هر کسی است و فکر یعنی قوهای که در زیر امامت عقل، میاندیشد. عقل غیر از فکر است و تفاوت آن دو تفاوت بین مرگ و زندگی است؛ عقل عامل حیات و امام است و فکر، مأموم است و اگر #خروج_از امامت عقل کند، مرده است؛ چه رسد به #خروج_بر؛ مانند مشروطیت!
🔥بنابراین، آن خلبان آمریکایی که تباهگر هستهای بر سر مردم هیروشیما ریخت یا قاتلان کودکان فلسطینی و یمنی، فکر داشتهاند، اما عقل نه!
💐 برعکس، انسانهای دچار اغماء یا نوزادان، «عمق» و عقل دارند، اما در «سطح»، دچار نقص هستند. همانگونه که برخی افراد خوب، از نظر فکری دچار استضعافاتی مثل چند خدایی یا بیاعتقادی به نائب امام زمان هستند.
🌻ابرفقه @abarin