26.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸آیتاله سید محمد قائممقامی از مفاخر ارزنده اراک است که طی دو مراسم ذیل همایش #هویتوپیشرفت در اراک حضور یافت.
من پیش از دبستان، قرآن را از پدرم آموختم و در تمام دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و تا تولد فرزندم در سال ۷۹ فردی مقید به آداب و احکام دینی بودم. از اوایل دهه ۸۰ اما به دلایل مختلف از جمله مشاهده وضع سیاسی اجتماعی جامعه، اندکاندک تردیدهایی در من پدیدار شد و با اینکه از کودکی تعزیهخوان و مداح بودم، ابتدا مداحی و سپس تعزیه را کنار گذاشتم که واقعه ظهر عاشورای سال ۱۳۹۸ را پیش از این نوشتهام و...!
و پایان این دوره بیستساله را باید دیدنوشنیدن سخنان حکیمانه این روحانی نواندیش، در دو آیین #هویت در تیر و آبانماه اراک بهویژه نظریه #اندیشهطربناک ایشان دانست که یقینا دوره نوینی در اندیشه دینی من آغاز شد که در اینباره در کتاب #ازبانتابن بهتفصیل خواهم نوشت.
از دکتر باقری مدیرکل محترم دفتر اجتماعی استانداری مرکزی تقاضا میکنم فرمایشات کامل این دانشمند حکیم را پیاده و منتشر سازند بهویژه نگاه خاص ایشان به سرزمین ایران، چنان مستند و ارزشمند است که شنیدن از زبان یک روحانی معمم، بسیار جالب توجه و دلنشین و صدالبته موثر است - جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲
#آگاهی، سرآغاز خردمندی است.
https://zil.ink/abolfazlabbasibani
🔸بسیاری از پدران علمی ایران اهل سرزمین خورشید هستند، که در کتاب #نامداران_ایراک آوردهام، از جمله #پروفسور_اردشیر_قوامزاده پدر پیوند مغز استخوان ایران که تفرشی است - استانداری مرکزی همایش هویت و پیشرفت-سهشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲
#آگاهی، سرآغاز خردمندی است.
https://zil.ink/abolfazlabbasibani
دوستانی که اصل یا پیدیاف کتب زیر را دارند ممنون میشم در اختیار من قرار دهند:
۱.رجال تاریخساز تفرش- محسن رجبی
۲.یادویادگار-صادق حضرتی آشتیانی
#آگاهی، سرآغاز خردمندی است.
https://zil.ink/abolfazlabbasibani
وصیتنامه دکتر مصدق که به دستور محمدرضاشاه عملی نشد.
به زودی وصیتنامه ارزشمند دکتر اسلامیندوشن، مبنی بر انتقال پیکرش به خاک وطن! که برآمده از شخصیت برجسته و هویتمدار این دانشمند ایران است جامه عمل به خود میپوشد و پیکر ایشان در خاک وطن آرام میگیرد، چه در ایران اهورایی است که هویت و خاک و میهن و حتی آرامگاه معنی دارد و نه هیچ کجای دیگر!
این رخداد مبارک و مشاهده مستندی از تلویزیون ایران که یک روایت درست و منصفانه از دکتر محمد مصدق نخستوزیر برجسته، نامآور و خوشنام برخاسته از سرزمین خورشید ارائه میکرد را در کنار اتفاقی قرار دادم
که چندی پیش دوست بزرگواری پیشنهاد اجرای وصیتنامه این دولتمرد مسلمان شیعه - که هنوز سجادهاش در خانهای که در پایان عمر، تبعیدگاش بود باز است-را داد و شیوه بیانش چنان دلنشین و حق بود که اشک همه حاضران جاری شد!
آری حاج ابراهیم حسینجانی را میگویم، بازرگان مشهوری که خدمات نیکوکارانه او فراتر از مرزهای استان است.
این فرزند خلف سرزمین خورشید که در دهه نهم زندگی همچنان سرزنده و شاداب سالی چند بار آیین نکوداشت برای مفاخر این سرزمین اهورایی برگزار میکند و ردپای فرشهای اهداییاش در هر سازمان و موسسه دولتی و غیردولتی چشمنواز است.
در آخرین سفر پدر فرش استان مرکزی، در دیدار با برخی مسئولین سرای فرزانگان نکتهای را یادآور شدند که در نزدیک به ۶۰ سال گذشته مورد غفلت مؤمنین و بهویژه دولتمردان واقع شده و آن اجرای یک امر مهم شرعی است یعنی عمل به وصیت آن نخستوزیر فقید است تا در کنار دوستدارانش در ابنبابویه بیارید.
و اما مصدق کیست؟
محمد مصدق آشتیانی، این دولتمرد قهرمان اگر چه از مخالفان دوران قاجار بود ولی موافق سلطنت رضاخان هم نبود و با این کار مخالفت کرد تا جایی که به زندان رفت و مدتی را هم در تبعید گذراند چرا که معتقد بود سلطنت پهلوی ریشه انگلیسی دارد.
دکتر مصدق پس از سقوط رضاشاه، از تبعید به میدان سیاست بازگشت و در پایان دهه ۱۳۲۰، جبهه ملی ایران را بنیاد نهاد.
در این مستند به نقل از صدای مصدق و همچنین قلم این دولتمرد آزاده، به صراحت بیان میدارد که ملی کردن صنعت نفت ایران به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی و با هدف استعمار زدایی از ایران بود و همین یک اعتراف کافی است تا مصدق مسلمان شیعه را پیش از این دو ویژگی، یک انسان آزاده بدانیم که مصداق این حدیث زیبای منسوب به سرور آزادگان جهان امام حسین(ع) است که فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
در نخستین سال دهه چهل یعنی سال ۱۳۳۰ این آزادمرد به نخستوزیری رسید و در نخستین قدم، قانون ملی شدن نفت ایران را اجرایی کرد. بههمین دلیل طرح سقوط دولت او توسط بریتانیا (که شرکت بریتیش پترولیوم آنان تا پیش از ملیشدن نفت، صاحب عمدهٔ نفت ایران بود) ریخته شد و در کودتای ۲۸ مرداد که توسط سیا و MI6 و با حمایت محمدرضاشاه انجام شد، دولت مصدق برکنار و در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیهٔ مستندی که از خود ارائه داد، به سه سال حبس انفرادی محکوم شد.پس از تحمل سه سال زندان، مصدق به دستور محمدرضاشاه به قلعهٔ احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر، در آنجا تحت نظارت قرار داشت و به دلیل محدودیتهای بسیار تا به آن اندازه عرصه به او تنگ شده بود که به گفتهٔ خودش، «هر روز آرزوی مرگ میکرد»مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر سرطان در ۸۷ سالگی در بیمارستان نجمیهٔ تهران زیر نظر مأموران ساواک درگذشت که این مرگ او را باید شهادتگونه دانست و بهدلیل مخالفت شاه با وصیت او مبنی بر به خاک سپردهشدن در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر در قبرستان ابنبابویه، در ملک شخصیاش واقع در قلعه احمدآباد دفن شد.
و اما واقعه ۳۰ تیر و شهدای این روز چیست؟
انتخابات دوره ۱۷ مجلس شورای ملی بهدلیل مداخله ارتش و دربار به درگیری کشید و لذا مصدقِ نخستوزیر انتخابات را متوقف کرد و برای جلوگیری از کارشکنیهای ارتش و دربار، انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه درخواست نمود و استدلال کرد که برخلاف قانون اساسی مشروطه، تعیین وزیر جنگ باید بر عهده نخستوزیر باشد نه شاه تا او بهعنوان نخستوزیر بتواند مستقیماً بر اعمال وزیر نظارت کند، ولی شاه این پیشنهاد را نپذیرفت و مصدق هم در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از نخستوزیری استعفا داد.
مردم در پی این استعفا به خیابانها ریختند و بر علیه شاه تظاهرات کردند و عدهای در این میان کشته شدند
که آمار از ۲۱ تا ۶۳ تن متغیر است و تعدادی از آنان در قبرستان ابنبابویه تهران به خاک سپرده شدند.
دکتر مصدق هم وصیت کرده بود که در کنار آنان بهخاک سپرده شود که با مخالفت محمدرضا شاه، این اتفاق نیفتاد. پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و با بازیابی قدرت از سوی مصدق، مجلس عنوان «شهید راه وطن» را برای کشتهشدگان تصویب کرد و برای آنها در ابنبابویه قطعه ویژه را در نظر گرفت که هماکنون در این قسمت ۲۵ آرامگاه وجود دارد.
امروزه مصدق یکی از پیشگامان ضداستعمار نه تنها در ایران، که در کشورهای جهان سوم هم بهعنوان کسی که شجاعانه و با سرسختی تحسینبرانگیزی مقابل استعمار بریتانیا ایستاد، شناخته میشود و این کمترین حق اوست که بهعنوان یک مسلمان به آخرین آرزویش که آرمیدن در کنار شهدای ۳۰ تیر در ابنبابویه است برسد و از مسئولین انتظار میرود به وصیتنامه یک مسلمان و شیعهاثنی عشری که اتفاقا مغضوب رژیم پیشین بوده و بهعنوان یک زندانی تبعیدی جان بهجان آفرین تسلیم کرده عمل شود. بدیهی است چنین اقدام شایستهای موجبات خرسندی و شعف مردمی را فراهم خواهد آورد که قهرمانهای ملی خود را چون جان خویش عزیز میدارند و بر سر مینهند.
ابوالفضلعباسیبانی-۲۲ آبان ۱۴۰۲
#آگاهی، سرآغاز خردمندی است.
https://zil.ink/abolfazlabbasibani
آیین نکوداشت استاد #علی_زیاری پیشکسوت فرهنگی و مدیر کتابفروشی طلوع.
سخنرانی:
محمد مددی- مانی زیاری - آرش زرنیخی.
با #موسیقیزنده
پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۶ تا ۱۸ .
مکان:اراک، مجتمع فرهنگی کوه نور، تالار خیام(جنب شهربازی).
بهکوشش دوستان و با همکاری صمیمانهی مدیریت تالار خیام.
#آگاهی، سرآغاز خردمندی است.
https://zil.ink/abolfazlabbasibani
از آگاهی تا خردمندی
#بازنشر بمناسبت گشایش مجموعه فرهنگی هنری چشمه خورشید
و رونمایی از کتاب "راز شب مهآلود"
نوشته مهربانو #زهراسلیمی
جمعه ۲۶ آبان ماه از ساعت ۱۳ الی ۱۷
اراک، بازار، سرای کتابفروشها👇
#چشمهخورشید -۲۵ دیماه ۹۷
دقیقا بیاد نمیآورم آخرین بار چه زمانی پای در بازار تاریخی و زیبای اراک گذاردهام ولی خوب میدانم تاکنون این فرصت را نداشتهام که سری به حجرههای طبقه اول(دومِ معروف) بگذارم و این سعادت نصیبم شد که عصر دوشنبه ۲۴ دی ماه بهدعوت نویسنده ارجمند سرکارخانم زهرا سلیمی پای در دفتر مجله "چشمه خورشید" که در طبقه فوقانی "سرای کتاب فروشها"ست بگذارم .
و این بازارگردیِ (نیمچه فرهنگی) چنان لذتی بهمن داد که اگر بگویم کم از #بانگردی نبود بهلحاظ حس زیبای نوستالژیک غلو نکردم.
آری بازار تاریخی اراک را میگویم این یگانه بازار مستقیم ایران، وقتی پس از سالها وارد بازار شدم خاطرات دوران کودکیام را بهیادم آورد و چه حس زیبایی داشت وقتی چادر گل گلی مادرم، نشانه یافتنش میشد هنگام گم شدن و چه شوقی پیدا میکردم هنگامی که جلو مغازهای برای خرید یا برانداز اجناس می ایستاد و من خودم را به او میرساندم و در عین خوشحالی اعتراض میکردم که "مامان میخواستی منو گم کنی" و مادرِ جانم شکفته و کاملا کتابی میگفت نه "ابوالفضل جان" میخواهم بزرگ شی و نمیدانم آیا این گفتهاش را درک میکردم یا نه ولی همه اون روزها جلو چشمانم زنده شد.
پس از چهل و چند سال مرد روشندلی که با عصا و پیاله برنجی به کار تکدیگری مشغول بود را دیدم و هیچ تفاوتی نکرده بود جز اینکه اندکی فربهتر شده بود و کمتر نشانه پیری در وی دیدم با آن پالتوی مشکی همیشگیاش!
حجرههای بازار، تقریبا همان حال و هوای قدیم را داشت با عطر و بوی خاطرهانگیز ادویهجات و ... فقط با اندکی دقت به گذشته و حال، تغییرات زیادی توسط مالکان(بطور اعم مستاجر و...) در داخل مغازهها اعم از استفاده از مصالح جدید در تزیین کف و دیوار و سقف رخ داده که ای کاش به همان حالت میماند و خیانتی بهاین بزرگی نمیشد!برخی مغازه دارها هم نسبت به تعویض درب حجرهها اقدام نموده آنهم بهصورت سلیقهای! حال نقش میراث فرهنگی و شهرداری چه بوده و چه هست بماند!
راهپله نیم دایرهای سرای کتاب فروشها بسمت دفترِ"چشمه خورشید" مرا برد به دهه ۵۰ خورشیدی که پله خونه قدیم خودمان در روستای #بان که دقیقا چنین معماریای داشت با این تفاوت که پلههای بازار، سنگی و آجری ، پلههای زادگاه من خشتی و خاک اندود! شاید تعبیر درستی باشد از تفاوت شهر و ده (نمیدانم چرا نوشتم روستا ولی پاک کردم و کردم "ده").
دفتر "چشمه خورشید" شباهت بسیاری به خانه مادربزرگ مادریام داشت هم او که ۳ ساله دوره راهنمایی را در روستای #عقیلآباد و در کنارش زندگی(باتاکید و تشدید) کردم .
آن زمان در ده پول توجیبی مرسوم نبود ولی مادر بزرگ روشنفکرم برای من هفتگی پرداخت میکرد و من روزهای دوشنبه عصر در دکان زندهیاد "محمد روحی" کیک و نوشابه میخوردم و چهارشنبهها تخم آفتابگردان!
از آن پس هنوز کیکی به خوشمزگی اون کیکهای هماندازه انار بزرگ نه دیده و نه خوردهام.
همه بچهها حتما از بازار تاریخی اراک خاطراتی دارند و خاطرم هست صاحب "دختر خاله شده بودم حدود سالهای ۶۳ و ۶۴ و من طول بازار را از سر تا ته رفتم و برگشتم که پستانک برایش بخرم و چون بجای پستانک نام محلیِ"مُکمُه" را بکار میبردم چنین وسیله محیرالعقولی یافت نشد که نشد!!
اما مجله فرهنگی هنری "چشمه خورشید" با اهدافی بلند و با همتی بلندتر توسط فرهنگ دوستان عاشق "حوزه تاریخی اراک" این سرزمین اهورایی، در دست انتشار است و تاکنون چهار نسخه از این مجله وزین و معتبر باموضوعاتی بکر و تصاویری بسیار زیبا از این دیار دوست داشتنی منتشر شده و برآنست تا رسالت مهم و ارزشمند #آگاهسازی را در حد توان خویش بانجام رساند .
برماست تا ضمن تحسین این اقدام فرهنگی با تهیه، مطالعه و حتی هدیه این اثرفرهنگی هنری، نقش کوچکی در این راه بس بزرگ ایفا کنیم.
#آگاهی، سرآغاز خردمندی است.
https://zil.ink/abolfazlabbasibani