eitaa logo
قطعه‌ای از بهشت
432 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
181 فایل
امام على عليه السلام: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا؛ مردم در خوابند، چون بميرند بيدار میشوند ارتباط با مدیر👈 @K_ali_h_69
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿✨ ‌° • اگــࢪ ڪسے صداے خود ࢪا نشنود... به طوࢪ یقین صداے (؏ـج) خود ࢪا هم نمےشنود... و امࢪوز خط قࢪمــز باید ٺوجه ٺمام و اطاعٺ از ولے خود،ࢪهبرے نظام باشد... :)♡ ••✾🌸 ••✾🌸 🌈✨ @abdozahra_69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیــــــــا تــــا جـوانـــــم 🌱 بــــــده رخ نشانــــــم😔💔 🌿 ✨ ➖🔝🌻اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌻🔝➖ ➬@abdozahra_69(عج) 🌻
✨🍃🌹 پسࢪك فلافل‌فࢪوش زندگينامھ وخاطرات طلبه‌ے جانباز، شهيدمدافع حرم ذوالفقاري ✨گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي✨ 🌹
قطعه‌ای از بهشت
#قسمت‌27✨🌿 #فدایی‌ࢪهبر🌹 لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود. موتورش را تميز كرده بود. گفتم:
✨🌹 همينطور كه هادي به سمت درب دانشگاه ميدويد يكباره آماج سنگها قرار گرفت. من از دور او را نگاه ميكردم. ميدانستم كه هادي بدن ورزيدهاي دارد و از هيچ چيزي هم نميترسد. اما آنجا شرايط بسيار پيچيده بود. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پارهآجر محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد. من ديدم كه هادي يكدفعه سر جاي خودش ايستاد. ميخواست حركت كند اما نتوانست! خواست برگردد اما روي زمين افتاد! دوباره بلند شد و دور خودش چرخيد و باز روي زمين افتاد. از شدت ضربه‌اي كه به صورتش خورد، نميتوانست روي پا بايستد. سريع به سمت او دويدم. هر طور بود در زير باراني از سنگ و چوب هادي را به عقب آوردم. خيلي درد ميكشيد، اما ناله نميكرد. زخم بزرگي روي صورتش ايجاد شده و همه‌ي صورت و لباسش غرق خون بود. هادي چنان دردي داشت كه با آن همه صبر، باز به خود ميپيچيد و در حال بي هوش شدن بود. سريع او را به بيمارستان منتقل کرديم. چند روزي در يكي از بيمارستانهاي خصوصي تهران بستري بود. آنجا حرفي از فتنه و اتفاقي كه برايش افتاده نزد. آن ضربه آنقدر محکم بود که بخش‌هايي از صورت هادي چندين روز بيحس بود. شدت اين ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان شهادت، وقتي هادي لبخند ميزد، جاي اين زخم بر صورت او قابل مشاهده بود. بعد از مرخص شدن از بيمارستان، چند روزي صورتش بسته بود. به خانه هم نرفت و در پايگاه بسيج ميخوابيد، تا خانواده نگران نشوند. اما هر روز تماس ميگرفت تا آنها نگران سلامتی‌اش نباشند. بعدها رفقا پيگيري كردند و گفتند: بيا هزينه درمان خودت را بگير، اما هادے كه همه هزينه‌ها را از خودش داده بود لبخندي زد و پيگيري نكرد. حتي يكي از دوستان گفت: من پيگيري ميكنم و به خاطر اين ماجرا و بستري شدن هادي، برايش درصد جانبازي ميگيرم. هادي جواب او را هم با لبخندي بر لب داد! هادي هيچ وقت از فعاليت‌هاي خودش در ايام فتنه حرفي نزد، اما همه دوستان ميدانستند كه او به تنهايي مانند يك اكيپ نظامي عمل ميكرد. ✨🌹
قطعه‌ای از بهشت
#قسمت‌28✨🌹 همينطور كه هادي به سمت درب دانشگاه ميدويد يكباره آماج سنگها قرار گرفت. من از دور او را
✨🌹 ورود هادي به مسجد با مراسم يادوارهي شهدا بود. به قول زندهياد سيد علي مصطفوي، هادي را شهدا انتخاب كردند. از روزي كه هادي را شناختيم، هميشه براي مراسم سنگ تمام ميگذاشت. اگر ميگفتيم فلان مسجد ميخواهد يادوارهي شهدا برگزار كند و كمك ميخواهد، دريغ نميكرد. اين ويژگي هادي را همه شاهد بودند كه به عشق شهدا، همه كار ميكرد. از شستن و پخت و پز گرفته تا ... تقريباً هر هفته شب‌هاي جمعه بهشت زهرا 3 ميرفت. با شهدا دوست شده بود. و در اين دوستي سيد علي مصطفوي بيشترين نقش را داشت. هيئتي را در مسجد راهاندازي كردند به نام »رهروان شهدا« هر هفته با بچه‌ها دور هم جمع ميشدند و به عشق شهدا برنامهي هيئت را پيگيري ميكردند. هادي در اين هيئت مداحي هم ميكرد. همه او را دوست داشتند. اما يكي از كارهاي مهمي كه همراه با برخي دوستان انجام داد، نصب تابلوي شهدا در كوچه‌ها بود. من اولين بار از سيد علي مصطفوي شنيدم كه ميگفت: بايد براي شهداي محل كاري انجام دهيم. ✨🍃
•••♡﴾﷽﴿♡•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 بہ جاے اینڪہ یہ نفرو مدام بخواطر اشتباهاش❌ببخشے🎁 یہ بار خودتو ☝بخواطر انتخاب اشتباهت ببخش🤔🦋🌈 •┈┈••✾•🌻✨🌻•✾••┈┈ ➬ @abdozahra_69♡ •┈┈••✾•🌻✨🌻•✾••┈┈
| | | | •┈┈••✾•🌻✨🌻•✾••┈┈ ➬ @abdozahra_69♡ •┈┈••✾•🌻✨🌻•✾••┈┈
🌷امیرالمومنین علی علیه السلام : انسان را کور و کر می‌کند و عاقبت را تباه .‌‌.. •┈┈••✾•🌻✨🌻•✾••┈┈ ➬ @abdozahra_69♡ •┈┈••✾•🌻✨🌻•✾••┈┈