eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
23.6هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
با بهزاد و خانواده به سفر مشهد رفتیم؛ در جاده شمال، ماشینی همین‌طور به ما چراغ می‌زد💡 به بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ماست؛ بهزاد کنار زد و به سراغ راننده رفت؛ من هم به دنبالش رفتم. یک مرد بسیار محترمی بود و با کمال محبت و احترام، درخواست مبلغی کرد و گفت همه کارت‌هایش را در منزل جاگذاشته💳 و برای بنزین پول کم دارد🔋 راننده گفت : همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم؟ به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم🚗 بهزاد آن مبلغ مدّ نظر را داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد، بهزاد قبول نکرد و گفت: به خاطر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها این مبلغ را دادم💚 مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما "یا زهــــرا" نوشته بود، به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت✋🏼 هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی‌کنم🤗 پسرم با وجودی که مستأجر بود و حقوق کمی داشت، اما هر وقت به روستا می‌آمد، مقداری پول به من می‌داد تا بین زنان بی‌سرپرست روستا تقسیم کنم❤️ 💠راوے: مادر شهید مدافع‌حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🌷 💠نحوه ی شهادت 🔰هادی برای مبارزه با داعش👹 راهی منطقه شد. او با نیروهای حشدالشعبی چه در کارهای فرهنگی چه کارهای نظامی و دفاعی👊 همکاری نزدیکی داشت. 🔰در حومه ی سامرا،ناگهان صدای انفجار💥 مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی و به آرزویش رسید🕊 خبر رسید که ذوالفقاری مفقود شده و جز لاشه ی دوربین عکاسی اش📸 هیچ چیز دیگری و حتی پیکری⚰ از او به جانمانده است🚫 🔰سه روز از هادی گذشته بود. یقین داشتم حتی شده قسمتی از پیدا می شود👌 چون او برای خودش قبر آماده کرده بود. همان روزخبر دادند در فرودگاه نظامی🛫 ، یک کامیون🚚 آمده که راآورده 🔰بیشتر این شهدا از بودند و در میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است✅ اما ! وهیچ مشخصه ای ندارد، فقط در دست راست او دو انگشتر💍 است. به یاد هادی افتادم. رفتم و کامیون پیکر شهدا🌷 را دیدم. 🔰خودش بود. اولین شهید🌷 بود که آرام خوابیده بود😭 کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است. یاد روزی افتادم که با هم از سامرا به⇜ بغداد بر می گشتیم. 🔰هادی می گفت برای باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان🔞 فاصله گرفت هادی در معرکه و غسل نداشت❌ خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش🌷 را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند! 🔰ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت📜 شهید عملی شد. به گفته دوستانش یک «یافاطمة الزهرا(سلام الله علیها)» هم بود که آن را روی گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند:✍ 🔰اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این ، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده✅ چون وقتی پیکر او با این چند روزه پیدا شد، آغاز بود. شبی که او به خاک سپرده شد، 🌙شب اول فاطمیه بود. 🔰هادی کرده بود پیکرش را در ↵سامرا، ↵کاظمین، ↵کربلا و ↵نجف دهند. این وصیت بعید بود اجرا شود. چرا که عراقی‌ها شهدای خود را به یکی از حرمین می‌برند و بعد دفن می کنند. 🔰اما در مورد هادی باز هم شرایط تغییر کرد، ابتدا پیکر⚰ او را به سامرا و بعد به کاظمین بردند. سپس در کربلا و پیکر او تشییع شد. بعد هم به بردند و مراسم اصلی برگزار شد.و درجوار حضرت علی (علیه السلام) درقبرستان به خاک سپرده شد🌷 شهید هادی ذوالفقاری 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @abbass_kardani 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
💌 یکبار توی رزمایش طلایه‌داران فتح۱، حدود ۱۵سال پیش، به همراه عباس کردانی در رزمایش بودیم. افراد چندین آرپی‌جی شلیک می‌کردند به سمت اهداف مشخص شده؛ بعد از آن، ما و عباس نگاه می‌کردیم ببینیم کدام گلوله منفجر نشده است؛ با موتور تا نزدیکی گلوله می‌رفتیم و با تیر منفجرش می‌کردیم که یک وقت گلوله عملکرده باقی نمانده باشد و بعد منفجر بشود و برای کسی اتفاقی بیفتد! این کارها را عباس با شجاعت تمام انجام می‌داد و هیچ ترسی نداشت. 📀راوے: دوست شهید عباس کردانی @abbass_kardani 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 فرماندهان عراقی می‌گفتند اسم ، و که می‌آمد لرزه بر انداممان می‌افتاد. فرمانده کل سپاه در زمان دفاع مقدس در خصوص می‌گوید: در فتح‌المبین ۲۷۰ کیلومتر مربع زمین آزاد و یازده هزار نفر اسیر گرفته شد، ده‌ها توپخانه بدست آوردیم و نقش نقش‌ تعیین‌کننده ای دارد. دومین عملیاتی که باز درخشید بیت‌المقدس بود عملیات آزاد سازی خرمشهر و عبور از رودخانه کارون چند لشگر باید از کارون عبور می‌کرد یکی از آنها لشگر ۸ نجف بود. اولین سرلشگرهایی که وارد شهر خرمشهر شد، لشگر ۸ نجف و لشگر ۱۴ امام حسین (ع) بود، یعنی و ؛ یعنی همان که در وصیتش گفته بود یکی از درهای بهشت از کنار قبر باز می‌شود و من را باید همین جا دفن کنید. دو نفر از فرماندهان عراقی را ما گرفتیم اینها می‌گفتند وقتی اسم ، و می‌آمد ما لرزه بر انداممان می‌افتاد و دعا می‌کردیم ما روبروی این لشگرها نباشیم چون مطمئن بودیم اینها می‌آمدند و می‌زدند و هیچ کس جلودارشان نبود. شادی روح و 💠💠@abbass_kardani💠💠
🔮 خوشگل حزب اللهی روایت خواهرشهید : 🔸شب اول قبر با خانواده و دوستان محمد نیمه شب بر سر مزارش در امامزاده علی اکبر چیذر جمع شده بودیم، هر کدام از ما یا دوستانش که خاطره ای از محمد تعریف می کردیم، به خنده ختم می شد. انگار نه انگار شب اول قبر محمد است. چون تمام خاطراتش در آن شیطنت و بگو و بخند داشت. محمد یک بچه فوق العاده فعال، پرنشاط، جسور و شجاع بود در عین حال خیلی احساساتی و دلسوز بود و در عین حال خیلی مقید بود. 🔸میگفت آدم باید شیک و مجلسی حزب الهی باشد. اگر می خواهد حزب الهی باشد، خوشگل حزب الهی باشد که وقتی بقیه می بینند، کیف کنند. هم مرامت را ببینند هم ظاهرت را ببینند. اصرار داشت در زندگی لذت ببرد یعنی هم به خوشی هایش می رسید پارک جمشیدیه می رفت، شیان می رفت، خلاصه از لذت های زندگی اش کم نمی گذاشت. 🔹 با اینکه شاد بود و لذت می برد اما حدود خودش را هم رعایت می کرد.🔹 🌸 شهید مدافع حرم محمد رضا دهقان @abbass_kardani
🔮 نیت عاشقانه 🌹 روزي از «رضا» پرسيدم: تا به حال چند بار مجروح شده اي؟ تبسمي كرد و گفت: يازده بار! و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام، در مرتبه ي دوازدهم شهيد مي شوم.» او همان طور كه وعده داده بود، مدتي بعد در منطقه ي «شرهاني» به وسيله ي تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت. راوي : همسر سردار شهيد «رضا چراغي» _ فرمانده ي لشگر محمد رسول الله (ص) ❤️@abbass_kardani🌱
🔮 هیئت آقا امام حسین ع 🌸 آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد يكي از چرخ های مخصوص حمل باندها رو براي خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم اين كار رو انجام مي داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. 🌹به نقل از دوست شهيد مدافع حرم حامد @abbass_kardani❤️🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی داشت ازش خون می‌رفت، یهو به رفیقش گفت: بلندم کن بشينم.. رفیقش گفت: واسه چی؟ تو حالت خوب نیست سجاد! گفت: اربابم اومده می‌خوام بهش سلام بدم❤️ و بعد از چند دقیقه، شهید شد :) شهید سجاد عفتی🕊 یادشهداکمترازشهادت نیست
شاهرخ حر انقلاب 1.mp3
33.04M
_قسمت 1⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۲۲:۴۶⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 2.mp3
29.92M
_قسمت 2⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۲۰:۳۶⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست اللهمَّ عجل لولیک الفرج هدیه به امام زمان عج الله
شاهرخ حر انقلاب 3.mp3
29.06M
_قسمت 3⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۲۰:۰۰⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 4.mp3
24.72M
_قسمت 4⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۷:۰۰⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج
شاهرخ حر انقلاب 5.mp3
27.4M
_قسمت 5⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۸:۵۱⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 6.mp3
22.85M
_قسمت 6⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۵:۱۸⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 8.mp3
21.84M
_قسمت 8⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۵:۰۰ ⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 9.mp3
21.23M
_قسمت 9⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۴:۳۴ ⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 10.mp3
22.9M
_قسمت 0⃣1⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۵:۴۴ ⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج
شاهرخ حر انقلاب 11.mp3
24.72M
_قسمت 1⃣1⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۷:۰۰ ⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 12.mp3
25.67M
_قسمت 2⃣1⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۷:٣٩ ⏰ یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
شاهرخ حر انقلاب 13.mp3
23.28M
_قسمت 3⃣1⃣ 📚🎙 ...🇮🇷 🔸گـوینده: مهدی_نجفی 🎙 🔹زمان: ۱۶:۰۰ ⏰ بایک صلوات به امام زمان عج الله عجل لولیک الفرج 🤲
✨🦋 زینب پاشاپور خواهر فرمانده شهید اصغر پاشاپور و همسر شهید مدافع حرم محمد پورهنگ که ۹ سال از برادر شهیدش کوچکتر است می گوید : از همان روزهای ابتدایی که جنگ سوریه شروع شد ، برادرم برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی شد . وقتی آتش جنگ بالا گرفت و نیروهایی برای مقابله با تروریست ها به آنجا اعزام شدند ، برادرم نیز مدت مرخصی هایی را که توسط آن به تهران می ‌آمد ، کوتاه کرد و بیشتر در منطقه ماند . حتی چند سال به ایران بازنگشت و دیدار آخر ما زمانی بود که برای برگرداندن وسایل همسر شهیدم به سوریه رفتم ، برادرم را آنجا دیدم . خود حاج اصغر هم آخرین بار عید فطر چند سال گذشته بود که به ایران آمد و به خانواده سر زد و از آن دیگر نیامده بود . همه این‌ها به دلیل مسئولیت سنگین اش در منطقه بود .... شهیدمدافع حرم یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
سردار جهادگر فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد استان اصفهان زیر سایه‌‌ تهدید منافقین و گروهک‌ها، نگهبان جهاد پستش را ترک کرده بود. حاج‌علی اجازه نداد کسی سر پست نگهبانی برود؛ خودش رفت و در کیوسک نگهبانی ایستاد. نگهبان که برگشت، فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگِ جهاد را دیده بود که به جایش ایستاده است. از خجالت سرش را بالا نمی‌آورد که لبخندهای حاج‌علی را نبیند. این‌طوری به ما فهماند حتی نگهبان جلوی در هم که نباشد، فرماندهی دچار اخلال می‌شود و ما نباید کارمان را رها کنیم.
حضرت_ابوالفضل_ع شهید_والامقام عباس_مجازی میان دار هیئت بود. موقع سینه زنی آنقدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می رفت. عملیات والفجر ۸ مجروح شده بود و به شیراز منتقلش کرده بودند. حافظه اش، حتی اسم خودش را از یاد برده بود. به هیچ اسمی عکس العمل نشان نمی داد. اما وقتی اسم ابوالفضل برده می شد، سینه می زد، خیال می کردند ابوالفضل اسمش است. اتفاقی رفتم ملاقاتش، شناختمش. عباس مجازی از بس با اسم حضرت ابوالفضل (ع) سینه زده بود، شده بود ملکه ذهنش. حتی فراتر از اسمش. راوی : روحش شاد یادش گرامی باذکر صلوات ما_ملت_امام_حسینیم محرم_و_صفر ماه_برکات_اسلامی ماه_زنده_ماندن_اسلام
سردار_رشید_اسلام شهید_والامقام محمود_کاوه یک روز تو خانه نشسته بودم، دیدم در می زنند. در را که باز کردم درجا خشکم زد. انتظار دیدن هرکس را داشتم غیر از محمود، آن هم با سر تراشیده و پانسمان کرده. بی اختیار گریه ام گرفت. گفتم: تو با این سر و وضعت چطور آمدی؟ چند روز دیگر در بیمارستان می ماندی و استراحت می کردی. گفت: دنیا جای استراحت نیست، باید بروم لشکر، کار زمین مانده زیاد دارم، پیدا بود برای رفتن عجله دارد. گفت: این چند روز خیلی به تو زحمت دادم، وظیفه ام بود که بیایم و تشکر کنم، فهمیدم برای رفتن جدی است. او زیربار اعزام به خارج و معالجه در آن جا نرفته بود. گفتم: داداش! فکر می کنی کار درستی می کنی؟ گفت: انسان در هر شرایطی باید ببیند وظیفه اش چیست. گفتم: تو اصلا به فکر خودت نیستی. تو با این همه ترکشی که توی سرت داری به خودت ظلم می کنی. گفت: من باید به وظیفه ام عمل کنم. پرسیدم: خوب حالا چرا نمی خواهی بروی خارج؟ گفت: اولاً اعزام به خارج خرج روی دست دولت می گذارد و من هیچ وقت حاضر نیستم برای جمهوری اسلامی خرج بتراشم. در ثانی، باید دید وظیفه چیست؟ وقتی گریه ام را دید گفت: نمی خواهد این قدر ناراحت باشی، این ترکش ها چاره دارد. یک آهنربا می گذاریم رویش، خودش می آید بیرون! آن روز وقت خداحافظی حال غریبی داشتم. نمی دانم چرا دلم نمی خواست از او جدا شوم. راوی :