eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
23.6هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
هر وقت خواستے ... اقتدار و صلابت، توام با #مهربانے را در چهره یڪ #مرد ببینے #چشمــــانت را بہ حاج
💠سردار خیبر 🔸یه شب 🌙خواب بودم که تو خواب😴 دیدم دارن در میزنن . در رو که باز کردم دیدم با یه موتور🏍تریل جلو در خونه🏡 وایساده و میگه بریم . 🔹ازش پرسیم کجا⁉️ گفت یه نفر به ما احتیاج داره . سوار شدم و رفتیم . سرعتش زیاد نبود🚳 طوری که بتونم آدرس ها رو خوب ببینم👀. 🔸 وقتی رسیدیم از خواب پریدم🗯 . از چند نفر پرسیدم که این خواب چیه⁉️ گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به احتیاج داره . 🔹هر جوری بود خودمو به اون رسوندم و در🚪 زدم . دررو که باز کردن دیدم یه اومد جلوی در . نه من اونو میشناختم نه اون منو😕 . 🔸گفت: بفرمایید چیکار دارید ؟ ازش پرسیم که با کاری داشته؟؟ یهو زد زیر گریه😭 . گفت چند وقته میخوام کنم . 🔹دیروز داشتم تو خیابون🏙 راه می رفتم و به این فکر💭 میکردم که چه جوری خودم رو کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود . 🔸گفتم میگن شماها اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم❌ . الان شما اومدید اینجا و میگید که از شهید همت اومدید😭 ... 🌷 📚برگرفته از کتاب شهیدان زنده اند 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
در همه چیز روی حساب است✔️ :👇👇 (ع) در یک جور سخن گفت و در یک جور دیگر. شب عاشورا 🌙سخن از «نمی‌خواهم؛احتیاج ندارم؛ ؛بیعتم را برداشتم» بود. روز عاشورا☀️می‌گوید: «بیائید به من کنید؛ آیا یاور و مددکاری هست؟هَل مِن ناصِرٍ یَنْصُرُني⁉️» ⭕️شب صحبت می‌کند تا مبادا در بین باشد. ⭕️روز سخن می‌گوید تا مبادا در بین مانده باشد. ، غربال می‌کند تا فقط بمانند و غربال می‌کند تا فقط در مقابل او ایستاده باشند!! 🌹🍃🌹🍃
سلام برداداش شهیدعباس کردانی😊 صبحتون منور به نور شهدا🌺 رفقای شهید عباس کردانی❤️5تاصلوات🌹 بفرستیم هدیه به روح داداش تاان شاءالله دستمون رو بگیرندوروز بدون گناهی داشته باشیم. #داداش #آسمونی #کمک💐 @abbass_kardani✅ #مرد #نبرد #بود
7⃣2⃣5⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت امیر 🔰ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش بود که هوا روشن☀️ شده بود. یک کیلومتر، دو کیلومتر پیاده رفتیم🚶 تا رسیدیم به اونجایی که بچه‌ها [درحال] بودند، تپه تپه بود.  🔰یک تپه مثلا بالاش یک خونه🏡 بود، و در کنار اون چندین دیگه وجود داشت همین جوری این خونه رو بگیر پاکسازی کن، این یکی رو بگیر، اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو کردیم✅ 🔰حالا خواست بود، چی بود، با اون همه خستگی، با اون همه داستان. رفتیم هفت کیلومتر جلو.رسیدیم به شهر   یکی از گروه‌های عراقی که ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند😪.  🔰تعدادی برگشته بودند. یک تعداد درگیری هنوز تو سر و صدا می‌اومد. ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سی، سی و پنج نفر👥👥 زدیم تو اون شهر؛شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر.  🔰یک شهر کوچکتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد متری هدف🎯یکدفعه یک بارون آتیشی💥 از شروع شد که ما حتی نفهمیدیم از کجا داریم می‌خوریم از چپمون داریم می‌خوریم؛از راستمون داریم می‌خوریم. 🔰بالاخره هر کسی یکجا پناه گرفت یک سری‌ها، و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه🏚 ما هنوز را پیدا نکرده بودیم که از کجا داریم تیر می‌خوریم💥 🔰من که داشتم چپ و راست می‌دویدم. برگشتم یه ذره . تو دهنه یک مغازه ایستادم. امیر هم پشت یک ماشینی🚘بود. فکر کنم گرفته بود. دوید اومد پیش من 👥 تا اومد سمت من که گفت میلاد چی شده⁉️پاش تیر خورد😥  🔰امیر خورد زمین.گفتم چی شده؟ گفت: خوردم. شروع کرد لی لی کردن به سمت بچه‌ها بیاد کنه. چون هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها 👹داشت میریخت ، تک تیر اندازهای اونا تک تیر اندازها با زدنش 😔 😭.... 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🌺🍃 گفتم کجا⁉️ گفتا #دمشق ↫گفتم چرا؟ گفتا که عشــ❤️ـق گفتم وَ کِی، گفتا که #حال ↫گفتم بمان😢 گفتا م
💠دوست دارم گمنام وغریب جان دهم  🔰شهید تاجبخش در روزهای پیش از مقدار قابل توجهی پول💰 به عنوان قرض الحسنه به یكی از دوستان👥 داده بود و وقتی آن شخص پول را به وی برگرداند، دقیقا با اعزامش🚌 به سوریه همزمان شده بود. او هم بلافاصله آن را پرداخت كرد✅ 🔰شهید تاجبخش همیشه به دنبال بود، و وقتی فهمید كه مقبره چهار شهید گمنام🌷 گتوند در حال تعمیر و بازسازی⛏ است، به بنده گفت: كه تمام هزینه های این را تقبل می كنم به شرطی كه تا زنده ام این مساله فاش نشود❌ 🔰زمانی كه كار مرمت مقبره به پایان رسید، مقدار قابل توجهی پول باقی مانده بود، هنگاهی كه پول💷 را به او پس دادم، اظهاركرد: ' من این را كرده ام و پس نمی گیرم❌ 🔰زمانی كه می فهمید كسی از بچه های هیات یا كاری یا مشكلی دارند، اجازه استراحت به خودش نمی داد🚷 و به دوستان می شتافت. عشق به و اطاعت بی چون و چرای شهید از امر ولی فقیه✊ در قول و فعلش قابل مشاهده بود.  🔰این سرباز مخلص عرصه و شهادت🌷 در حیطه ی كارش نیز زبانزد بود و در زمان تصدی پایگاه بسیج در مسجد🕌 هرگز از موقعیت و امتیازی كه در دست داشت، بهره برداری نكرد🚫 با وجود عشق و علاقه ای💖 كه به حضور در عرصه دفاع از حریم اهل بیت(ع) داشت، اعزام خود را به خاطر برادرش به تعویق انداخت.  🔰پس از كسب اطلاع از اعزام شهید تاجبخش به در آخرین مكالمه ای كه با شهید داشتم👥 به او گفتم: قرار بود ، چی شد⁉️ گفت: ان شاءا... به كوری چشم دشمنان اسلام و مسلمین، بیشتر باقی نمانده است.  راوی: حیدرزاده 🌹🍃🌹 @abbass_kardani
🔰از روز اولی که رو تو دانشگاه دیدم یه مظلومیت خاصی تو چشماش🙂 بود. با خیلیا فرق داشت. و متکبر نبود❌ خودش برای رفاقت👥 قدم جلو میذاشت. 🔰اصلا هم چیزی رو به دل💗 نمیگرفت خیلی داشت، غم دیگران رو انگاری غم خودش میدونست💔 و تا اونجایی ک در بود برای حل شدن اون مسئله به دیگری میکرد. 🔰اگه کسی ناراحت بود، حتی شده ! با موتور🏍 میرفت دنبالش و میبردش بیرون. طوری فضا رو براش عوض میکرد که اصلا طرف یادش میرفت داشته! و نهی از منکر و نصحیت های دلسوزانش همیشه بجا بود👌 🔰عین یه بزرگتر و دلسوز که انگاری کوله باری از داره پشتمون بود💪 خنده هاش واقعا آدمو سر حال میکرد☺️ یکی از شبـ🌙ـهای قبل از رفتنش، وقتی رفتیم بیرون خیلی بهش اصرار کردم که نره🚷 ولی اون آماده رفتن بود. 🔰 دفاع از حرم رو میدونست میگفت: حالا ک در توانش هست اگه نره باید پاسخگو باشه. گفت: ناراحت نباش! من برمیگردم😔 بهش گفتم تو همه کاراتو کردی که بری، از وابستگی ها و دل بستگی هات💞 دل کندی، حتی دادی رفیقت، هیچ چیز دنیایی نذاشتی بمونه و داری همه چیزو واسه جمع میکنی. بعد به من میگی برمیگردی⁉️ 🔰از اون های همیشگی به لباش اومد. طوری که واقعا نتونستم ادامه بدم و چیزی بهش بگم. انگار یه خداحافظی👋 بود😭 یه عکس گرفت و گفت به کسی چیزی نگو🚫 و . 🔰دیگه نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم📵 تا روزی ک رسید. اون لحظه فقط یادمه ک همه رو صدا میکردم😭 🌹🍃🌹🍃
🔹آقا مرتضی، خودشان، 10روز در #پل‌دختر بودند. با 15 نفر #بسیجی آنجا حضور داشتند. من هم دو سه روز رفتم، واقعاً از جان و دل کار می­کردند👌 گِل، مثلاً تا یک متر، خانه‌های مردم را گرفته بود، بعضی­ها ناراحت و عصبانی بودند، فحش هم که می­دادند، ایشان کاری نداشت، با خنده توجیه می­کرد😅 که ما آمدیم کمک­تان کنیم. 🔸اگر کمکی از دست­مان برمی ­آید، بگویید، اگر نه که باز ما #کمک­تان می­کنیم، چندین نفر👥 از همان‌ها خودشان آمدند کمک کردند. 🔹کرمی‌‌: چندین بار پیش خودم گفته بودند که «ما نمی­میریم❌ حتماً #شهید می­شویم». ایشان از بچه­ های محله کهنز بودند. #شهید_سجاد عفتی، #شهید_محمد_آژند و #شهید_مصطفی_صدرزاده از دوستان💞 و هم­ محلی ­هایش بودند، در یک پایگاه، بزرگ شده بودند. 🔹آنها #شهید شدند، ایشان هم قطعاً باید این مسیر را می‌رفت🕊 اگر نمی­رفت که نامردی بود. ایشان بعنوان مستشار نظامی در دفاع از #حرم هم حضور داشتند #شهید_مرتضی_ابراهیمی🌹 🌺🌺🌺 @abbass_kardani 🌺🌺🌺