🔰 #گزارش_تصویری
⚫️ ایام فاطمیه ۱۴۰۰ , روز سوم
▪️ با حضور حاج آقای زمانی
@abasaleh_m1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شنیدنی یک پدر شهید...😔
صحبتهای دلنشین حجتالاسلام پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولای_مهربان
پروردگارا
به دیدگان ناقابل ما نه
به بغض و اشکها رهبرمان
🤲🏻 عجل لولیک الفرج 🤲🏻
تقویت #حافظه
📚مطالعه، حافظه را تقویت می کند
مطالعه مستلزم به خاطر سپردن جزییات، رویدادها و سیر مطلب و در کتب ادبی، موضوع داستان، مضمون و شخصیت هاست و میتواند موجب تقویت حافظه شود.
جدول کلمات متقاطع هم نمونه ای از بازی هایی است که می تواند ضعف حافظه را کاهش هد.
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله
#دشمن_شناسی
علی میدونست که زهرا خودشو سر پا نگه داشته...😔
دست شکسته، کمر شکسته ...
زهرا نگه داشته خودشو
سلمان و اینا رو حضرت به یه اشاره گفت بیعت کنید اینا تو صفوف رفتن حضرت فرمود سلمان به داد زهرا برس...
بگو درود بر تو عملیاتت موفق شد دیگه به خودت زحمت نده...
اقا سلمان اومد گفت دختر رسول الله علی میگه کار تمام شد...
تا اینو گفت زهرا افتاد بیهوش شد
زهرا افتاد بیهوش شد ابوبکر به او نگاه کرد مسلمونا همه دارن زهرا رو نگاه میکنن الانه که از خواب غفلت بیدار بشن...
به علی گفت پاشو برو زهرا رو جمع کن، دست علی رو باز کردن رفت زهرا رو کشید برد تو خونه یه پرده در خونه اویزون کرد قضیه تمام شد و بیعت هم نکرد!!
حالا زهرا تو خونه افتاده، باید به هوشش بیارن
کمرش شکسته... بازوش....😔
پیغمبر اکرم فرموده بودن:
فاطمه بِضعَتةٌ مِنی فَمَن آذاهَا فَقَد آذانی
فاطمه پاره ی تن منه هر کس او را اذیت کنه منو اذیت کرده
اینو همه ی مسلمونا شنیده بودن...
این ۱۱ نفر چون بیعت کردن دیگه رفتن تو صفوف با فاصله تو صف های جماعت نشستن...
این به بغل دستی گفت فلانی یادته پیغمبر گفت فاطمه بِضعتةٌ مِنی؟!
-گفت اره!!
گفت اینا که فاطمه رو زدن که...؟!
کمرشو شکوندن که...
-راست میگی 🤔
+پیغمبر نمیتونه از این راضی باشه
-نه
+پس این چجوری جانشین پیغمبره؟!
-راست میگیا
این به اون بگو اون به این بگو...
یهو جو تو مسجد پیچید عه...
به ابوبکر رسید چی کار باید بکنه؟!
ما باید بریم از زهرا رضایت بگیریم قضیه حل بشه
اومدن سراغ علی، علی که قرار بود فراموش بشه تا بُکشنش شد طرف مذاکره...
+علی
-بله؟!
+ما میخوایم بیایم عیادت زهرا ازش معذرت خواهی کنیم
-من باید به زهرا بگم اجازه بده
حضرت فرمودن نمیخواد بیان یه چند روز معطلشون کرد، تو مدینه یهو شایعه شد علی نمیزاره...
حضرت فرمود بیاین...
ابوبکر و عُمَر میخوان بیان دیدن دختر پیغمبر خب زنه، با یه گروهی از زنهای مدینه اومدن
نشستن ...
دختر رسول خدا حالت چطور؟!
حضرت یه آهی کشید...گفت حالم چطوره؟!
از دنیای شما بیزارم دارم میرم ...
گفت و گفت...
یهو گفت: ابوبکر شنیدی پدرم گفت فاطمه خدا به رضای تو راضی میشه و به غضب تو غضب میکنه؟!
گفت: آره شنیدم
گفت: عُمر تو هم شنیدی؟!
آره شنیدم
فرمود: ابوبکر شنیدی پیغمبر گفت :
فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی
گفت: اره شنیدم
فرمودن عُمر تو چی؟!
گفت: آره شنیدم...
میبینید از این دوتا اقرار گرفت...
فرمود: خدایا شاهد باش من از این دوتا راضی نیستم...
این پارچه رو کشید رو صورتش دیگه حرف نزد
هر چی گفتن یا بنت رسول الله
یا غرة عین رسول الله ....
نخیر...
علی ابن ابیطالب فرمود پاشید برید فاطمه رو به بیهوشیه
پاشدن اومدن ...
اون زنها هم اومدن بیرون، زنها مورد سوال قرار گرفتن
چه خبر ؟!
فاطمه از دست اینا راضی نیست...!!
اوضاع بدتر شد چه کنیم این جو رو بشکونیم...؟!
حالا دیگه زهرای مرضیه رو به اخرتِ...
اون جلسه که اومدن فهمیدن، میدونید زهرای مرضيه سلام الله کلا جسمش ضعیف بود، خب کمرش که شکست ...
سینه هم که سوراخ شده بود...
دست هم شکسته بود...
مداوا هم نمیشد...
این شروع کرد ضعیف شد، این ضعیف شدن یک مطلبی داره که علی ابن ابیطالب مثلا موقع غسل کمک کار نداشت موقعی که زهرا رو میخواست تو قبر بزاره کمک کار نداشت..
من گفتم علی کمک کار نمیخواست...😔
چرا ؟!
زهرای مرضیه ازش چیزی نمونده بود اصلا...😔
روایت درمورد زهرا چی میگه ؟!
از زهرا یه شبحی مونده بود...
خب زهرای مرضیه داره میره، اینا فهمیدن...
گفتن چی کار میکنیم تو تشیع جنازه اش میایم میزنیم تو سرو کله ی خودمون ...
اقا دختر پیغمبر چه و چه ...
یه گنبد و بارگاه درست میکنیم بعد میریم عزاداری بعد میگیم همه چی تمام شد
زهرای مرضیه اینو از دست اینا گرفت
اون شب اخر فرمود علی جان بیا بشین وصیت نامه نوشتم نه اینکه بگه وصیت کنما و بنویس گفت نوشتم...
چی نوشتی؟!
یا علی منو شبانه غسلم کن...
شبانه کفن کن...
شبانه دفن کن...
و قبرمو به کسی نشون نده...
بخش پنجم - واحد (من قازیم تیترین الریمنن بو مزاری) - حاج مهدی رسولی.mp3
22.95M
واحد #ترکی (من قازیم.. )
بامدّاحی: #حاج_مهدی_رسولی