#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
گریه ام، معذرت من باشد
طلب مغفرت من باشد
غفلتم وقت گناه از نظرت
بدترین معصیت من باشد
آنچه از دور و برت دورم کرد
نفسِ بی تربیت من باشد
اخم و تنبیه تو بی حکمت نیست
موجب تقویت من باشد
درک تنهایی ات، ای یوسف دل
کاش در ظرفیت من باشد
اینکه من یاد توام، رحمت توست
نه که از معرفت من باشد
نوکرت هستم و این نوکری ام
سبب منزلت من باشد
دوست دارم که شهیدت بشوم
کاش این عاقبت من باشد
کمکم کن برسم صحن حسین
صحبت از حیثیت من باشد
گریه کردن به ترک های لبش
با تو این سنخیت من باشد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج
#غزه_سوخته_در_حصر
مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است
حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است
چند روز است که قوتِ همه ی ما آه است
دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است
گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ
آه مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ
کودکی بر اثر ترس، تنش می لرزد
چشم هایش شده خیره، بدنش می لرزد
مادری روی زمین در بغلش فرزندی است
آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی است
کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند
آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند
صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد
غزه ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد
همه ی واقعه ها می گذرد در نظرت
دل ما سوخته مثل جگر شعله ورت
شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟!
تو اراده بنما تا که ورق برگردد
ای که ویران گر هر ظلم و فسادی هستی
تو یداللهی و مافوق ایادی هستی
چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم
گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم
عزم ما در صف پیکار شبیه صخره است
بر مریدان ابالفضل، شهادت فخر است
بکش از قبضه ی خود تیغ دو سر را بیرون
قطع کن ریشه ی تاریک یهود و صهیون
آخرین ناجی و مونس، به رقیه برگرد
پسر حضرت نرجس، به رقیه برگرد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_ولادت
با کریمان فقط تعالی هست
راه پرواز ایده آلی هست
من گدای چهارده نورم
بر سرم سایه ی موالی هست
تا دمی که حسن حسن گویم
مطمئنا ره کمالی هست
برسانید زیر پای نگار
روی دوشم شکسته بالی هست
وقت لطف کریم سامراست
شاکرم این دو دستِ خالی هست
در میان سبوی مولایم
هر صفت از می جلالی هست
وقت الطاف بی کران آمد
پدر صاحب الزمان آمد
ذکر لب را ابامحمد کن
کوچه های غریب را رد کن
سامرا می رسی، توسل کن
دل خود را بر این مقید کن
این حرم منزل ولی خداست
با وضو باش و رفت و آمد کن
بنشین در میان صحنِ حسن
عاشقانه نظر به گنبد کن
جامعه را بخوان به چشم ترت
یاد الطاف شاه مشهد کن
خوب که بی قرار یار شدی
قصد بوسه زدن به مرقد کن
امشب احوال خوش تری دارم
شوق دیدار عسکری دارم
از ازل بوده ام گرفتارش
سائل لطف ناب و بسیارش
نه فقط سنگ دل ازین دوری
کعبه ی حق شده است تب دارش
غیر زندان و خلوت و غربت
نیست آگاه، کس ز اسرارش
مانده در جای جای آن زندان
نور آیات و صوت اذکارش
حرف تقوا و زهد او که شود
دشمنش هم شود طرفدارش
با نگاهش شدند آخر سر
شیرهای درنده بیمارش
دلم امشب اگر که آباد است
دل صاحبْ زمانمان شاد است
معتکف های کنج محرابیم
بی قراران روی مهتابیم
از غم دوری گل نرجس
سال ها خیره سوی سردابیم
عیدها می رسند اما ما
تا ظهور نگار بی تابیم
هر شب از داغ این غم اعظم
با دو چشم پُر آب می خوابیم
ما رعایای در به در شده ایم
که به فکر وصال اربابیم
علت این فراق از سوی ماست
خودمان بر فراق اسبابیم
حقّ انوار صاحب امشب
برسان صاحب الزمان یا رب
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
غم دیدی و غربت چشیدی صبر کردی
هجران چشیدی، زجر دیدی صبر کردی
از داغ دوری پدر، قدت کمان شد
از غربتِ زندان شنیدی، صبر کردی
هر دفعه دلتنگِ رضا جانت که بودی...
چون شمعِ گریانی چکیدی، صبر کردی
عزم سفر کردی، بلا دیدی در این راه
با شوقِ این که می رسیدی، صبر کردی
در ساوه خویشان را به خون دیدی، بمیرم
زهرِ جفا را سر کشیدی، صبر کردی
تا شهر قم رفتی به عشاقت رسیدی
بینِ مریدان با امیدی صبر کردی
تا قم رسیدی، یادِ زینب گریه کردی
پیراهن از داغش دریدی، صبر کردی
گفتی چگونه عمه در داغ حسینت
تا قتلگاهِ او دویدی صبر کردی؟!
مانند گل دانه به دانه با دل خون
از پیکرش سر نیزه چیدی، صبر کردی
در شام، وقتی چادرت می سوخت، دورت...
نه یار بود و نه مریدی، صبر کردی
جای تمام بچه ها شلاق خوردی
از دردِ کعبِ نی خمیدی، صبر کردی
تا روز آخر روضه های کربلا را
در سینه ی ما پروریدی، صبر کردی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
اوج خوشبختی ما کلبِ سرایش شدن است
هر کسی نیست سگِ فاطمه، بختش شوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صحف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
السلام ای زینب موسی بن جعفر، فاطمه
حضرت معصومه ی آل پیمبر، فاطمه
مظهر الله اکبر، ای سراسر فاطمه
می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه
تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست
بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست
بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟!
پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟!
تشنه ی عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟!
شوق طوف مرقدت دارم، براتم می دهی؟!
دل بر احسان شما بستم، مرا هم می خری؟
سائل کوی رضا هستم، مرا هم می خری؟
از فراق باغبان گلبرگ ها پژمرده است
بر دل زهرایی ات مُهر جدایی خورده است
خاطرت از دوری شمس الشموس آزرده است
رنگ و رویت را مصیبت های ساوه برده است
خواستی تا منزل جانان روی اما نشد
آمدی تا زائر دلبر شوی اما نشد
مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند
دسته دسته لاله ی پرپر به دورت ریختند
با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند
کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند
خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند
گریه کن های مصیبت های عمه زینب اند
خوب شد سنگی در این جا سوی ابرویی نرفت
شعله ای از آسمان مابین گیسویی نرفت
بهر غارت سینه ریزی و النگویی نرفت
روی صحن سینه ای شمرِ سیه رویی نرفت
خنجر کندی مداوای دلی محزون نشد
آسمان شهر قم شش ماه رنگ خون نشد
از روی نیزه سری این جا نمی افتد زمین
خواهری در بین مرکب ها نمی افتد زمین
دختری در زیر دست و پا نمی افتد زمین
چادر ذریه ی زهرا نمی افتد زمین
من کجا و خواندن ابیات مکشوفه کجا؟!
ساکنان قم کجا و لشگر کوفه کجا؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
در دلم تا درد و ماتم پا گرفت
غم میان سینه ام تا جا گرفت
درد دنیا قوتم را تا گرفت
حضرت معصومه دستم را گرفت
احتیاجم، احتیاج دائمم
بنده ی اولاد موسی الکاظمم
سیره ام بر حق توکل کردن است
درد و غم ها را تحمل کردن است
دوری از رنگ تجمل کردن است
بر بزرگ قم توسل کردن است
تا که در راه قم و آن حومه ام
در پناه حضرت معصومه ام
جان فدای گریه های هر شبش
سوختن از درد هجران و تبش
ناله ی أمّن یُجیبِ بر لبش
با دل خون گریه ی بر زینبش
سالها با کوهی از آزار و درد
صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد
در کنارش، سال ها بابا نبود
در دلش از غصه دیگر جا نبود
داغ او هجران یک مولا نبود
آه، نزد او رضا حتی نبود
آن قدر گریان دو محبوب شد
از غم هجران چنان یعقوب شد
من بمیرم که برادر را ندید
التیام قلب مضطر را ندید
آمد اما روی دلبر را ندید
بار آخر سبط حیدر را ندید
دور ماند از دلبر و از درگهش
شد شهادت آخرین منزلگهش
خوب شد در قم نگاه بد نبود
رد شدند از کوچه های شهر، زود
شکر حق اصلا نشد رویی کبود
تازیانه ها نمی آمد فرود
سنگ بر پیشانی حضرت نخورد
زیر پا نام برادر را نبرد
سوخت بین نار؟! نه یک لحظه نه
زینتش شد خار؟! نه یک لحظه نه
رفت تا بازار؟! نه یک لحظه نه
ماند در انظار؟! نه یک لحظه نه
بین بستر ناله زد با هر نفس
وقت رفتن، یاد زینب بود و بس
یاد آن خواهر که دید از خیمه گاه
نیست اصلا حال یارش رو به راه
مانده در گودالِ مقتل، بی پناه
میزدش با کینه شمر روسیاه
خسته شد ملعون، روی سینه نشست
آنچنان زد که دل زینب شکست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
همین که خواندمت یارب مرا فورا بغل کردی
تمام غصه هایم را به لطف خویش حل کردی
تو گفتی یک قدم بازا، می آیم ده قدم سویت
نه من خود آمدم اما تو بر قولت عمل کردی
نخوانده نامه ام را تا زدی یعنی فقط برگرد
چه گویم که بدی دیدی و بر خوبی بدل کردی
فدایت که مرا در خواب جهل و غفلتم دیدی
ولی بیدارم از این خواب ها قبل از اجل کردی
به حبل الله اعظم، بر علی دادی عنانم را
چنین ایمن مرا از هر کجی و هر دغل کردی
چنان دلبسته ام کردی به ایوانِ طلایش که
خلاصم از غم دنیا و از طول امل کردی
قَدیم المَنِّ وَ الاحسان، فدای قِدمت لطفت
مرا مجنون ثارالله از صبح ازل کردی
فدایت که میان روضه خانه منزلم دادی
دگر آسوده ام از بزم های مبتذل کردی
فقط گریه به غم های حسین است آبروی من
ندارم غیر از این گریه پس انداز و عملکردی
به زینب گفت با گریه: عزیزم بردباری کن
زمانی که نظر بر قتلگاه از روی تل کردی
بدان که مهر تو در عضو عضو پیکرم باشد
همان دم که ته مقتل، مرا بی سر بغل کردی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
ویران شدم که از نو دلم را بنا کنی
می سوزم آن قدر که کمی اعتنا کنی
بر التماس من احدی هم دعا نکرد
درمانده ام، مگر تو برایم دعا کنی
ای وارث کسای یمانی، مرا بس است...
یک گوشه چشم بر منِ یک لاقبا کنی
دست مرا رها بکنی غرق می شوم
دست مرا بگیر، مبادا رها کنی
شرمنده ام... نه از بدی فعل دشمنان
از این که از گناه رفیقان حیا کنی
ای کاش زیر تابش خورشید، در نجف
امراضِ لاعلاج دلم را دوا کنی
بر آستان شاه نجف سجده می کنم
تا نزد شاه، سنگ دلم را طلا کنی
ای خوش به روزی عجمیان و آرمان
در راه خویش، کاش مرا هم فدا کنی
وقتش رسیده تا که در این ظلمت جهان
با نور اشک، پلک مرا آشنا کنی
با عجز و التماس فقط گریه می کنم
تا قسمتم زیارت کرب و بلا کنی
قابل که نیستیم ولی از کرامتت
ما را برای روضه ی مادر سوا کنی
آه و فغان میان دل ما شود به پا
تا خیمه های فاطمیه را بپا کنی
خون می شود دلت، به فدایت که ملتهب
چشمت به روی باغ پر از لاله وا کنی
داغت یکی نبوده و یاد "حسین" هم
وقتی شکفت غنچه روی "بوریا" کنی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_بستر
خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی!
رشیده ی علی از چه چنین هلال شدی؟!
دوباره دست به پهلو گرفته ای زهرا
چرا مقابل من رو گرفته ای زهرا؟!
بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟
دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی
شده بریده چرا ناله ات؟! هراسانم
من از لباس پر از لاله ات هراسانم
قسم به حرمت چشم ترت، بیا و بمان
قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان
تمام روز و شب از درد سینه گریانی
نماز نیمه شبت را نشسته می خوانی
میان سجده، مرا باز جان به لب کردی
چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟!
نگاه کن به دل مضطر حسین و حسن
بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن
مرا چگونه غمت باز خونجگر نکند
به زخم های تنت مرهمی اثر نکند
شکسته اند به داغت دل صبورم را
شکسته اند شبیه پرت، غرورم را
منی که پشت سر خود زره نمی بستم
به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم
خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد
به پیش دیده ی مردش زنی کتک نخورد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
شرمسارم، سر به زیر افکنده ام
شد دلت آزرده از پرونده ام
وای از غافل شدن وقت گناه
شد فراموشم تویی بیننده ام
روزیِ هر روز را دادی ولی
فکر رزق و روزی آینده ام!
عبد فرارم، پناه آورده ام
بر سرای صاحب بخشنده ام
دست هایم را جدا از خود مکن
مبتلا بر جاده ای لغزنده ام
با دعایت عاشق حیدر شدم
صاحب این نعمت ارزنده ام
لطف کردی بر من آلوده تا
نام زهرا را به قلبم، کنده ام
گفت مولا فاطمه جان از غمت...
مثل جامی از محن آکنده ام
سرد شد کاشانه ام، فکری نما
آفتابم! رحمتِ تابنده ام!
پیش چشمم این همه زخمی شدی
تا قیامت فاطمه شرمنده ام
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
به درد هجر، گرفتار کرده ای ما را
چقدر تشنه ی دیدار کرده ای ما را
هزار مرتبه غافل شدیم و دور شدیم
هزار مرتبه بیدار کرده ای ما را
گناهکاری ما دیدی و عطا کردی
به لطف خویش، بدهکار کرده ای ما را
بها نداشت خرابه سرای سینه ی ما
به یک نگاه، بهادار کرده ای ما را
برای گریه کنان هر سحر دعا کردی
به این طریق، سبک بار کرده ای ما را
علی علیِ به روی لبت، اثر کرد و ...
اسیر حیدر کرار کرده ای ما را
تو خواستی که سیه پوش مادرت شده ایم
برای روضه خبردار کرده ای ما را
به روضه های نفسگیرِ بستر و مادر
هزار شکر که بیمار کرده ای ما را
ز بس برای رخ نیلی اش زدی ناله
تمام عمر، عزادار کرده ای ما را
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
هر کس که با گناه و خطا ناسپاس شد
از نور حق جدا شد و سهمش هراس شد
وای از دلی که با همه مأنوس شد ولی
نزدش فقط امام زمان، ناشناس شد
دل را چه شد که با همه ی لطف های او
نسبت به ذکر و یاد ولی کم حواس شد
بنده چنین خراب و بدون بها نبود
دور از امام شد که چنین آس و پاس شد
گریه، کفایت از غم هجران نمی کند
کارم برای آمدنش التماس شد
تببین راه حق شده تکلیفِ این زمان
رحمت به هر کسی که وظیفه شناس شد
تابید نور عُلقه ی زهرا به سینه ها
صحن علی وسیله ی این انعکاس شد
گفتند با علی که کتاب خدا بس است
برهان مجرمان، سخنی بی اساس شد
وای از مصیبت تن زخمی فاطمه
با هر تکان، دومرتبه خونین لباس شد
آن قدر گُل به هر طرف آشیانه کاشت
تا هر کجای خانه پر از بوی یاس شد
گفتم که گریه کم کنم اما مگر که او
از درد استخوان شکسته خلاص شد؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
هر روز غصه های دلم بیشتر شود
شب بی وصال یار، چه غمگین سحر شود
یا رب روا مدار که این طفل نابلد
دور از امام خویش، چنین در به در شود
نگذار مثل این همه ایامِ طی شده
این چند سالِ آخر عمرم هدر شود
تکرار بی حیایی من شد دلیل، اگر
روی لبم دعای فرج بی اثر شود
وای از دل شکسته ی مهدیِ فاطمه
وقتی که از معاصی ما باخبر شود
ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین
یک روز آخر از کرم دوست، زر شود
جان ها فدای آن نفسی که امام عصر
گریان برای روضه ی دیوار و در شود
ملعونِ دومی به معاویه شرح داد
جوری به در زدم که علی خونجگر شود
باید چگونه جمع شود تکه تکه اش
آیینه که زمین بخورد دردسر شود
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید مدافع حرم نوید صفری
منم و حسرت یک عمر پر از پرده دری
باورم نیست ولی آبرویم را ببری
قبح تأخیر مرا از کرمت زود ببخش
چون نمانده است ازین عمر، دگر آنقدری
هر کجا رفتم و دیدم که پناهم ندهند
بازگشتم به سرایت، به امید نظری
ضرر عمر هدر رفته، شود سود کلان
اگر از بنده ی خسران زده ات درگذری
جز در فیض علی را نکنم دَق الباب
همه ی خیر، فقط هست در اینگونه دری
اشک هایم همه از دوری صحن نجف است
کاش قسمت بشود دیدن صحن پدری
تازه فهمیده ام از سیر مرام شهدا
کارِ بی خصلتِ اخلاص، ندارد اثری
آرزویم همه این است شوم نذر حسین
سر دهم پای غمش مثل نوید صفری
کاش مادر بدهد کرب و بلایم را تا
تحت قبه بنشینم شب جمعه سحری
جگرم سوخته از صوت بُنَیّ، حتما...
فاطمه کرده میان حرمش نوحه گری
همه با بغضِ علی ضربه زدند اما شمر
رفت سوی بدنش با غضب بیشتری
رفت زینب به حرم سر بزند تا برگشت
پیش چشمان ترش رفت روی نیزه سری
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
در مقامی که نبی مستِ خصال زهراست
نور توحیدی حق، وصف جمال زهراست
فخر حیدر به همین همسر زهرا شدن است
همنشینیِ علی، اوج کمال زهراست
لیلة القدر که بهتر ز هزاران ماه است
تابشِ کوچکی از روح زلال زهراست
همه ی هستی خود را به فقیران بخشید
زیور و زینت این خاک، وبال زهراست
فاطمه کوکبِ دُرّی است در افلاک رسول
أنتِ مِنّیِ نبی، شرح جلال زهراست
می چشد از نفسش ختم رسل، عطر بهشت
روح معراج نبی، حب وصالِ زهراست
ما اگر پای ولی تا دم آخر ماندیم
اثر تربیت و نان حلال زهراست
هر کسی مهر علی داشت، مدالش دادند
سینه ی سوخته با میخ، مدال زهراست
نور سرخی که به چشمان علی تابیده
نور خورشید رخِ رو به زوال زهراست
بر بهارش چقدر رنگ خزان پاشیدند
قاتل جان علی، قد هلال زهراست
****
صورت و بازو و پهلوی کبودش گویاست
منشأ روضه ی جانسوز سه ساله زهراست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند
ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش
تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند
نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است
عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند
انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند
انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند
گفت پیغمبر که زهرا پارهی جان من است
این روایت بر همه اتمام حجت می کند
محو نورانیت او می شود هفت آسمان
ساعتی که بین محرابش عبادت می کند
روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را
بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند
ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا
سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند
چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش
خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند
پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد
هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند
ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است
بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند
درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط
رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند
ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد
تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
فاطمه، سر منشأ اذکارِ اهل بیتی است
روضه هایش رحمت سرشارِ اهل بیتی است
آن قدر نامش بها دارد میان شاعران
نام زهرا، زینتِ اشعار اهل بیتی است
هر که می خواهد چنان "سلمان" شود، "مِنّا" شود
حب زهرا، برترین کردار اهل بیتی است
مهر زهرا را علی در سینه ی ما ریخته
دل نگو این سینه ها، بازار اهل بیتی است
این که بر همسایه می بخشید نان خانه را
گوشه ای از رحمتِ رفتار اهل بیتی است
حاج قاسم را که دیدی سوخت پای رهبرش
فاطمه، الگوی این سردارِ اهل بیتی است
گریه بر زهرای مرضیه عمومی نیست، نه
کار چشمان تر ما، کارِ اهل بیتی است
روضه را مستوره باید خواند، دستم بسته است
روضه ی صدیقه از اسرار اهل بیتی است
ماجرای غسل زهرا... ماجرای بازویش...
ماجرای روضه ی دشوارِ اهل بیتی است
روی نیلی و کبود فاطمه، تا روز حشر
بغض هر دلداه و غم خوارِ اهل بیتی است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
حسبی الله مرا یار بس است
غصه ی دوری دلدار بس است
خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟!
ظلمت عمر و شب تار بس است
بی ولی ماندن و آواره شدن
این همه غربتِ دشوار بس است
تا به کی هفته به هفته دوری
جمعه هایم شده تکرار، بس است
ظرف ما کوچک و غم ها دشوار
لحظه ای دست نگهدار، بس است
اشتباهات خودم یادم رفت
شده ام باز طلبکار!!! بس است
بر منی که همه طردم کردند
نجف حیدر کرار بس است
شیر حق گفت به زهرای بتول
از رُخت پوشیه بردار، بس است
هستی من، چقدر آب شدی
گریه با این تن تب دار، بس است
جان حیدر، طلب مرگ نکن
جان من، این همه اصرار بس است
خواست زینب که بیاید بغلت
باز شد ملحفه گلدار، بس است...
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشد
نشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشد
هزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد داد
مسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشد
شروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار است
شروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشد
یقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار است
اگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشد
طواف بی ولای فاطمه بر محور کفر است
دقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشد
فدک را هم خلیفه چون خلافت غصبِ ناحق کرد
همیشه دست نامردِ خیانتکار، کج باشد
چه شد روز سقیفه؟! از مسیر مرتضی، اصلا
چرا باید مسیر حرکت انصار کج باشد؟!
به هر صورت بسوزاند پر پروانه را، اما
شکاف بدتری دارد اگر مسمار کج باشد
***
چرا باید سر عباسِ آب آور سرِ نیزه
به پیش محمل زینب، سر بازار کج باشد؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
اولین شرط قبولی دعا فاطمه است
عرشِ پر مرتبه را قدر و بها فاطمه است
آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال
داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است
آن که روزیِ جهان، دست خودش بوده ولی
مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است
از ازل قبله گهم کعبه ی رخسار علی است
بهر این قلبه ی حق، قبله نما فاطمه است
سر در خانه ی ما ساده ولی دیدنی است
چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است
بانویی که به سرش چادر ناموس خداست
در صف اول هر معرکه با فاطمه است
پای رهبر سر و جان را به خدا هدیه کنند
الگوی راه تمام شهدا فاطمه است
رهبرم گرچه غریب است ولی پیروز است
چون که ذکر لب او در همه جا فاطمه است
فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است
عقده، گر کور شود، عقده گشا فاطمه است
خشکسالی غم سختی است ولی شکر خدا
رازق ملت زهرایی ما فاطمه است
چون پرنده که جدا دانه کُند از دل خاک
شافع تک تک ما روز جزا فاطمه است
سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع
قامتش خم شده بی جرم و خطا فاطمه است
چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد
برد از یاد که ناموس خدا فاطمه است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_مدح
فخر بر خود می کند پروردگار فاطمه
چون که باشد خلقتش در اختیار فاطمه
آرزوی حضرت مریم میان جنت است
در لباس خادمی باشد کنار فاطمه
از تنور خانه اش عطر بهشتی می وزید
بود کل شهر یثرب وامدار فاطمه
مرتضی و مصطفی و آن دو سبط اطهرش
جمع بودند آل عصمت بر مدار فاطمه
از لباس کهنه اش سلمان تعجب کرده بود
زینت دنیا نمی آمد به کار فاطمه
سِرّ مَستور است قدرش، لیلةالقدر است او
گشته مستور از جهان حتی مزار فاطمه
منکرین عصمتش اولاد لاتند و هُبل
نطفه اش پاک است و طاهر، دوستدار فاطمه
بود زهرا سال ها دل بی قرار مرتضی
بود حیدر سال ها دل بی قرار فاطمه
با مصیبت پاک کرد اشک از دو چشم مرتضی
دید تا اشک علی را، چشم تار فاطمه
دستمالِ بسته بر سر را به رخ افکنده بود
تا نبیند جای سیلی را نگار فاطمه
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_فراق_پیامبر
زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین
چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین
هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود
نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین
هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی
چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین
برای مردم بی معرفت، بُتِ امت
رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین
شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم
چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین
به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد
امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین
شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم...
به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین
سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم
چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین
سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من
ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین
چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم
قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین
نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا
ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_فراق_پیامبر
دلم گرفته ازین روزگار یا أبتا
نمانده در دل و جانم قرار یا أبتا
تمام خانه به حالم به گریه می افتند
شده است وضعیتم گریه دار یا أبتا
کسی نداد جواب سلام حیدر را
علی شده به غریبی دچار یا أبتا
ببین که بر سر ریحانه ات چه آوردند
نشسته بر سر و رویم غبار یا أبتا
دوباره پا شدم از جا، دوباره افتادم...
سر مزار تو با چشم تار یا أبتا
رسید آخر هجده بهارِ عمر کمم
سراسرم شده چون لاله زار یا أبتا
همان لعین که کنار تنت لَیَهجُر گفت:
چنان کشید سر من هوار یا أبتا
چقدر تشنه ی دیدار محسنم بودی
چه گویم از غم میخ و فشار یا أبتا
همین که دید مرا بین شعله ها، تر شد
دو چشم خادمه، بی اختیار یا أبتا
دلم هوای سفر کرده، عاقبت پس کِی
تمام می شود این انتظار یا أبتا
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye