#مملکت_بی_صاحب
یکی از مشکلات مدل حکمرانی ما این است که غیر از رهبری که متولی سیاست های کلان و جهت گیری کلی نظام است و در این مسئله انحرافی نداشته ایم ، بقیه امور در مملکت ما بی صاحب است ، نه مدیران مقطعی خود را مسئول و پاسخگوی مسائل بلند مدت سیاسی اقتصادی فرهنگی اجتماعی میدانند و نه سیستم و ساختاری برای ایجاد تعهد و پاسخگو کردن مسئولین وجود دارد... تصمیمات و اقدامات مقطعی نیز به هیچوجه نیازهای بلندمدت کشور را حل نمیکند... بنابراین هیچ حرکت بلند مدت پیشرونده ای را از ساختارهای دولتی و حکومتی نمیتوان انتظار داشت و از هیچ شخص مشخصی نمی توان مطالبه نمود ...
یکی از آن مسائل بی صاحب، مسئله فضای مجازی است! و البته در این مورد خیانت مدیران فعلی و گذشته محرز است...
@abdollahimahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸مدیریت و مسئولیت پذیری در نظام ولایی/ شبکه متمرکز اراده های متعهد
🔹1. در نظام اداری موجود، «پستهای حقوقی» با وظایف مشخص اصالت دارند و برای آنها دنبال نیرو می گردند و اکثراً هم نیروی متناسب یافت و نصب نمی شود! در «نظام ولایی» اراده ها حاکمند، اشخاص و توانمندی آنها موضوعیت دارد، ساختار و سازمان و شرح وظایف به تبع اشخاص تعریف می شود ...
🔹2. در نظام اداری موجود پستهای حقوقی ماندگار هستند و شخصیت های حقیقی، مقطعی و زودگذر و ناپایدارند! شخصیت های حقوقی، شخصیت های عاریه ای هستند که حقیقت و اصالت ندارند و نمی توانند پاسخگوی مسئولیت خود باشند، شخصیت های حقیقی هم در یک سازمان موضوعیت ندارند و پس از انفکاک از مسئولیت حقوقی، مسئولیتی ندارند و پاسخگوی تعهدات خود نخواهند بود! در نظام ولایی، بهترین شخصیت ها در سطوح مختلف ولایت امور را بر عهده دارند و تا زائل نشدن صلاحیت و یافت نشدن اصلح، مسئولیت و تعهد دارند و پاسخگوی اعمال و عملکرد خود خواهند بود.
🔹3. در نظام اداری موجود، مدیر موقت در یک پست اداری، امور جاری را مدیریت می کند و نگاه و اقدام و اهتمام بلند مدت ندارد و نمی تواند داشته باشد اما در نظام ولایی، یک ولی امر، سرپرستی امری را بدون تعیین وقت بر عهده می گیرد و برای افق های دوردست می اندیشد و امور جاری را در مسیر مقاصد عالی قرار می دهد و برای همه آینده برنامه دارد مگر آنکه مسئولیت از دوش او برداشته شود.
🔹4. در نظام اداری موجود نه پست های سازمانی و مسئولیت های تعریف شده قدرت جذب و استخدام نیروی متناسب و واجد شرایط را به طور کامل دارند و طبعاً نمی توانند از عهده مسئولیت تعریف شده برآیند و نه با مسئولیت نیروی ضعیف، فرصتی برای نقش آفرینی دیگران خصوصاً مردم فراهم می شود چون همه وظایف برای آن پست سازمانی تعریف شده و چیزی باقی نمانده است! اما در نظام ولایی، مسئولیت نیروهای انسانی و حدود و ثغور اختیارات و شرح وظایف او متناسب با تعهد، تفکر و توان و تلاش او تعیین می شود و هر شخص واجد الصلاحیت دیگری می تواند در شبکه سرپرستی امور متناسب با شرایط خود مسئولیت بپذیرد و در حیطه مشخصی، وظایف و عملکرد و اثرگذاری مشخصی تعریف نماید و در یک شبکه هماهنگ، نظامی از اراده ها در پیشبرد اهداف نظام، بسیج شده و به حرکت در آید ...
🔹5. در نظام اداری موجود، سازمان و ساختار و وظایف و عملکردها فرضی (پیش فرضهای غیر حقیقی) و غیرواقعی و خشک و ثابت و غیر منعطف و غیر متناسب با واقعیت های نیروی انسانی و در نتیجه ناکارآمد است! در نظام ولایی بار بر دوش اشخاص حقیقی و اراده های متعهد است که سازمان و ساختار و وظایف و عملکردها را متناسب با ظرفیت موجود خود بصورت منعطف و متغیر متناسب با وضعیت و توان نیرو، تنظیم و مهندسی می کنند...
🔹6. در نظام اداری موجود هر نیرو می بایست در حیطه شرح وظایف از پیش تعیین شده خود بیاندیشد و عمل نماید و حق تجاوز از محدوده اختیارات خود ندارد اما در نظام ولایی این فرصت داده می شود که هر مدیری متناسب با توان و ظرفیت خود، اختیارات خود را توسعه داده و پیش روی و پیشرفت داشته باشد (قطعاً تنظیم شبکه اختیارات برای جلوگیری از تداخل، بر عهده مدیر بالاتر است.)
🔹7.در نظام اداری موجود، سازمان و پست های سازمانی اصالت دارند و نیروی انسانی به استخدام سازمان در می آید و اراده او منحل در اراده سازمان می شود اما در نظام ولایی، مجموعه اراده ها اصالت دارند و حدود و ثغور و کم و کیف سازمان برآیند مجموع اراده هاست، در نتیجه اراده ها فرصت جولان و نوآوری و پیشرفت و پیشبرد امور را به نحو احسن خواهند داشت ...
🔹8. در نظام اداری موجود، توان، نیرو و بودجه عظیمی از سازمان صرف نظارت و ارزیابی بر عملکرد نیروها می شود که تخلف از مقررات سازمانی نداشته باشند! اما در نظام ولایی کار به دست بهترین ها و برترین اراده ها سپرده شده است و بر پایه اعتماد و اطمینان، امور واگذار می شوند و اراده ایشان، اصل و مبنای سازمان قرار می گیرد و پیش فرضهای سازمانی وجود ندارد که ارزیابی و تطبیق آنها خود مسئله و زحمت مضاعفی برای سازمان ایجاد کند! (نظارت و ارزیابی در نظام ولایی مختصات جدیدی پیدا می کند که در جای خود قابل بحث و ارائه است...)
إن شاءالله ادامه دارد ...
@abdollahimahdi
🔸سیر تمدن غرب سیری است :
▫️از نور به سوی ظلمات،
▫️از حقیقت به سوی مجاز،
▫️از وحدت به سوی کثرت،
▫️از بندگی به سوی رهایی،
▫️از آزادی به سوی بندگی دنیا،
▫️از معروف به سوی منکر،
▫️از واقعی به سوی مصنوعی،
▫️از باطنی به سوی ظاهری،
▫️از روحانی به سوی مادی،
▫️از بساطت به سوی پیچیدگی،
▫️از خفا و حجاب به سوی تبرّج،
▫️از جمع به سوی تفرقه و تشتت،
▫️از جماعت به سوی تفرد،
▫️ از خیرات به سوی شرورات،
▫️از کیفیات به سوی کمیات و محاسبات و ریاضیات،
▫️و ...
▪️در سیر تاریخی و گذر زمان تمدن غرب، این مختصات را در مناسبات، محصولات و نوآوری ها و دستاوردهای تمدنی مشاهده می نماییم ...
▪️مسیر تمدن اسلامی، مسیر انحلال تمدن غرب و محصولات آن در «حیات طیبه» است و این سیر، سیری است از ظلمات به سوی نور ...
▪️اگر این تفکر حاکم بر تفقه شود، «موضوع شناسی» و تفقه ما مختصات جدیدی میابد ...
@abdollahimahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸جایگزینی «سیستم» و روابط ریاضی و مادی بجای «روابط حقیقی انسانی»!
1 از 2
🔹جریان باطل (که اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من نور الی الظلمات) در سیر تاریخی خود در بطلان و ظلمت خودش اشتداد پیدا می کند و طبعاْ نمی توان انتظار داشت دستاوردهای تمدنی چنین جریانی، صلاح و سداد و خیر و برکات داشته باشند بلکه با گذشت زمان مختصات آن با ظلمات و شرور تناسب بیشتری یافته و از نور و خیر خالی می شود.
سادگی است اگر به دستاوردهای بشری در چنین تمدنی نگاه خوش بینانه داشته باشیم و آن را در مسیر سعادت بشر ارزیابی کنیم بلکه ظهر الفساد فی البر و البحر بماکسبت ایدی الناس! و از آن جمله است روش ها و ابزار سیستمی برای تحقق مقاصد استکباری و استبدادی!
🔹جریان باطل برای تحقق سلطه خود بر عالم در صدد ایجاد یک سیستم متمرکز برای کنترل اشیاء و پدیده هاست! سیستمی که همه اشخاص و اشیاء جزئی از آن باشند اما مهندسی شبکه و طراحی نوع ارتباطات و تعیین تناسبات به دست خودش باشد... در واقع در پی آن است که ابزاری را حاکم بر اراده انسان نماید.
🔹جریان باطل در تغییر پایدار روابط انسانی توفیقی ندارد چون اساساً فطرت و ساخت حقیقی انسان ها با هدف خلقت سازگاری دارد و نه با اهداف باطل! از اینرو باید روابط مجازی و هوش مصنوعی و ریاضی سازی پدیده ها و ... را جایگزین روابط حقیقی و مناسبات انسانی نماید و در آن فضا حکومت و سلطه و منافع خود را بسط دهد و در آنجا موفق تر است گرچه اساساً دنیا با جولان باطل سازگاری ندارد و نهایتاً محکوم به شکست است اما در سیر ظلمانی خود می بایست مختصات متناسب تری با ظلمات خود فراهم آورد ...
🔹«سیستم» و کلاً محصولات تمدنی، ابزاری در دست طاغوت است که گرچه در بسیاری موارد به ظاهر «سهولت» و «سرعت» و «زینت» به امور می دهند لکن به همان میزان از صحت، دقت، سلامت، عافیت، طهارت، وحدت و سایر مناسبات جریان حق می کاهد و زمینه توسعه قدرت و کسب ثروت و حاکمیت طاغوت و استکبار را فراهم می سازد...
🔹«سیستم» و روابط سیستمی فاقد جریان اراده مومنانه است...
توضیح مختصر اینکه ولایت یک جریان زنده است که از ولایت الهیه شروع و تا سطوح پایین تر جریان می یابد و بلاتشبیه مانند جریان الکتریسیته که در شبکه سیم کشی تا وقتی جریان دارد چراغ ها نورانی است، تا زمانی که جریان ولایت در عالم از طریق اراده های مؤمنانه جریان داشته باشد، عالم و آدم حیات نورانی دارد و الا محکوم به ممات است و در این شبکه اگر شخصی ولی خود را نشناسد و اتصال برقرار نکند و تولی نیابد نور و حیات نخواهد داشت (و من لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه)
🔹با توسعه ابزار تمدنی از جمله روابط سیستمی، آنچه محدودیت یافته است روابط انسانی و اراده مؤمنانه و قدرت فهم و تشخیص و قضاوت و ارزیابی و تصمیم گیری عاقلانه و عالمانه به نور ایمان حاصل از تقواست که شرح آن مجال بسیط تری می طلبد... با فراگیری سیستم ها، اختیار و اراده انسان ها رو به نابودی رفته و در خدمت و تصرف ساختارها و سیستم ها و بندگی مهندسان آن گرفتار می آیند.
🔹«حکومت» بستر جریان «ولایت» است و هرگونه اعمال حاکمیت و مدیریت در جامعه اسلامی و نهادها و مراکز و سازمان های اجتماعی اگر سیستمی شود در واقع ابزاری مهندسی شده جایگزین روابط طبیعی و تأثیر و تأثرات انسانی و کیفیات من غیر لایحتسب و بسیاری مختصات اسلامی می شود که قطعاْ تناسبی با راهبری و مدیریت اسلامی و الگوی اسلامی اداره جامعه نخواهد داشت... نمونه محسوس آن در روابط بین اعضای خانواده است که اگر روزی سیستم ها نقش حداکثری بیابند و ابزاری حاکم بر مناسبات شوند، آنچه نابود می شود بنیان خانواده با مختصات طبیعی و اسلامی است و تحقق گام های شیطانی در اضمحلال خانواده ...
🔹و اما در شرایط امروز که مبتلا به انواع سیستم ها شده ایم چه می توان کرد؟
همانطور که بارها گفته شده است، امکان ترک و نفی مطلق مناسبات و ابزار تمدنی ممکن است وجود نداشته باشد اما لااقل «هوشمندانه» در حد «اضطرار» و اکل میته بهره برداری نموده و در جهت «انحلال» موجود در مطلوب تلاش نماییم! اما شرط مهم آن «شناخت مختصات وضعیت مطلوب» است!
🔹تقویت مناسبات انسانی و جریان اراده های مؤمنانه و غلبه بر روابط خشک سیستمی و محاسبات ریاضی و مادی را چطور می توان رقم زد و حاکم بر سیستم ها نمود ؟
🔹 ادامه 👇
@abdollahimahdi
2 از 2
🔹«سیستم» ابزار کنترل اراده ها و بندگی انسانها در ساختار محدود شبکه و ذیل مهندسی شبکه برای تحقق اهداف مادی و ظلمانی و فانی مهندسان شبکه است، اما هدف اسلام از طریق ولایت، اعتلای اراده ها و جهت دهی و به حرکت در آوردن آنها در مسیر بی نهایت قرب الهی و تکامل ابدی و صراط مستقیم هدایت و سعادت است...
🔹این سیستم مادی نمی تواند حامل فرهنگ دینی باشد که ماهیت آن روحی و معنوی و اتصال به ماوراء است! فرهنگ مادی که ماهیت آن التذاذ و تبعیت شهوات و پرستش اهواء و بندگی دنیا و ثقالت ارض است با آن سازگاری دارد... تعبد و تعهد، ایمان، زهد و تقوی، محبت و اخوت و ایثار و اخلاص و بسیاری دیگر از ارزشها در روابط سیستمی معنا ندارند و آنچه این روابط سیستمی را شکل می دهد کمیات و محاسبات ریاضی است! مسیر فرهنگ اسلامی عینیت و مشافهت و مشاهده و مذاکره و جماعت و زیارت است و نه فضای بی روح سیستمی! این سیستم قابلیت حاکمیت و جریان نظام ارزشی اسلام را ندارد چه اینکه اساساً این نظام ارزشی از ولایت شروع شده و در روابط انسانی و حقیقی محمل و مجرا پیدا می کند.
🔹این سیستم نمی تواند محمل علم الهی و اسلامی قرار گیرد چه اینکه علم در مختصات دینی، نوری است که از مسیر عبادت و طهارت قلب و روابط حقیقی بین خدا و انسانها منتقل می شود و ابزار مادی نمی تواند غیر از اطلاعات و دانش های مادی را منتقل نماید.
🔹این سیستم مادی حتی با اقتصاد اسلامی هم میانه خوبی ندارد! اقتصاد مادی که بر مبنای محاسبه سود و توسعه منافع مادی قدرتمندان است بر این سیستم حاکم است چه اینکه این سیستم نهایتاً در جهت سلطه مادی و اقتصادی طاغوت نقش ایفا می کند و اقتصاد اسلامی بر مبنای انفاق و توزیع عادلانه قدرت و ثروت نمی تواند در این سیستم جریان یابد. این سیستم نمی تواند تناسبات را محاسبه نکند اما ملاحظه نماید! در صورتیکه بخش اعظمی از مناسبات اقتصادی جامعه ایمانی «من غیر لایحتسب» است که به حساب عقول و سیستم ها نمی آید! (توضیحه فی محله إن شاءالله)
🔹همچنین مناسبات سیاسی اسلام قابل تحقق در این سیستم نخواهد بود چرا که مسیر آن تقویت صاحبان قدرت و ثروت و تضعیف مستضعفان است و نمی تواند بستری برای «عدالت بر محور ولایت» قرار گیرد.
🔹یک سیستم، نظم مادی و زمانبندی و مراحل و مراتب و ارزیابی محصول مادی را محقق می سازد در حالیکه در نظام خلقت و دستگاه هدایت و اسباب تربیت و ربوبیت خدای متعال، این نظم و ارزیابی در قالب روابط حقیقی «ولایت و تولی» و مناسبات «اخوت» بین انسان ها، مختصات دیگری می یابد که لحاظ همه قواعد و سنت های الهی حاکم بر آن قابل احصاء با محاسبات ریاضی و نظم زمانی و مکانی تعریف شده سیستمی نیست!
🔹آیا می توان سیستم اسلامی داشت؟
@abdollahimahdi
مطلب فوق توسط شخصی مورد نقد قرار گرفت که فرمایشات ایشان و پاسخ بنده به شرح زیر است :
1-«ذهن های کارکرد گرا چنان سخن می گویند که گویی طرحی برای اداره جامعه آرمانی و مدینه فاضله خود دارند و کثرت مسائل و ابتلائات جامعه را راحت می توانند با کلمات مقدس حل نمایند.»
بله حتماً برای جامعه آرمانی و مدینه فاضله مورد نظر اسلام، طرح و نقشه وجود دارد و کثرت مسائل و ابتلائات جامعه در سایه آموزه ها و معارف دینی قابل حل است و کلمات مقدس و معارف وحیانی مسیر و مقصد سعادت بشر را مشخص نموده و به میزان جهد در بهره مندی از این دریای بیکران می توان جامعه را به وضعیت آرمانی خود نزدیک تر نمود ...
2- «روابط انسانی امری بسیط نیست و کل علوم انسانی در مدیریت، برنامه ریزی و سیاستگذاری آن عاجز مانده است.»
کسی نگفت روابط انسانی امری بسیط است و شکی نیست که علوم انسانی موجود نیز بخاطر خاستگاه و مبنا و منبع و روش و مقصد و کارآمدی غیر از آنچه مورد نظر دین اسلام است، حتماً عاجز از مدیریت و برنامه ریزی روابط انسانی است.
3-«اراده افراد ارتباطی به وجود یا عدم سیستم ندارد والا سیستم در قالب های متنوع می تواند بروز و ظهور نماید.»
آنچه در عرایض بنده روشن بود اینکه منظور از سیستم، مطلق سیستم به معنای یک مجموعه منسجم و مترتب و دارای هدف نیست بلکه منظور سیستم مادی نرم افزاری بر اساس محاسبات ریاضی است که فضای مجازی و حقیقی انسان ها را کنترل و مدیریت می کند... این سیستم ها فارغ از کارآمدی و سلطه گری در جهت اهداف باطل مدیران و مهندسانش، اساساً به عنوان یک ابزار خنثی نیستند بلکه بخاطر ابتنا به دانش غربی، قطعاً ابزاری برای تحقق صلاح و سعادت بشر نخواهند بود ... (جهت داری علوم در جای خود قابل اثبات است...)
وقتی چنین سیستمی بر همه مناسبات و روابط انسانها سایه می اندازد و زندگی و روابط او را کنترل و مدیریت می کند و انسانها ملزم به رعایت قواعد سیستم ها هستند و اراده آنها منحل در اراده مهندسان سیستم می شود، نمی توان ادعا نمود که اراده افراد ربطی به سیستم ها ندارد!
4- « آنچه در دلها واهمه و ترس ایجاد می کند طی مسیری است که تاکنون برای انسان مسلمان ناشناخته همراه با ابهام و سئوالات فراوان است»
مسیر انسان مؤمن با تمسک به ریسمان قرآن و عترت روشن است و صراط مستقیم را می شناسد و مختصات خروج از ظلمات به سوی نور را می یابد. خداوند انسان مؤمن را در زندگی و مناسبات اجتماعی رها نکرده است و هرآنچه تا قیامت نیاز دارد بیان نموده است... ابهام و واهمه و ترس متعلق به انسان حیران در ظلمات است! سئوالی نیست که با استنطاق از منابع وحیانی پرسش نیابد و البته نیاز به ارتقای روش فقاهت در ابعاد اجتماعی و حکومتی دارد ...
5-« سیستم ها محصول دانش بشری هستند و اختصاص به طاغوت ندارند. »
اینکه دانش بشری را مطلقاً حجت و موجه می دانید عجیب است! دانشی که در دل جریان کفر و طاغوت توسط کفار و ملحدین ایجاد شده است بر مبنای دنیا پرستی است یا عبودیت خدای متعال؟ از منابع اسلامی است یا غیر آن؟ با روش اسلامی است یا غیر آن؟ کارآمدی در جهت اعتلای جریان حق برای آن تعریف شده یا غیر آن؟ و... اگر مختصات علم اسلامی نداشته باشد، اختصاص به طاغوت پیدا نمی کند؟!
6- « عصر کنونی مواجهه سیستم ها هست یعنی در برابر مثلا سیستم تربیتی شما نمی توانید با تک گزاره ها یا احکام پراکنده از ساحت دین دفاع نمایید.»
ما منکر وجود و ضرورت سیستم به معنای یک مجموعه منظم و منسجم و کارآمد با هدف مشخص نیستیم و البته شرط پذیرش آن، حجیت آن سیستم است... دین و احکام و معارف و آموزه های آن «نظام مند» است و از جمله نظام تربیتی اسلام است که می تواند در هر زمان یک سیستم تربیتی متناسب با اقتضائات زمان و مکان ارائه دهد ...
7-«این پیش فرض که ما حق هستیم و طرف مقابل، جریان باطل و طاغوت امری نسبی است و نمی تواند به عنوان گزاره کلی استنتاج شود. حق بودن ما باید خود را در قالب شاخص ها و معیارهایی نشان دهد»
نسبیت در جهت معنا ندارد! دو جهت حق و باطل داریم که نه جهت سومی وجود دارد و نه حرکتی محکوم به توقف یا تذبذب بین دو جهت می شود!
اگر منظور شما این است که جریان حق خالی از التقاط و آلودگی به مناسبات جریان باطل نیست و جریان باطل نیز بهره ای از حقایق دارد، صحیح است اما معنای آن نسبیت نیست! حتماً شاخص ها و معیارهایی برای حق یا بطل بودن جریانی وجود دارد و اگر منکر حقانیت مطلق خود هستید شاید شاخص ها و معیارها را در مورد خود محقق نمی دانید اما دین اسلام مهم ترین شاخص را برای دینداری و حقانیت، محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده است که با این ملاک و معیار جریان حق معنا و مصداق می یابد و انسان های مؤمن در حقانیت خود شک و تردیدی نخواهند داشت...
ادامه 👇
@abdollahimahdi
8- «تفسیر و فهم اخباریگری و نفی همه تجربه های بشری قادر به برقراری روابط انسانی پایدار نخواهیم بود و اقبالی در جامعه برای پذیرش سخنان باقی نمی ماند...باید از افراط در نگرش کاملا منفی به محصولات و مصنوعات غربی به دور بود تا به دام رویکرد اخباریگری نیفتاد.»
اگر استناد به قرآن و حدیث و تعبد به اصطلاحات دینی و مفاهیم قرآنی را اخباری گری می نامید، آنکه اخباری نیست در جهل مطلق است و عقول منهای هدایت قرآن و عترت، عاجز از فهم حقایق است...نفی تجربه های بشری نیز مطلق نیست بلکه ملاک و معیار دارد و البته نفی مطلق جریان باطل و مناسبات آن بخاطر جهت گیری غلط آن عین صواب است. همچنین پذیرش جامعه نیز ملاکی برای حق یا باطل بودن یک ادعا نیست!
9- «بنیان خانواده و جامعه در شرایط انسان کنونی با سیستم ها بهتر به حقوق، شفافیت، تسریع، محاسبه گری و... می رسد.»
منکر آن نیستم که برای انسان گرفتار آمده در دل ظلمات مدرنیته و مبتلا به محصولات و تکنولوژی تمدن مدرن، ترک مطلق محصولات و سیستم های مدرنی که گره به امور او خورده و در تاروپود زندگی او تنیده است، نه تنها ممکن نیست بلکه معقول هم نیست و باعث اختلال در زندگی می شود، بله تاحدی شفافیت، محاسبات و مراقبات، امروز با سیستم های موجود سهولت و سرعت می یابد اما دلیل بر حقانیت و صلاحیت آن نیست... بنابراین ترک مطلق آن منظور نیست لکن عرض شد که «هوشمندانه» بایستی برخورد نمود و وضعیت موجود را باید گام به گام منحل در وضعیت مطلوب کرد... و البته شرط آن این است که نقص و آسیب وضعیت موجود را بشناسیم و الا حرکت مصلحانه ای واقع نخواهد شد. با نگاه خوش بینانه به وضعیت موجود به عنوان دستاوردهای بشری هیچ حرکتی بجز فرو رفتن در دل ظلمات مدرنیته واقع نخواهد شد!
10- «دوران جوامع قبیله ای و کم جمعیت سپری شده است و بشر امروز نه از باب اکل میته بلکه با برنامه ریزی، تلاش مجاهدانه، مواسات در سایه عدالت می تواند به زندگی مؤمنانه برسد.»
خود جوامع پرجمعیت و ازدحام جمعیتی در شهرها از آثار منفی مدرنیته است که البته اقتضائات خودش را می طلبد و چه بسا این وضعیت نیازمند سیستم های مدیریتی و کنترلی است اما قطعاً وضعیت مطلوب خیلی متفاوت است و ما را از سیستم های پیچیده و سلطه گر امروز بی نیاز می سازد ...
وقتی معنای ابتلا به ظلمات مدرنیته درک شود، أکل میته هم معنا و مصداق می یابد و اتفاقاً به حال مسلمانی که ادعای ایمان دارد و آغوش خود را بر مدرنتیه و محصولات آن گشوده باید تأسف خورد! حال زار او مانند کسی است که در بیابان گرفتار آمده و مضطر به خوردن گوشت نجس سگ است اما بجای آنکه به حداقلها اکتفا کند تا به غذای طاهر برسد و در جستجوی غذای طاهر باشد، بساط سیخ و کباب مفصلی راه انداخته و تا بلغت الحلقوم مشغول عیش و نوش است!
@abdollahimahdi
موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی با همکاری خانه مصلحان و پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه السلام برگزار میکند:
🔰 سلسله نشستهای اطلس مصلحان
🔷 اصلاح چیست؟ مصلح کیست؟
🔶ارائه دهندگان:
حجج الاسلام والمسلمین
🔸 مجتبی نامخواه
🔸حمید آقانوری
🔸 مهدی عبداللهی
🔸محمدامین رضایی
🔷 دبیر علمی:
🔹 حجت الاسلام سید مصطفی مدرس
📆 پنج شنبه مورخ 20 بهمن ماه
🕤 ساعت 8:30 صبح
📌 مکان: قم بلوار امین، خیابان گلستان، پلاک ۱۸، خانه مصلحان
🔰متن معرفی سلسله نشستهای اطلس مصلحان
💠سوالات مربوط به دور اول از سلسله نشستهای اطلس مصلحان
#جمهوریت
#پیشرفت
#اطلس_مصلحان
#مکتب_امام
—---—
🇮🇷 پیشرفت و جمهوریت | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره
🔗http://eitaa.com/joinchat/1921384452C9bef678243
🔸مدارا یا برخورد قهری با بیحجابی ؟!
بر اساس فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری راهبرد اصلی در برابر راهبرد اختلاف برافکنی دشمن، راهبرد افزایش وحدت و اعتماد مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به حکومت است.
در نتیجه اگر اختلاف و برخورد قهری حکومت یا مردم با برخی مردم بی حجاب (ولو حداقلهایی که انعکاس حداکثری دارند)، منجر به تهمت زنی و افترا و زد و خورد شود و اتحاد و وحدت ملی را از بین ببرد، درست نیست!
حفظ وحدت و همدلی و اتحاد و اعتماد بین مردم بر فشار و اصرار بر حجاب ترجیح دارد، بلکه در سایه این اتحاد و اعتماد می توان فرهنگ حجاب را هم بهتر از هر فرصت دیگری ترویج داد و غالب نمود ... خصوصاً اگر فرهنگ اکثر جامعه را حجاب و حیا و عفت می دانیم، باید تلاش نمود این فرهنگ اکثریت را نیز انعکاس حداکثری داد!
بنابراین اگر بتوان هم مواجهه نرم و سازنده و اثباتی داشت و هم برخورد محدود کننده و سخت و جدی و سلبی به نحوی که منجر به اختلاف و جدایی و بی اعتمادی نشود، قطعاً مطلوب و لازم و ضروری است و باید از مسئولین و حوزه نیز در این جهت مطالبهگری جدی داشت ...
به قول استاد نیک منش :
می توان ادعا کرد در حوادث آخرالزمانی پیشاظهور؛ سیاست اصلی ج.ا.ا حفظ وحدت ملی و درگیر نشدن با اموری مانند بی حجاب ها و سگ بازها و حتی لیبرالهای بانی وضع موجود و فتنه گران است.
این تحلیل را شاید برخی دوستان نمیپسندند ولی وقتی رفتار نظام اسلامی را در چند سال اخیر که شدت و حدت حوادث منطقه اوج گرفته است بررسی می کنیم؛ آنهم منطقهای که محل ظهور تمامی انبیای الهی و محطّ ظهور منجی موعود عج است میتوان به این جمعبندی رسید که نظام اجازه داده است چند صباحی اراذل سیاسی و فکری و اخلاقی و اقتصادی به زیست ضد اسلامی خود ادامه دهند.
امارات و ادله زیادی بر این ادعا وجود دارد که در نوشتههای قبلی به کرات به انها پرداخته بودیم.
زمان زمان تحول جهانی و نظم نوین است که انشاالله پس از این اتفاق عظیم صرفا با تلنگری و فقط تلنگری میتوان معضل این رجاله ها و مزاحمان داخلی و خارجی را رفع بلکه دفع کرد.
https://eitaa.com/yahojjatadrekna/2744
@abdollahimahdi
🔸مدل «مشارکت شبکهای» در سرپرستی اموال ملی
🔹اکنون که ارادهای بجا نسبت به رهاسازی سرمایههای ملی از بیکفایتی مدیران دولتی تعلق گرفته است، مدل پیشنهادی ما برای بهرهوری سرمایههای دولتی و حاکمیتی، نفی مالکیت حقوقی خصوصی و نیز نفی مالکیت انحصاری دولتی و تعریف سهم مشخص حقیقی برای آحاد مردم است، مدل «مشارکت شبکهای» تحت نظارت دولت واقع می شود و دولت صرفاً مهندسی کلان شبکه تعاملی بهرهوری و بهرهبرداری سرمایههای کلان و تعریف چارچوبهای قانونی را بر عهده دارد و در یک سازوکار کاملاً مردمی، مردم نقش اصلی را در ایجاد فرصتها و رفع تهدیدها و تدبیر امور در مسیر رشد و پیشرفت و بهرهوری حداکثری بر عهده دارند. در این نوع مشارکت، عامل اصلی سود و زیان خود مردم هستند و دولت نیز نقش حمایتی و هدایتی کلان در سطح سیاستهای کلان اسلامی دارد ضمن آنکه همه آحاد مردم «سهم» و «نقش» حقیقی و مشخصی خواهند داشت (برخلاف مدل سهام عدالت و یا سرمایهگذاریهای مردم در برخی پروژهها که مردم صرفاً سهم دارند) . توزیع نقشهای مردمی نیز نیازمند مدل خاصی است که اولاً به تناسب استعدادها و تخصصها و حرفهها صورت بگیرد، ثانیاً تعاملات همافزا را در قالب شبکه تعاملات مهندسی نماید، ثالثاً سطوح مختلف و متنوعی از مشارکت و نقشآفرینیهای فردی و گروهی تعریف نماید، رابعاً با هویتسازی بتواند نقشآفرینی در رشد و پیشرفت کشور را بر نگاه مادی غلبه دهد و ...
در این مدل با توزیع عادلانه سهم و نقش بین مردم، قرار نیست که بی کفایتیهای شخصیتهای حقوقی دولتی یا زیادهخواهیهای شخصیتهای حقوقی خصوصی، موجبات رانت و تبعیض و فسادهای مالی و انباشت سرمایه برای سرمایهداران و فقرروزافزون برای مستضعفان را رقم بزند... جزئیات این مدل در جای خود قابل تبیین است. إن شاءالله
@abdollahimahdi
هدایت شده از آیت الله عبداللهی
اطلاعیه:
مراسم هفتمین روز رحلت عالم زاهد، رزمنده جانباز، یار و غمخوار نیازمندان
حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد عبداللهی (رحمه الله)
فرزند حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالخالق عبداللهی اصفهانی
پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ - بعد از نماز مغرب و عشاء
خیابان شهدا (صفائیه)، مسجد رفعت
@Ayatollahabdollahi
عموی بنده حاج محمد عبداللهی به لحاظ ظاهری صاحب منصب و مسئولیت و اسم و رسم نبودند و به همین دلیل هر کس به ایشان احترام می گذاشت فقط بخاطر خودشون و اخلاقشون و محاسنشون بود ...
بدون اغراق عرض میکنم و این مطلب را هم در زمان حیات ایشان به چند نفر گفته بودم، من مدتی بود به شدت متأثر از روش و منش ایشان بودم، صفاتی همچون آرامی، مهربانی و صمیمیت، بی غل و غش، قناعت و زهد و سادگی، عدم اظهار لحیه و خودبزرگبینی، تواضع و ... در ایشان بسیار برجسته و درس آموز بود، اینکه در جلسات کنار در و پایین مجلس مینشست، در هر موضوعی اظهار نظر نمیکرد، اهل سکوت و آرامش بود، تظاهر به هیچ داشتهای نمیکرد، بیادعا بود، بیاعتنایی یا احترام و تحویل گرفتن دیگران و جایگاه و اعتبار اجتماعی برایش مهم نبود، کتوم بود و از خودش چیزی نمیگفت، در انجام وظیفه و رسالت طلبگی و درس و عبادت و بیان احکام و تبلیغ و غمخواری و رسیدگی به محرومان و فقرا و... بسیار پرتلاش بود، حق صله رحم را از طرق گوناگون بخوبی ادا می کرد ...
مدتی بود این ویژگیها در چشم من برجسته شده بود و میفهمیدم ایشان از مصادیق این روایت هستند که پیامبر اکرم ص فرمود: «طوبى لِعَبدٍ نُومَةٍ ، عَرَفَهُ اللّه ُ و لم يَعرِفْهُ النّاسُ...» خوشا بنده گمنامى كه او را خدا بشناسد و مردم نشناسند!
اما نمیدانستم به این زودی از نعمت وجود مادی ایشان محروم میشویم ...
اما إنشاءالله تا قیامت از یاد و ارتباط و برکات روحی و معنوی ایشان بهرهمند خواهیم بود ...
رحمت الله علیه.
@abdollahimahdi