eitaa logo
🍀 به رنگ روشن چشمت 🍀
151 دنبال‌کننده
31 عکس
22 ویدیو
0 فایل
سروده های عباس دمیرچی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه شرقی نه غربی نه تورانی ام من از شهر قزوین و ایرانی ام و  همشهری تاپ زاکانی و نسیم شمالی که طوفانی ام چنین است اصلم ، شکیبا و فیض ! ببم جان مبادا  بسوزانی ام بـــیــفــتـــم اگر زین رقابت برون مــقــصـــر شمایید و من ثانی ام اگر از رقیبان جدایم کنید بگویم  به نوعی دگر  من  کی ام ؟!😊 شعر از : @abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز دل را خواستم پنهان کنم ، اما چه سود ! مَطلَع شعری که گفتم وصف چشمان  تو بود . شعر از: @abbasdamirchi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به چشمانت قسم , من دل سپردم زهجرانت نرنجیدم که مُردم شنیدی واژه لحظه شماری ؟ هزاران لحظه در لحظه شمردم دو جان را قبل و بعد گل نهادم پس آنگه نام زیبای تو بردم شعر از : @abbasdamirchi
ای خوشا وقتی که در دل ، عشق طغیان می‌کند می کِشد هستی به میدان ، صحبت از جان میکند می نهد انگشت حیرت بر دهانش کائنات زانچه در  تشویش مَسلخ ، دستِ ایمان میکند می رود با پای سر تا سر نهد بر پای عشق عاشق دلباخته اینگونه احسان  میکند می بَرد فرزند خود را زیر تیغ تیز خویش بی چه و چون و چرا  اجرای فرمان می کند مستی دیدار دلدار است و سرمست از لقا هر چه معشوقش بخواهد هر زمان ، آن میکند   می نهد گردن به زیر پای عهد بندگی می رهد از بند و تَرک صحن زندان می کند باد کبر و خودپرستی را  نیارد در شمار در هوای حضرت معشوق طوفان می‌کند شعر از : @abbasdamirchi
آختار منی تاپ ، ایتمیشم آشوب جهاندا غرق اولدی وجودیم نجه گور  قعر زماندا ساتدیم چوخ اوجوز  عمری ، هوا و هوس ایچره گوردوم یری ، امّا  بوکیلان قدّی آلاندا غفلت گجه سی هچ خبریم اولمادی آی یوخ!!! دوردوم یوخودان  ، گول سارالیب ، گونده باتاندا کور و کر و لال و فلج و بی ثمر اولدیم دیز اوسته تقلّا  ایلَدیم  سازی چالاندا ! باغدان اِشِیگه چیخدیم و باقلی قاپو قالدی دوشدوم ال _ ایاق آستینه درگاهی آچاندا بایرام گونی یاتدوم  ،  چمنین  رونقی گِدّی صحرایه گدیب  ، قیش سویوقی  جانی آلاندا افسوس اوتی دی یاندوریری باشدان _ ایاقیم هر یرده و هر لحظه ، اویاق یا که یاتاندا هشدار ! که سو ایستری گلزار جوانلیق یوخدی اثری یاق_یاقیشین ، فصل خزاندا شعر از : @abbasdamirchi
اینچنین باید نشانی را نوشت انتهای مهربانی ها ؛  بهشت شعر از : @abbasdamirchi
گرفتم سراغی ز اهل بهشت خدا  داد  دیشب نشانی ی تو شعر از: @abbasdamirchi
غروب یا که طلوع ، هر دو دلربا  با تو کویر یا که چمن ، هر دو باصفا  باتو جهنم است بهشتی که دوست آنجا نیست بهشت ماست جهنم ، اگر که ما ، باتو.... شعر از : @abbasdamirchi
بیا بهشت روی خود نصیب این زمانه کن بیا نوای ناله را  طنین یک  ترانه کن نگاه باغ و بوستان در انتظار دیدنت بیا گل محمدی ، بهار را بهانه کن شعر از : @abbasdamirchi
دستهایت تا خدا‌‌‌....شاید رسید چشمهایم غیر زیبایی ندید میشود با این قیامت قامتت از بهشت آسمانها ، سیب چید شعر از : @abbasdamirchi
به محضرت که رسیدم ، سلام ، یادم رفت به محض دیدن رویت ، کلام ، یادم رفت سوال کردی و گفتی بگو که نام تو چیست؟ سلام خاطرم آمد  که  نام ، یادم رفت تو شعر خواندی و من هم غزل شروع کردم زبان به لُکنت و بیتم  مدام ، یادم رفت رُسوم  میکده را برشمرده  ، پرسیدی بگو مراحل آخر ، که جام  ، یادم رفت تو حرف میزدی و بنده هم سراپا گوش اسیر چشم تو بودم که دام  ، یادم رفت نگاه رهگذران را  اگرچه میدیدم به پشتِ سر ، خطر اِزدحام ،  یادم رفت خواص ، بر حَذَرَم داشت از عواقب عشق چِهِل کلاغ و هَوارِ عوام ، یادم رفت تو رفتی و سر من خورد بر در و دیوار نشانی و جهت کوی و بام یادم رفت شعر از : @abbasdamirchi
شبی رفت و ز همسایه کمک خواست صدایش کرد و مقداری نمک خواست ازو  پرسید فرزندش ، که  مادر : نمک در خانه ، بسیار است آخر چرا رفتی چرا کردی چنین کار بیا و خواهش بیهوده بگذار جوابش داد مادر ای گل من نمک ، اکنون نبوده مشکل من بیا بشنو بگویم آنچه راز است تو می بینی که او اهل نیاز است مکرر چیزکی می‌خواهد از ما به هر خواهش بلرزد کل اعضا طلب کردم از آن چیزی که دارد درون کاسه ام قدری گذارد چنین کردم که بر دستش ، نگاهم _ بیفتد تا که از شرمش بکاهم مرا  هم او بخود محتاج بیند سوال دیگرش آسان گزیند شعر از : @abbasdamirchi
از خاک و با خاکیم و آخر در دل خاک بنگر میان خاکبازیها  ، چه غوغاست !!! شعر از: @abbasdamirchi
مهربانی ،  دلبری ها را ، در  است روی  خوش ، بر قامت  تن ، زیور است چشم  و ابرو  و  رخ  و  زلف نگار در کتاب عشق ، فصل آخر است قصه لیلی و مجنون را بخوان صورت زیبا ،  نه حُسن  دلبر است می کشاند سوی خود عطر گلاب بوی گل بر روی گل ، اولی تر است شعر از : @abbasdamirchi
چو خواهی کسی را قضاوت کنی به چشمان خود نیز باور مکن ! مده دودمان کسی را  به باد مریز آبرو و شناور مکن ‌چو علم تو  و واقعیت دوتاست به نادانی ، آن دو  برابر مکن شعر از : @abbasdamirchi
‍ ‍ ‍ دلم بردی ، چو رخ بنمودی ای گل ز درد و غم مرا آسودی ای گل بهشت جاودان ، شرح جمالت در باغ جنان بگشودی ای گل   شنیدم وصف حور و  جام و ساقی سرآمدتر ز آنها بودی ای گل مسیر تا قیامت رفتنم را به یک ناز و ادا پیمودی ای گل مرا قول هزاران بذل و بخشش تو خود سر منشا هر جودی ای گل شعر از: @abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رَبَّنا آتنا ؛ کمی از عشق شادی اش هم نشد غمی از عشق شستشو کن دل سیاهم را   گر به باران نشد نَمی از عشق شعر از : @abbasdamirchi
دل از همه بریدم و ندیده عاشقت شدم به سوی تو دویدم و ندیده عاشقت شدم قسم  بنام  نامی ات که شرح هرچه پاکی است بنام تو رسیدم  و ندیده عاشقت شدم گذشته ام ز بوستان و دیده ام هزار گل ز عطر تو شنیدم و ندیده عاشقت شدم شبی به روی دفترم رقم زدم رخ ترا مثال مه کشیدم و ندیده عاشقت شدم به روز و شب خیال تو گرفته روح و جان من ز شش جهت بریدم و ندیده عاشقت شدم ز تلخی فراقها  ،  ز فوج رنج  و داغها ز دردها رهیدم  و ندیده عاشقت شدم کرامتی نصیب کن  ،  عنایتی غریب کن که وصف تو شنیدم و ندیده عاشقت شدم شعر از : @abbasdamirchi
آبروی ماه دختر اگر نبود ، گل رنگ و بو نداشت خورشید پشت کوه ، ماه آبرو نداشت بتخانه خالی و میخانه ها خراب ساقی بینوا  ،  می در سبو نداشت دختر اگر نبود ، در عالم وجود گیسوی کائنات ، یک رشته ، مو نداشت دختر اگر نبود ، احساس مرده بود سازنده نوا، نی در گلو نداشت شعر از : https://eitaa.com/abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام عشق آغاز میکنم غزلم را به نام عشق ای منتهای خواهش دلها.... ، امام عشق از درد دل بگویم و از لذت وصال با شعر و وزن و قافیه ، شرح کلام عشق مبهوت و مات روضه ی رضوان بارگاه یک بوسه بر ضریح مزارت ، تمام عشق وقتی که می رسم به حریمت ، ز شوق وصل گل میکند به قطره ی اشکی ، سلام‌ عشق جان میشود به عطر حرم ، مست و بی قرار دل می رود به پایِ سَرِ خود ، به دام عشق چون قطره ای به سیل خروشان زائران صد شکر ، شد به نام دلم  از سهام عشق پروانه ها به دور حرم پیله کرده اند تابنده شمعِ شعله ورِ مستدامِ عشق نوشیدم از زلال شرابی ز صحن تو مست و خراب  هر دو جهانم ز جام عشق جز عشق و عشق ، واژه ی دیگر نیافتم هر آنچه دیده ام ، همه جا ازدحام عشق شاعر : @abbasdamirchi
شبی رفت و ز همسایه کمک خواست صدایش کرد و مقداری نمک خواست ازو  پرسید فرزندش ، که  مادر : نمک در خانه ، بسیار است آخر چرا رفتی چرا کردی چنین کار بیا و خواهش بیهوده بگذار جوابش داد مادر ای گل من نمک ، اکنون نبوده مشکل من بیا بشنو بگویم آنچه راز است تو می بینی که او اهل نیاز است مکرر چیزکی می‌خواهد از ما به هر خواهش بلرزد کل اعضا طلب کردم از آن چیزی که دارد درون کاسه ام قدری گذارد چنین کردم که بر دستش ، نگاهم _ بیفتد تا که از شرمش بکاهم مرا  هم او بخود محتاج بیند سوال دیگرش آسان گزیند شعر از : @abbasdamirchi
...که خدا را ببرد ! می کِشد روسری از سر که حیا را بِبَرد زده بر قلعه ی ایمان که خدا را ببرد به ستوه آمده از عفت و پاکی و وقار باید اول بفریبد که وفا را ببرد شرف و غیرت ما را به گروگان گیرد یک به یک باز کند جامه ما را ببرد آتش افروخته شیطان که بسوزاند جان عهد و پیمان شکند صلح و صفا را ببرد چادر مادرمان ، دست دعا ، وقت قنوت... سخت کوشیده که تاثیر دعا را ببرد هدفش بیشتر از غیرت و ناموس و شرف... باز گردد پس از آن ، نان و نوا را ببرد قصد او نیست فلان شهر و گروه و قومی آمده هیمنه ما و شما را ببرد سارق دار و ندار است ، چو عریان گشتیم _ چارق پاره و ناچیز گدا را ببرد ! شعر از : @abbasdamirchi
عروسی ماه و خورشید ______ ماه و خورشید است داماد و عروس آسمان ، تالار این مهمانی است کهکشانها ، چلچراغ بزم عشق عرش هم از پرتواش ، نورانی است فاطمه(س) همپای همراهش  علی(ع) است مصطفی(ص) مامور چاوش خوانی است شعر از : عرض تبریک به همراهان عزیز @abbasdamirchi
به پشت پنجره انتظار  رو به  غروب نگاه بی رمق بی قرار دانی چیست؟! شعر از : @abbasdamirchi