eitaa logo
من‌انقلابی‌ام | عباس‌بابائی
4.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
797 ویدیو
142 فایل
بسیجیِ امام‌خامنه‌ای دغدغه‌ها و دلنوشته‌های یکْ سربازصفرِ «ولی‌ّفقیه» «من انقلابی‌ام» یکی از زیباترین جملات «امام‌خامنه‌ای» است. راه ارتباطی @gharargah_tarbieati_amin
مشاهده در ایتا
دانلود
ابومحمد کرار هوا که کمی گرم‌تر شد و طاقت بچه‌ها نمی‌کشید تا به پیاده‌روی ادامه بدهیم، اول برای بانوهای کاروان، موکب خنکی پیدا کردیم و بعد مردان‌مان به موکب کوچکی پناه بردند؛ بعد از کمی استراحت، نماز را به جماعت خواندیم. اینجا انگار بر خودشان فرض می‌دانند که هرکس هنگام نماز در موکب و خانه‌شان باشد، باید اطعامش کنند! بعد از غذا دیدم «ابومحمد» کماکان در مطبخ موکب مشغول است؛ مشغول طبخ غذای شب؛ یکّه و تنها! اندکی توفیق شد به «خدمةالحسین» در مطبخی که بسیار ساده بود و کاملاً مردانه؛ و البته مجالی شد برای صحبت با «ابومحمد کرار». صحبتی که بارها و بارها به‌خاطر تلفن‌های پشت‌سرهمش قطع می‌شد و دوباره از سر نو. ابومحمد که عاشقانه داشت قیمه می‌پخت برای «زوار ابوسجاد»، استاد دانشگاه کوفه بود و به حکم واجب‌کفایی، مدت‌ها در کنار بزرگانی چون «حاج‌قاسم» و «ابومهدی» برای سربلندی عراق در جمع «حشدالشعبی» جنگیده بود. می‌گفت تعداد کمی از موکب‌ها در باقی ایام سال فقط شب‌های جمعه به زوار خدمت می‌کنند و الباقی چشم‌انتظار زوار تا سال بعد! دل پُری داشت از وضعیت اجتماعی و البته سیاسی عراق؛ جوانان عراقی را به سه بخش تقسیم کرد که یک‌دسته از آنها همانانی‌اند که هم اهل خدمت به اباعبدالله‌اند و هم اهل کار و تلاش و درس؛ درست مثل خودش. دسته‌ای هم فقط مشغول به تحصیل و دسته‌ی سوم معطلین و حشاشین! با اینکه خانه و ماشین و کار داشت، اما هنوز ازدواج نکرده بود؛ به‌خاطر عوض‌شدن نگاه بعضی از دختران عراقی به‌واسطه‌ی اینترنت و تلوزیون و نگاه به غرب! سیاسیون عراق را خوب می‌شناخت و تحلیل‌شان می‌کرد. غیر از یک نفر، از مابقی خیلی رضایت نداشت؛ از قرارداد ۲۵ ساله‌ی عراق و چین، رضایتمندانه سخن می‌گفت. نگاهش به نگاه ایران خیلی نزدیک بود. بعد از چند ساعت «خدمةالحسین» الان دراز کشیده و مثل خیلی از زوار سرش در گوشی است و البته کماکان به تلفن‌هایش پاسخ می‌دهد. هزاران نفر همچون «ابومحمد کرار»، گمنام و خالصانه در حال برگزاری بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی تاریخ‌اند؛ اجتماعی که مقدمات ظهور را فراهم خواهد کرد. ان‌شاءالله ✍عباس بابائی 📌مسیر مشایه-۲۷ مرداد ۱۴۰۳
سید یاسر، عاشقی از دیار کهگیلویه وجود مبارک کودکان در کاروان باعث شده تا شب‌ها پیاده‌روی کنیم. دیشب تا نزدیک اذان صبح رفتیم؛ واقعا خسته شدیم. روبروی یکی از مواکب نشستیم تا بعد از اذان صبح هم نماز بخوانیم و هم جای کسانی که بعد از نماز قرار است پیاده‌روی کنند، استراحت کنیم. «سیدیاسر» نیم‌ساعت قبل از اذان، اشتباهی نمازش را خوانده‌ بود و همین فتح بابی شد برای گفتگوی با او؛ گفتگویی که با مزاح ما با او آغاز شد و با بغض از سخنان او به هنگام اذان پایان یافت. کارگر ساختمان است که سال گذشته نتوانست مشرف شود؛ امسال اما دلش شکست تا همان دلِ شکسته راه را برایش باز کند. پول چند روز کاری که قبل از «اربعین» گیرش آمده بود، توشه‌ی راهش شد؛ اما نه آنقدر که بتواند خانواده را هم بیاورد. با تمام وجود فهم کرده بود که «اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند»! این فرق را در این می‌دید که هنوز ملت ما دارند شهید می‌دهند؛ آن هم در راه «حسین». این فرق را در راهی‌شدن میلیون‌ها نفر از ایران می‌دانست که غالب‌شان قشر مستضعف‌اند؛ کسانی که بارها پول‌شان را می‌شمارند که مبادا برای برگشت کم بیاورند! چه مثال حکیمانه‌ای زد: بسیاری اهل نماز نیستند، ولی در دستگاه «حسین» پیدای‌شان می‌شود؛ درست مثل کسانی که گاهی با انقلاب و آقا میانه‌ی خوبی ندارند، اما در همان برهه‌های حساس، میلیون‌ها نفر پای کار انقلاب و آقا هستند. «سیدیاسر» راست می‌گفت و حسینی! آخر او یکی از فرزندان گمنام «حسین» است. خوشا به حال «امام حسین» که فرزندانی چنین عاشق دارد. ✍عباس بابائی 📌مسیر مشایه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳
این برق لعنتی! کاروان‌هایی که مثل ما خانوادگی هستند، صبح بعد از نماز پیاده‌روی را شروع می‌کنند تا ساعت حدود ۹ صبح. هوا از این ساعت تا ۵ عصر بسیار گرم و طاقت‌فرساست و پیاده‌روی فوق‌العاده سخت. الآن پشت مسیر اصلی مشایه، منزل یکی از کریمان عراقی هستیم که الحق و الانصاف کم نگذاشتند‌؛ اما قصه‌ی قطعی برق چیز دیگری است که امان همه را بریده حتی عراقی‌ها را. حدود ساعت ۱۰ رسیدیم اینجا؛ تا الان که ساعت ۱۵ به وقت عراق است شاید بیش از ده بار برق شهری قطع شده و برق ضعیف خانگی نتوانسته جایش را پر کند. تازه همین برق نصفه‌ونیمه ماهیانه مبلغی حدود ۸ میلیون تومان روی دست‌شان می‌گذارد! خستگی راه بسیاری را از پا انداخته، اما تقریباً همه بیدارند و از گرمای فراوان بال‌بال می‌زنند. ✍عباس بابائی 📌مسیر مشایه - ۱۴۰۳
فاجعه‌ی مبارک؛ (توصیفی از وضعیت منازل عراقی‌ها در اربعین) منزلی که از گرما و خستگی به آن پناه آورده‌ایم، یکی از هزاران منازل اهالی عراق است که وضعیت این چند روزشان این‌گونه است: حدود ۵۰ نفر در پذیرایی و هال در حال استراحت‌اند؛ چند نفری از آنان فقط با یک لباس زیر(نه حتی زیرپوش!) و تعدادی هم هرازگاه در حال تدخین(سیگارکشیدن)! هم‌زمان که چند نفر در حال استحمام‌اند، عده‌ای وسط حیاط با بدن‌های نیمه‌عریان و لباس‌های خیس در حال پهن‌کردن لباس‌ها هستند و در طرف دیگر عده‌ای منتظر خالی‌شدن لباسشویی! بساط سیگار و پیپ در حیاط دائماً به راه است! تقریباً هیچ «اندرونی» برای صاحب‌خانه باقی نمانده که زوار فتحش نکرده‌باشند! تصور اینکه روی فرش پذیرایی خانه‌ات، ده‌ها نفر با لباس سفید‌شده از تعریق و پاهای سیاه‌شده از پیاده‌روی در حال غلت‌زدن‌اند یا در حال خوردن انواع نوشیدنی‌ها و خوراکی‌ها، برای دو سه تا سکته‌ی ریز و درشت کافی‌است؛ اما عشق به اباعبدالله باعث‌شده ذره‌ای و کمتر از ذره‌ای به روی کسی نیاورند! نکته‌ی عجیب اما آنجاست که علی‌رغم تکمیل ظرفیت منزل با وضع پیش‌گفته، به هیچ زائر تازه‌واردی نمی‌گویند: «ظرفیت تکمیل است!» تا مبادا تصور کند او را پیچانده‌اند! زائر خودش چرخی می‌زند‌؛ وقتی جایی نمی‌یابد، راهش را می‌کشد و می‌رود. این «خدام ابوسجاد» بی‌نظیرند. الان دارم تصور می‌کنم آنچه را خواندید، فقط تصویر یک ساعت از منزل من است! «ربنا افرغ علینا صبرا». خدا را شکر‌‌؛ الان که نوشته‌ام تمام شد، «برق وطنی»(دولتی) بعد از چند ساعت آمد. ✍عباس بابائی 📌منزل سیدسالم-مسیر مشایه ۱۴۰۳
🔴 نگویید جا مانده‌ایم! 🔸آیت الله جوادی آملی کسی که ‎قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت ‎ به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد. اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را برده‌اید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم. 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
توصیه، دستور یا... امروز تمام اعضای پیشنهادی دولت چهاردهم رأی آوردند؛ حتی آنانی که از اهالی فتنه بودند! اما مطلب ادعایی آقای پزشکیان مبنی بر دستور یا توصیه‌ آقا برای آمدن چند وزیر، علی‌رغم ناهمخوانی با سیره‌ی مستمره‌ی ایشان، از همان مطالبی است که بارها و بارها توسط سیاسیون و سیاسی‌کارها اتفاق افتاده است؛ یک بازی دو سر برد! اما سؤال آن است که در این‌گونه موارد، وظیفه‌ی روشنگری با کیست؟ یقیناً وظیفه‌ی «آقا» نیست؛ چراکه اولاً بارها ممشای خویش را در مثل این موارد اعلام فرموده‌اند و در ثانی ورود به جزئیات و پاسخ به این‌گونه شبهات، دیگر جایگاهی در افکار عمومی برای نفر اول حاکمیت باقی نمی‌گذارد. از طرف دیگر آنانی که هرازگاه مطالب‌شان این توهم را برای مخاطب ایجاد می‌کرد که سخنگوی بیت هستند، اخیراً «ناسخنگویی» خود را با صراحت اعلام کردند. پس چه باید کرد؟ مطلب بسیار روشن است، چون مواضع «آقا» بسیار روشن است؛ لذا برای روشنگری در این عرصه‌ی خطیر، باید مدیران ارشد نظام وارد گود شوند. در مقوله‌ی رأی اعتماد به وزرا، ادعای آقای پزشکیان مبنی بر توصیه و دستور «آقا» یا درست است یا نادرست؛ در هر دو حال مجلس و ریاست محترم آن باید از جایگاه رفیع «نفر اول نظام» دفاع می‌کردند؛ یعنی اگر «آقا» توصیه و دستوری نداشته‌اند، با صراحت اعلام می‌کردند و در برابر این خلاف‌واقع‌گویی، به وزرای ادعایی رأی نمی‌دادند. و اگر «آقا» گفته‌اند، باز هم با صراحت اعلام می‌کردند و نسبت به مخالفان روشنگری انجام می‌دادند که چه عاملی باعث‌شده تا ایشان از شیوه‌ی همیشگی خودشان عدول نمایند. اگر امکان گفتگوی رئیس‌جمهور با «رهبر انقلاب» در این مورد مهم وجود داشته، قطعاً استعلام نظر ایشان برای رئیس‌ محترم مجلس نیز فراهم بوده‌است. آنگاه با مشخص‌شدن «نظر آقا»، کیفیت رأی‌دادن‌ها و ندادن‌ها و نظارت‌ها و حمایت‌های بعدی مجلس کاملاً روشن می‌شد. همان‌گونه که آقای پزشکیان با «تنفیذ آقا»، رئیس‌جمهور شدند، امروز هم تمام افراد معرفی‌کرده‌ی ایشان، وزرای دولت و خادمین ملت شدند. فقط من از فردایی می‌ترسم که اقدامات ناصواب احتمالیِ این وزرا به‌ویژه آنان که ادعا شد به توصیه یا دستور «آقا» آمدند، همگی به پای «آقا» نوشته شود و «هیچ‌کس» پاسخگوی وظایف خود نباشد. ✍عباس بابائی ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
بار بگشایید... رسیدیم کربلا. الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه. وقتی از خیابان باب‌القبله چشمان‌مان به گلدسته‌های «حسین‌جان» افتاد، مثل میلیون‌ها زائر اولین واکنش‌مان اشک بود؛ اشک شوق و شکر و شرم! در اولین مکانی که می‌شد همگی‌مان روی زمین بنشینیم، نشستیم. از آقا تشکر کردم مثل تشکر بُریر: «به خدا قسم ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منّت نهاد تا برای یاری شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا در قیامت از شفاعت جدّت برخوردار شویم.» گفتم: «آقاجان! از خدا و پیامبر و علی و فاطمه و حسن و از شما ممنونیم که اجازه دادید در این مسیر پرنور اندکی اذیت شویم و سختی بکشیم.» گفتم:«حسین‌جان! یک‌سال است که تقریباً هر شب و روز دلهره داریم که آیا می‌توانیم زائرتان باشیم یا نه؟! خیلی آقایی کردید، آقاجان». برای همراهان «روضه‌ی گریه‌های حسین در کربلا» را خواندم؛ خیلی سوختیم. روضه که تمام شد، دو ساعت مجال شد تا اگر خواستیم و البته توانستیم، خودمان را در آغوش «حسین و عباس» رها کنیم. جمعیت غلغله بود و زمان کم؛ در بین‌الحرمین، اول رفتیم به سمت حرمِ «باب‌الحسین قمربنی‌هاشم». به ناگاه ماجرای عجیب مرحوم میرزای شیرازی و حضرت عباس به یادم آمد. چون نمی‌توانستیم وارد حرم «عباس» شویم، به همراهان که الآن دیگر تعدادشان کم شده‌بود، گفتم قدم‌های‌تان را آهسته بردارید تا برای‌تان ماجرایی تعریف کنم؛ عجب ماجرایی! جای همه‌ی عشاق خالی. چقدر چسبید؛چقدر اشک ریختیم و چقدر «پسر نازنین ام‌البنین» تحویل گرفتند. برگشتیم به سمت حرم «عشق»؛ فقط نیم‌ساعت زمان داشتیم تا اگر لایق و قابل باشیم پناه ببریم به «زیر قُبّه». حالا دیگر من بودم و علی. وارد که شدیم گفتمش با «آقا» حرف بزن؛ حرف زد. نفهمیدم چه گفت اما معمولاً خوب گدایی می‌کند! نمی‌دانم ما رفتیم یا «آقا» ما را کشیدند؛ تا به خودمان آمدیم «زیر قبه» بودیم؛ وای خدای من! خوشبختی مگر چیست؟ «به زیر قبه، تو را از خدا طلب کردم خدا کند ز سرم سایه‌ی تو کم نشود!» موج‌های مکرر و سهمگین عشاق به‌گونه‌ای بود که استخوان‌هایت را می‌خواست درهم‌بشکند؛ قبل از اینکه از ضریح دور شویم به سؤالی که علی روز قبل پرسیده بود و پاسخ داده‌بودم دوباره جواب دادم. گفت: پدر! قبر حضرت علی‌اکبر کجاست؟ و امروز «شش‌گوشه» و پایین پای پدر را نشانش دادم؛ یقین دارم دیگر از ذهن و قلبش نخواهد رفت. چه زود این دو ساعت تمام شد؛ خیلی زودتر از باقی ایام عمر! «اوقات خوش آن بود که با دوست به‌سر شد باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود!» باید وداع می‌کردیم؛ وداعی ناخواسته و تلخ و البته پر از امید برای «زیارت اربعین» سال بعد؛ ان‌شاء‌الله. ✍عباس بابائی 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
🔻 آقای پزشکیان داستان‌پرداز خوبی است! 🔹 آقای پزشکیان داستان‌پرداز خوبی است. این را من به شما می‌گویم که معلم داستان‌نویسی هستم. 🔹 توی داستان‌گویی ما یک جرقه داریم، یک تجربه داریم، یک هسته‌ی مبتنی بر واقعیت داریم که با خیال خودمان بسطش میدهیم و پروارش میکنیم و آب و رنگش میدهیم و تبدیلش میکنیم به انبوهی از شخصیتها و دیالوگها و موقعیتها و اتفاقها ما توی داستان تلاش میکنیم همه اینها را باورپذیر بسازیم و جلو ببریم. 🔹 خواننده‌های داستان با شخصیت‌های داستانی ذوق می‌کنند، با آنها غمگین می‌شوند همراه می‌شوند و اصلا یکی خودشان را هم‌رای و نظر با شخصی‌ها می‌دانند. 🔹 آقای پزشکیان توی صحن علنی مجلس، داستان‌سرایی کرد، نماینده‌های ساده و الکی‌انقلابی هم ذوق کردند و نظرهاشان عوض شد و با شخصیت پشت تریبون هم‌ذات‌پنداری کردند و رای دادند. 🔹 فارغ از جلسات کم‌مایه‌ی این روزهای مجلس که به زودی درباره‌اش خواهم نوشت، جلسه‌ی پایانی رای اعتماد، نمایشی بود از سادگی سطحی‌نگری و غیرانقلابی‌گری. 🔹 من نمی‌دانم سناریونویس جلسه‌ی رای اعتماد چه کسی بوده، ولی هر که بوده خوب نویسنده‌ای بوده. 🔹 من رهبر انقلاب را می‌شناسم حرف‌هایشان را دنبال می‌کنم، با نقطه‌های بنیادی نظرهایشان آشنا هستم و رویه‌ی حکمرانی و مدیریت‌شان را هم می‌بینم برایم مثل روز روشن است، بی‌اغراق می‌گویم مثل روز روشن است که آقای رییس جمهور برای رای اعتماد وزیرانش از کاه کوه ساخت و از هیچ همه‌چیز! 🔹 اجرای آقای رییس جمهور روی سن مجلس طوری بود که انگار یک روز رفته‌اند بیت رهبری دیزی گذاشته‌اند وسط و لیست وزرای پیشنهادی را داده‌اند دست رهبری و رهبری هم هرچه آقای رییس جمهور گفته را تایید کرده و تازه روی بعضی‌ها اصرار هم داشته و این وسط حتی اگر کسی خودش هم نمی‌خواسته وزیر بشود زنگ زده‌اند که هی فلانی! دستور آقاست که بیا سر فلان وزارت خانه. 🔹 یک طوری این کابینه به پای رهبری نوشته شد، که کابینه خود آقای خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری‌شان هم به پایشان نوشته نشد! 🔹 حالا وسط این داستان‌سرایی اوضاع نماینده‌های مجلس دیدنی است که غرق در داستان آقای رییس‌جمهورند و به‌به می‌گویند و با داستان هم‌ذات‌پنداری می‌کنند. 🔹 خیلی از این بزرگواران مجلس‌نشین از انقلابی‌گری، فقط سلام بر امام و شهدا و رهبر انقلاب را در اول نطق‌هایشان بلدند. بیشتر از این توی‌شان خبری نیست. کاش می‌شد آن نماینده‌هایی که به همه‌ی وزرا رای مثبت دادند را پیدا می‌کردیم توی بیلبوردهای شهری اسم و عکسشان را می‌زدیم و می‌گفتیم اینها را ببینید؛ این‌ها بی‌رای‌ترین و بی‌نظرترین آدم‌های مجلس‌اند! خودشان بلد نیستند چیزی را تحلیل کنند، هر کس بیایید و بگوید از آن بالاها گفته‌اند فلان، این‌ها رای می‌دهند، اینها را ببینید توی زندگی مثل اینها نباشید، ماست نباشید به بچه‌هایتان این‌ها را نشان بدهید و بگویید یاد بگیرند خودشان هم فکر کنند، نظر بدهند، انتخاب کنند. 🔹 شاید بعدها این نماینده‌ها درس عبرتی بشوند که چهارتا آدم حسابی بیشتر وارد مجلس بشود. 🔹 من مخالف کابینه وفاق نیستم مخالف این هم نیستم یک بار مجلس بیاید همه کابینه یک رییس‌جمهور را تایید کند. من مخالف تبدیل‌کردن صحن تصمیم‌های سیاسی کشور به تئاترم. من مخالف زودباوريم. 🔹 خیلی زود معلوم می‌شود که این هزینه‌ای که از رهبری شده واقعی نبوده این حرف‌ها دقیق نبوده، این وسط، واسطه‌هایی بوده‌اند که آش را شور کرده‌اند و اصلا ماجرا این طوری که در مجلس تصویر شده نبوده. خیلی زود معلوم می‌شود ولی روسیاهی این ماجرا حالاحالاها به چهره بعضی‌ها باقی می‌ماند. ✍ محمد رضا جوان آراسته 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
🔺نواختن شیپور از سر گشاد! 🔹امروز در ملاقات مردمی، یکی از مراجعه کنندگانم گفت که تمام مراحل مربوط به استخدام در آموزش و پرورش (اعم از آزمون کتبی و ...) را با موفقیت سپری کرده‌ اما نهایتا به او اعلام کرده‌اند که مشمول ماده ۱۹ است و امکان استخدام ندارد. گفتم ماده ۱۹ چیست؟ گفت یعنی نهاد گزینش اعلام کرده که به دلیل برخی مواضع سیاسی و امنیتی صلاحیت ندارم. گفتم مگر چه کرده بودی؟ پاسخ داد که در ایام اغتشاشات زن زندگی آزادی، یک استوری در حمایت از اغتشاشات گذاشته بودم و حالا به خاطر همان، اجازه نمی‌دهند که معلم شوم. گفتم که خب من چه کنم؟ حق با آنهاست و کاری از دست من ساخته نیست؛ معلمی کاری خطیر است و صلاحیتهای خودش را می‌طلبد. 🔹اما او در پاسخ گفت که اگر این نوع موضع‌گیری‌ها اینقدر اهمیت دارد که حتی یک معلم را هم با اینها غربال می‌کنید پس چرا دیروز در مجلس، برخی وزرا که در آن ایام، ده‌ها برابر بیش از من علیه نظام موضع‌گیری داشتند را رای اعتماد دادید؟! برخی نهادهای امنیتی که حتی از استوری یک معلم نیز کوتاه نمی‌آیند چطور ده‌ها موضع ضد امنیتی را برای مقام عالی وزارت نادیده می‌گیرند؟! متاسفانه هیچ پاسخی برای ایشان نداشتم جز آنکه نزد وجدان خود اعتراف کنم که ظاهرا برخی دوستان ما عادت کرده‌اند که شیپور را از سر گشادش بنوازند! ✍دکتر منان رئیسی؛ نماینده‌ی مردم قم 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
گناه کبیره؟! هنوز اتفاق حیرت‌انگیز مجلس که ذهنم را از مسیر مشایه تا ایران درگیر کرده، رهایم نمی‌کند؛ رأی‌آوردن تمام وزرای کابینه‌ حتی آنانی که در فتنه‌های ۸۸ و ۱۴۰۱ نقش‌آفرین بودند را نمی‌گویم؛ مرادم خلاف واقعی بود که به «امام‌جامعه» نسبت دادند و عده‌ی زیادی از نمایندگان سکوت کردند! یا للعجب! مگر اینان از مواضع «ولی‌جامعه» مطلع نبودند و این سخن آقا را ندیده بودند که فرمود: «مبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که بر خلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح می‌شود، در خفا به بعضی از خواص آن نظر را منتقل می‌کند که اجرا کنند؛ مطلقا چنین چیزی نیست، اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطایی است. اگر نسبت بدهد، «گناه کبیره‌»ای انجام داده است.» اگر احتمالاً در فردایی که دور هم نیست، اقدامات غیرانقلابی و ضدمردمی بعضی از وزیرانی که حاضر نشدند با فتنه‌ای که خط قرمز آقا بود مرزبندی کنند، به پای «امام‌خامنه‌ای» نوشته شد، چه کسی متضرر می‌شود؟! اگر خبیثان رسانه‌ای غرب‌گرا درست مثل برجام، توپ ناکامی‌های احتمالی آن روزِ وزیران را در میدان «ولی‌ّفقیه» انداختند، چه باید کرد؟! البته رسانه‌های نانجیب اپوزیسیون بلافاصله بعد از سخنان عجیب رئیس‌جمهور در مجلس و سکوت عجیب‌تر نمایندگان کارشان را شروع کردند و گفتند: «این دولت نه دولت سوم روحانی بلکه دولت آخر [آقای]خامنه‌ای است!» سخنی که می‌تواند به گفتمانی بدل شود که به‌شدت باورپذیر و تجربه‌شده است و آن هنگام که با دستگاه عظیم رسانه‌ای غربی، عبری و عربی به ذهن و دلِ مردان و زنان و پیران و جوانان این دیار تزریق شود، کمتر کسی است که بتواند در برابر این سم مهلک مقاومت کند و مسموم نشود! در آن روز کذایی که هزاران بار دور باد از این ولایت و ملت، چه کسی دوباره از «بزرگ‌ترين دستاورد انقلاب و عزیزترین وصیت امام و شهدا» دفاع خواهد کرد؟! آیا غیر از همین جوانان مؤمن انقلابی همیشه‌وسط‌میدان که مدام با برچسب‌های ناجوانمردانه‌ نواخته می‌شوند، کس دیگری سینه سپر می‌کند؟! اگر در دوره‌‌ی روحانی سخن از «عقلانیتی» بود که نتیجه‌اش «برجام نافرجام» شد‌، اکنون هم بوی «عقلانیتی» به مشام می‌رسد که العیاذ بالله می‌تواند «ولی‌ّفقیه و اوامرش» را به مسلخ «مصلحت‌اندیشی‌های ناصواب» ببرد. ✍عباس بابائی ۳شهریور۱۴۰۳ 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
🔺 اولین حاشیه وزیر جدید نفت 🔹بازگشت فرد برکنار شده توسط بازرسی ویژه و دستور شهید رئیسی 🔸نمایندگانی که شروط آقا را لحاظ نکردند و در برابر نسبت غیرواقع به ایشان سکوت کردند، در تمام خطاهای احتمالی وزیران سهیم‌اند! 🇮🇷عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec