eitaa logo
🍀 به رنگ روشن چشمت 🍀
149 دنبال‌کننده
33 عکس
24 ویدیو
0 فایل
سروده های عباس دمیرچی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷خبر گَلمَدی  🌷 گوزوم یولدا  قالدی ، خبر گَلمَدی هامی گلدی و بیر نفر گلمدی ایراق دوشدی یوسف ، اورک اولدی قان یاشیل کُهنَگیندن ، اثر گلمدی کوچوب گِدّی یعقوب کنعانیدن آنا وِردی جان ، بیر نظر گلمدی سینان قامتیندن  ، گوزه چکماقا... نه اولدی که بیر مختصر گلمدی گِجه یاتمادوم تا آچام قاپونی اوتوز ایل  گچیب ، خوش سفر گلمدی باتوب گون ، دوشوب جانه هجران غمی خدایا قوجالدیم ، سحر گلمدی شعر از : روزهای پایانی مرداد و شهریورماه ۱۳۶۹ همراه بود با خوشحالی زایدالوصفی ناشی از بازگشت آزادگان عزیز و البته برای ما عجین با اضطراب از اینکه نام گمشده مان در لیستهای اعلامی نباشد که البته نبود..... عرض تبریک به آزادگان عزیز که حق بزرگی بر گردن ما دارند. @abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز پنجره در دل پنجره رازی است که از شوق نسیم پرده رقصیده و دیدار به فردا مانده بارها آمده فردا که به فردا موکول دل دیوانه جدا از من و آنجا مانده شعر از : @abbasdamirchi
در دل اقیانوس یک زلیخا عاشق یوسف شد و صد داستان ... قصّه صدها هزار عاشق ، نگنجد در بیان غافل از انگشت خود شد ، روی یوسف هرکه دید این حسین(ع) است و ز عشقش میرود از سینه ، جان شعر از : قطرات ناچیزی در دل امواج خروشان عاشقان اباعبدالله(ع) اربعین سال ۱۴۰۲ دعاگوی همه همراهان و دوستان و ملتمسین دعا بودیم . @abbasdamirchi
پرچم صلح حسن(ع) ، سبزترین رنگ بهار شرر سینه ولی ، سرخی عاشورا بود شعر از : عرض سلام و تسلیت محضر همراهان عزیز @abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتحاد گرگ با سگهای هار کاسه ی خون ، طعمه ی شام و ناهار نیست از اوصاف انسانی نشان ننگ و نفرین بر وجود نحسشان می‌چکد خون از گلوی کودکان جمله ی کفتارها خوشحال ازآن حکمرانان عَرب در عیش و نوش پنبه در گوشند و لبهاشان خموش بی مروّت حاکمان زشتخو بُرده از فرزند آدم آبرو پس چه شد آزادی و حق بشر !؟ سازمانهای ملل را کو ثمر!؟ کیست تا یاری کند مظلوم را ؟! کیست حامی ملت محروم را  ؟! کیست مانع بر سَرِ  وحشیگری کیست حاکم تا نماید داوری شعر از : @abbasdamirchi
چقدر قافیه تنگ است در سرودن عشق مرور کردم و  آخر ، رسیده ام به دمشق شعر از : ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد @abbasdamirchi
کوچه های خاطرات در کوچه های خاطراتم ، پابرهنه _ دنبال حس کودکی هایم دویدم با پای سر رفتم به قصد بام و ایوان از نرده  و از نردبان چیزی ندیدم ناز صدای دلنشین رفتگان را با گوش جان ، از نغمه بلبل شنیدم تا باز بینم عکس ماهی از شبی دور از موج آب برکه ها منّت کشیدم از آن زلال چشمه ی پاک و دل انگیز با ساغر دستم حریصانه چشیدم چندی نشستم روی سنگی با دلِ تنگ چون خواب ، یک روز  خیالی آفریدم یکباره دیدم کودک همبازی ام  را موی سفیدی بر سر و رویش ... بُریدم ! نزدیکتر دیدم به چشمانم زمین را دریافتم من راهی ی خاکم ...  خمیدم ! شعر از : @abbasdamirchi
برگی رهایم 🍁🍂🍁🍂🍁 گم کرده ام چیزی میان فصلهایم گویی بهاری گم‌ شده در زیر پایم رنجیده ام از  سوز و جور باد پاییز این سو و آن سو می روم ،  برگی رهایم شعر از : @abbasdamirchi
بیا به خانه ما ، هندوانه قسمت کن ز شعر حضرت حافظ ،  ترانه قسمت کن دلم گرفته بیا ، شوق دیدنت دارم برای بارش باران ، بهانه قسمت کن به روی کُنده زانو ، سرم به درد آمد برای گریه ام اینک ، تو شانه قسمت کن در این بلندی یلدا  ، گره ز مو بگشا مسیر مبهم شب را ،  نشانه قسمت کن بساط و نقل و نباتی اگر نبوده و نیست بیا و شهد حضورت شبانه قسمت کن به دور کرسی مهرت ، بگیر فال مرا صفای صحبت خود ، عاشقانه قسمت کن انار مهر و محبت ، بیار و در این جمع تعلّلی نکن و دانه دانه قسمت کن در این سراچه غمها ، بیا و از سَرِ لطف بپاش بذر امید و جوانه قسمت کن بگیر دلهره  و اضطراب و تشویشم سرور و شور و شعف ، جاودانه قسمت کن خزان رسید وزمستان دمید  و برف آمد بر این تلاطم دریا ، کرانه  قسمت کن شعر از : @abbasdamirchi
چیلله* گجه سی گّل بیزه تا عومروم اوجالسون خوشلوق چکلیب صبحه کیمی،  غملر آزالسون قیش گَلدی و قار یاقدی ،  سویوق چاتدی اتاقه گَل قویما  وفا ایستیسی  بیر لحظه آزالسون بلبل ایوینی باد خزان ییخدی ،  یوموردی قویما قاناتی برگ‌خزان گونه ، سارالسون نوروز اولاجاق ، بهمن و اسفند ، گدندی بیچاره زغالین اوزی قوی قالسی قارالسون *بنا به پیشنهاد بجای یکی از دوستان کلمه "یلدا" را به "چیلله" تغییر دادم که شعر کاملا ترکی باشه شعر از : @abbasdamirchi
شب خرداد هم ، یلداست بی تو تب مرداد ، در سرماست بی تو چه فرقی میکند شب یا که روز است رخ خورشید ، ناپیداست بی تو بیا و رخ نما ای آفتابم گلستان نیز نازیباست بی تو کنار مردمِ بسیارم ، امّا دلم تنهاترین ، تنهاست بی تو شعر از : @abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توفیقی حاصل شد تا در اجتماع میلیونی و بی نظیر مردم تهران برای تشییع سردار سلیمانی عزیز ، ابیاتی از سروده ام در این خصوص را در میدان آزادی  بخوانم . فیلم تهیه شده از طریق دستگاه گوشی همراه توسط دوست عزیزم حاج محمدآقای دمیرچی در میان ازدحام جمعیت است که از کیفیت مناسبی برخوردار نیست . سلیماندی ؛ بوجور قانه بویاندی بو سلطاندی که مظلومانه یاندی سالوب میخانه عشقه هیاهو شراب نابیدی ، دوشدی  جالاندی توکوپدور قانینی دشت بلایه دییب لَر  عاشقین  ، امضاسی قاندی پراکنده اولوب صحرایه جسمی آدی قاسم دی و اکبر نشاندی اولوبدی حضرت زینب (س) فداسی سینوب قامت  ، عَلَم یاتدی ، اماندی چکردی حسرت فیض شهادت که قرخ ایل اشتیاقی ، داستاندی شهید اولدی سرافرازانه سردار شهید کربلایه میهماندی یاتوب آرام  ،  عباس علمدار نه اولدی ، گوئیا ختم جهاندی جگرلر قان اولوب ، هجران غمینده قَلَمدَه  یازماقا  چوخ ناتواندی قاچوب پنهان اولوب روباه مکار گورور کی سینه میز آتش فشاندی شاعر : @abbasdamirchi
شعر سروده شده در زمان دریافت نشان ذوالفقار توسط سردار سلیمانی _____ ای تیزی ذوالفقار ، سردار فرمانده بی قرار ، سردار جان برکفِ خطِ جنگ و پیکار سرلشگر باوقار ، سردار ای تشنه شربت شهادت ای در صف انتظار ، سردار از سفره انقلاب ، سهمی ! بر چهره ات آشکار ، سردار تکفیری و داعشی مزدور از دلهره ، در فرار ، سردار از قامت سبز تو ، قیامت... برپا شده ای سوار ، سردار لبخند تو در کنار یاران دل میبَرَد ای نگار ، سردار آزاد شده دمشق و بغداد از فتنه بی شمار ، سردار نازم به مدال ذوالفقارت ای مایه افتخار ، سردار شاعر : @abbasdamirchi
آتشی بر جان ما انداختی غیرت ما را مگر نشناختی  ؟! ای شغال زرد موی حیله گر خبط کردی ، کار خود را ساختی کرده ای صدها قمار و برده ای در قمار آخری  ،  بد باختی از هیاهوی تو ، ما را باک نیست کوه را ترس از خس و خاشاک نیست پاکبازیم و به راه ملک و دین مهلت و اغماض بر ناپاک نیست آسمانی شد اگر سردار ما بر سر و روی تو غیر از خاک نیست در مصاف شیر ، ای روباه پیر گشته ای مغلوب و در دستش اسیر نیست اینجا کشور آل سعود یاوه گویی بس کن و عبرت بگیر از فشار حرص و جوش و اضطراب گفت مظلومِ بهشتی ، رو بمیر این که دیدی نقطه آغاز ماست حرف  اول  از  متون راز ماست ای یزید جانی دنیای شرّ فرصت تیغ حکایت ساز ماست نعره موشک به بالای سرت ذره ای از قدرت  اعجاز ماست ای وجود نحس و ناپاک و پلید می چکد از دست تو خون شهید برده ای آرامش از روی جهان گرگ وحشی مثل تو عالم ندید ای خوش آن روزی که در صدر خبر ماجرای محو و مرگت را شنید ** گاوها را چون که میدوشی مدام گشته ای  ای بیخرد در فکر خام بر دهانت شهد ریزد  او  اگر زهر می گردد ز ما  هرلحظه کام دور شو از ما و گم کن گور خویش گر نه می سوزی به آتش ، والسلام شاعر : @abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر کوه است و ما در دست طوفان پدر سَرو است و ما در سایه آن ندارد کاخ مصر و تخت شاهی صفای کلبه ی محزون کنعان جهان زیباست با او ، گر نباشد_ نمی ارزد پشیزی ثروت جان اگر داری بدان صاحب قَرانی گدای مفلسی بی او ، به قرآن شعر از : مداحی استاد کربلایی رشید ملکی عزیز در مدح مولی الموحدین امیرالمومنین علی عليه السلام در سال ۱۳۸۷ در مراسم بازگشت از حج روح همه پدران آسمانی و پدر حقیر ، غرق در دریای رحمت الهی . عرض تبریک بر یکایک پدران و مردان عزیز @abbasdamirchi
استوارِ بیقرار هر لباسی بر تنت ،  زیباتر از آن دیگری ساده و سنگینی و از ما چنین دل می بری سبز می پوشی گهی ، گاهی سفید و گاه زرد گاه عریان می شوی ، دشت و دَمَن را زیوری دستهایت رو به سوی خالق است و بی ریا سیب می بخشی به ما و ناز ما را می خری استوار و بی قراری تا که باز آید بهار در میان باغ باشی سایه بان هر سَری شعر از : @abbas_damirchi
يوسف به شهرت درجمال ، خالي است بر رخسار او صد يوسف مصري كنون صف بسته بر ديدار او شاعر : عرض تبریک اعیاد شعبانیه @abbasdamirchi
در شب تاریک بر ماهی قناعت میکنم روشنای آفتاب صبح فردا نیز هست شعر از: @abbasdamirchi
گل میدهد کویر زمین ، ای جناب ماه! از قطره های روشن آب وضوی تو شاعر: @abbasdamirchi
از نور جمالت ، شب و روزم شده روشن خورشید سحرخیزی و شبها ، قمر من شعر از :
ز فروردین ،  رسیدم تا به اسفند چشیدم تلخی و شور و گَس و قند بغیر از شهد جانبخش محبّت به کامم بود هریک ، لحظه ای چند شکوفا شد هزاران باغ و بستان ندیدم خوشتر از گلهای لبخند قَسَم بر دستِ گرمَ مهربانان به جان پر غم  عشّاق ، سوگند هر آنکس بشنود درد دلی را شده همصحبت خاصِ خداوند دوباره میرسد فصل بهاران دوباره ما و سال و این فرآیند شعر از : @abbasdamirchi
اگر چه قدرت هرکس به قوَّت مُشت است هزار مرتبه برتر ، کنون در انگشت است شعر از : @abbasdamirchi
تو چه دانی که چه آمد به سرم بعد از تو سوخت از آتش دوری ، جگرم بعداز تو گم شدم در شب تنهایی و ناپیدایم سالها رفت و ز خود بی خبرم بعد از تو در و دیوار به دور سرِ من می چرخند می‌خورَد بر در و دیوار ، سرم بعد از تو کار من آه شد و بار غمت بر دوشم نشود راست ، کمان کمرم بعد از تو کشور یاد تو را در دل شب می گردم نیستم ساکن و اهل سفرم بعد از تو ! گاه‌گاهی نفسم می رود و می ماند خبرت هست که من در خطرم بعد از تو ؟ غزلم قصه درد است و غم شیدایی اینچنین است اساس اثرم بعد از تو شعر از : @abbasdamirchi
من از احساس تنهایی هراسانم  ، ولی زان بیش ... گریزانم ز تن هایی که تنها در تن خویشند ! شعر از : @abbasdamirchi