eitaa logo
شهیدعبد المهدی مغفوری
25 دنبال‌کننده
648 عکس
662 ویدیو
6 فایل
کافیست یک شهید را برا الگوی زندگیت انتخاب کنی ناخداگاه مانندش می شوی وعاقبت بخیر می شوی کپی از مطالب آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلا تو بگو درد ِ بۍ درمون . . خدا حُسین رو داده . . . غمت چیھ رفیق؟! بزن بھ زخماۍ زندگیت اشکھایِ وسط روضھ‌ رو ، بعد ببین سیدالشُهدا با دلت چیکار میکنھ . . :))💔
بھ قیافھ‌ی مثبتمون نگاه نمیکنن ، بھ دلامون نگاه میکنن . . !! اوضاع دلامون چطوره رفقـٰا؟!🚶🏿‍♂
اولِ کار سلام بدیم بھ صاحب قلب منتظرمون ، رو بھ قبلھ دست راستمون ُ بزاریم روۍ قلبمون . . !✋🏻❤️ - اَلسَّلام عَلَیڪ یا‌ حُجَّھ‌اللّٰھ‌‌ فِۍ اَرضِھِ السَّلامُ علیڪ یا بقیَّةَاللّٰھِ یااباصالحَ المَھدۍ یاخلیفھ الرَّحمن و یا شریڪ القران ایُّھا الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدۍ و مَولای الاَمان الاَمان !:)🌸🍃'
@behtarinarbab_5825446383322139828.mp3
10.98M
مسیرزندگیموروضھ‌هات‌عوض‌کرد💔.
AUD-20220407-WA0053.mp3
4.02M
✅✅✅ 🍃خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونيم😍😍😍😍 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 @shahrokhmahdi
. 🌺 (30) 🌺 . 3 !! ( : آقای مير عاصف شاهمرادی) بعد از ناهار کمی استراحت کردم. عصر بود كه با سر و صدای بچه ها از خواب پريدم. با تعجب پرسيدم: چی شده!؟ جلو آمد و گفت: يكی از بچه ها كه قبلاً دانشجو بوده، رفته و با اونها بحث كرده. بعد هم توده ای ها دنبالش كردند. حالا هم جمع شدند جلوی . دارن برضد ما شعار میدن. رفتم پشت پنجره مسجد. خيلی زياد بودند. بچه ها درب مسجد را بسته بودند. بلند داد زدم و گفتم: كسی اسلحه دستش نگيره، هيچكس حرفی نزنه، جوابشون رو ندين. ما بايد بريم و باهاشون صحبت كنيم. من و شاهرخ رفتيم بيرون. آنها ساكت شدند. من گفتم: برا چی اينجا جمع شديد. جوان درشت هيكلی از وسط جمع جلو آمد و گفت: ما می خوايم شما رو از اينجا بندازيم بيرون. اون كسی هم كه الان با ما بحث میكرد بايد تحويل بديد. نفس در سينه ام حبس شده بود. خيلی ترسيده بودم. اصلاً نمی دانستم چه كار كنم. آن جوان ادامه داد: من . بدون سلاح شما رو از اين شهر بيرون می كنم... هنوز حرفش تمام نشده بود. شاهرخ يکدفعه و با عصبانيت به سمتش رفت. جمعيت عقب رفت. جوان مات و مبهوت نگاه می كرد. شاهرخ با يک دست يقه، با دست ديگر كمربند آن جوان منحرف را گرفت. خيلی سريع او را از روی زمين بلند كرد. او را با آن جثه درشت بالای سر گرفته بود. همه جمعيت ساكت شدند. بعد هم يک دور چرخيد و جوان را كوبيد به زمين و روی سينه اش نشست. جوان منحرف مرتب معذرت خواهی می كرد. همه آنهایی كه شعار میدادند فرار كردند. شاهرخ هم از روی سينه اش بلند شد و گفت: بچه برو خونتون!! خيلی ذوق زده شده بودم. گفتم: شاهرخ الان بايد كاری كه میخوايم رو انجام بديم. خيابان خلوت شده بود. با هم رفتيم كلانتری. قرار شد از امشب نيروهای ما به همراه مامورها گشت بزنند. به همه دكه های روزنامه فروشی هم سر زديم. خيلی محترمانه گفتيم: شما از شهرداری مجوز گرفته ايد؟ پاسخ همه آنها منفی بود. ما هم گفتيم: تا فردا وقت داريد كه دكه را جمع كنيد. صبح فردا به سراغ اولين دكه رفتيم. چند نفر از با چماق جلوی دكه ايستاده بودند. اما با ديدن شاهرخ عقب رفتند. شاهرخ جوان فروشنده را بيرون آورد. بعد هم دكه را با همه روزنامه هايش خراب كرد. با شنيدن اين خبر ديگر دكه ها خيلی سريع جمع شد. يک هفته ديگر در آنجا مانديم. آرامش به طور كامل به شهر بازگشت. اعضای را ترک کردند و به شهرهايشان رفتند. نمازجمعه بار ديگر در شهر اقامه شد. ما هم با بدرقه مردم و امام جمعه شهر به سوی تهران برگشتيم. . ... ادامه دارد......
.🦋 عیدرمضان‌آمد‌وماه‌رمضان‌رفت... • صدشکر‌که‌‌این‌آمدو • صدحیف‌که‌آن‌رفت:))🪴♥️ عید سعید فطر مبارک✨
سلام ورحمتت به مناسبت روزعیدفطر وروز معلم 🤩🤩🤩 دوست دارین از کدوم یک از معلم های عزیزتون در کانال ما تشکر کنین وما در کانال به اشتراک بزاریم وشما عکس بگیرین برا معلم عزیزتون بفرستید 😍🥰🥰 حتما حتما اسم معلم واستاد عزیزتون بگین منتظریم از این عزیزان در کانال تشکر کنیم 👇👇👇👇👇👇👇👇 @Mamodi1ma
سلام عیدتون مبارک 😍 دوست دارم از اساتید عزیزم استاد سکینه باقری واستاد زینب ساردویی 😘😘😘😘 در کانال زیر تشکر❤️❤️❤️
تا ساعاتی دیگه لایو ازحرم آقا علی ابن موسی الرضاتوسط خادم کانال مـن‌کہ‌آهـونیستم‌امـٰا‌پرازدلتنگیـم ضـٰامنِ‌چشمـٰان‌آهوهـٰابہ‌دادم‌مـیرسۍ...🍂؟'
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لآبِہ‌لآ؎ِ‌قربون‌صدقہ‌هـٰآتون‌به‌ترکۍ‌بهِش‌بگید: منیم‌عـٰاشکیم‌تـَہ‌سن‌سن‌ج‌ـٰانیم! یعنۍ‌عشقِ‌مـَن‌فقـَط‌تویۍ‌ج‌ـٰانـَم…! 🤍⃟💍¦⇢ 🤍⃟💍¦⇢