eitaa logo
طوبی
178 دنبال‌کننده
137 عکس
265 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
29.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱 وحشت صهیونیست‌ها و آمریکا از کشف این معدن در ایران @abcict
در کتابخانه پیدایش خواهی کرد.pdf
27.35M
📚در کتابخانه پیدایش خواهی کرد ‌‌▫️نویسنده: میچیکو آئویاما آیا تابه‌حال برایتان پیش آمده که برای بهتر شدن حالتان به کتاب‌ها پناه ببرید و در دنیایی به‌جز دنیای خودتان غرق شوید؟ شخصیت‌های کتاب در کتابخانه پیدایش خواهی کرد ، سرگشته و سردرگم به‌دنبال جایی هستند که دوباره خودشان را در آن پیدا کنند و ناگهان با کتابخانه و کتابداری عجیب روبه‌رو می‌شوند که راه زندگی‌شان را عوض می‌کند. @abcict
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای گزارش بی‌سیم‌چی کانال کمیل به شهید همت 🔰 برشی از سخنرانی حجت‌‌ الاسلام راجی @abcict
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ابراز خشم طبیعت گرد معروف از خونخواران جهان. 😱 حمایت سازمان های حمایت از بشر از بشرکشان 😳 @abcict
داستانی از کلیله و دمنه روزی پیرمردی زاهد گوسفندی خرید و به سمت منزلش حرکت کرد. از بخت بد این زاهد، عده‌ای از این راهزنان او را همراه با گوسفندش دیدند و هوای دزدیدن گوسفند به سرشان افتاد. آنها با هم نقشه‌ای کشیدند، تا گوسفند را از چنگ زاهد درآورند، پس تمام راهزنان با نقشه‌ای که یکی از آنها طرح کرده بود موافقت کردند و برای اجرای آن پراکنده شدند. یکی از آن دزدان در جایی ایستاد و همین که زاهد و گوسفند از آنجا عبور کردند به زاهد گفت: ای مرد خدا، سگ را برای چه می‌خواهی؟ آیا می‌خواهی به شکار بروی؟ زاهد شک زیادی در دلش افتاد ولی اعتنا نکرد و هیچ اهمیتی نداد و به راه خود ادامه داد. هنوز چند قدمی نرفته بود که یک نفر دیگر از آن دزدان، که چند قدم پایین تر از نفر اول ایستاده بود با دیدن زاهد به او گفت: ای برادر مومن، تو که فردی پارسا و زاهد هستی! چرا سگ داری؟ تو که بهتر از همه می‌دانی که سگ نجس است و در اسلام باید از نگهداری آن پرهیز کرد، پس چرا سگ را به خود می‌مالی و خود را نجس می‌کنی؟ مرد زاهد باز هم شکش بیشتر شد، ولی باز به راهش ادامه داد، و کمی جلوتر، دزد سوم با دیدن زاهد به او گفت: ای مرد زاهد، سگ داری؟ آیا تو زاهد و نمازخوان نیستی؟ پس بدان که غسل بر تو واجب شد و باید تمام بدنت را بشویی و تطهیر کنی، چون سگ در شرع اسلام نجس است و نباید به آن دست زد، در حالیکه تو آن را به همه جای بدن و لباست مالیده ای. مرد زاهد شکش بسیار زیاد شد، اما باز هم راه خود را ادامه داد. نفر چهارم و پنجم و ششم هم همین حرفها را به او گفتند. در این لحظه زاهد پیش خود گفت: لابد آن فروشنده که این سگ را به جای گوسفند به من داده، جادوگر و ساحر بوده و آن را به چشم من گوسفند جلوه داده، من باید این سگ را رها کنم و هر چه زودتر به خانه خود بروم. پس زاهد سگ را رها کرد و به خانه خود برگشت. سپس دزدان گوسفند را برداشتند و آن را ذبح کردند و کباب کردند و همگی با هم خوردند و به سادگی زاهد بسیار خندیدند.😂😂😂 پ ن : حواستان را جمع کنید امروزه از این مدل دزدان نزد ما فراوانند.😱😱😱 @abcict
برگی از تاریخ ایران اِستِر زن زیباروی یهودی است که شاه سست عنصر(خشایار شاه) نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده «مردخای» رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های «مردخای» ، صدراعظم خشایارشاه یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار می‌كند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم می‌کند. یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز تعداد حدود ۵۰۰هزار نفر ایرانی را کشتند. این کشتار در ۱۳ فروردین رخ داد و پس از این قتل عام ایرانیان، یهودیان جشن و پایکوبی بر پا کرده و به شکرانه ریختن خون مردم ایران آن را عید اعلام کردند. مردخای و استر - دخترک فاسد یهودی که با تکیه بر این حربه به دربار شاه راه یافته بود - نیز به شخصیتی مقدس نزد یهودیان تبدیل می شوند. @abcict
تبیین منطق مقاومت.pdf
1.77M
📚 کتاب تبیین منطق مقاومت تبیین سیره شهید سید حسن نصرالله و چرایی حمایت ایران از محور مقاومت @abcict
🚨هم اکنون اتفاق افتاد شنیده شدن چندین صدای قوی اطراف تهران ! منشأ صداهای قوی هنوز مشخص نیست ! @abcict
♦️جان‌های شریفی که دیشب سپر بلای مردم ایران شدند.. @abcict
حکایتی از کلیله‌ و دمنه  در زمان های قدیم، یک مرد و یک زن در کشور هند زندگی می کردند که فرزند دار نمیشدند. از این رو مرد به فکر افتاد. او صبح به بازار رفت و میمونی را خرید تا شادی را از این طریق بر خانه حکمفرما کند. زن و مرد مثل بچه ی خود به میمون علاقه پیدا کردند. مرد و زن، پس از گذشت مدتی طولانی یک فرزند به دنیا آوردند و شادی آن ها بیشتر شد. زن، روزی به روستا رفت تا میوه بخرد. قبل از بیرون رفتنش به مرد گفت که هیچ وقت بچه را با میمون تنها نگذارد؛ سپس به سمت روستا رفت. مرد مدتی از بچه و میمون مواظبت کرد تا این که حوصله اش سر رفت برای همین از خانه بیرون رفت تا قدم بزند. در راه، دوستانش را دید و با آن ها گرم صحبت شد برای همین وقتی که به خانه برگشته بود خیلی دیر شده بود. زن، پس از گذشت چند ساعت با یک سبد میوه وارد خانه شد وقتی که آمد میمون در حالیکه غرق در خون بود، نزدیک زن شد. زن با دیدنش فریاد زد. زن با انداختن سبد میوه بر روی سر میمون به طرف اتاق بچه دوید و دید که بچه در تختش به راحتی خوابیده است بدون این که زخمی شده باشد. زن، حیرت زده شده بود که ناگهان بدن مار بی جانی را دید که شکمش پاره شده بود. زن، پس از متوجه شدن علت خونی بودن بدن میمون، خود را به طرف در ورودی خانه رساند و میمون را دید که روی زمین، بیجان افتاده بود. میمون بخاطر ضربه ی وارد شده به سرش مرده بود زن بخاطر اقدام عجولانه اش ناراحت شد؛ سپس خم شد و با چشمانی اشک آلود به میمون مرده نگاه کرد. پ ن : هیچوقت عجولانه قضاوت نکنید. @abcict