eitaa logo
ختم قران و صلوات حضرت رقیه س 🌹
343 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
211 فایل
🌹این کانال با هدف برگزاری ختم قران صلوات، زیارات، ادعیه و اشتراک گذاری کلیپ و متون مذهبی،مداحی در قالب فیلم،عکس" به صورت شبانه روزی فعال می باشد. 🌹راه ارتباطی" 🆔️http://eitaa.com/bandekhod http://eitaa.com/joinchat/1055129624C01eb321c2f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
97062614.mp3
4.66M
|⇦•حسین حسین که میگم.. تقدیم به ارواح همۀ شعرا ، پیرغلامان و همۀ گریه کن هایی که سر به تیرۀ تراب نهاده اند به نفس کربلایی حسین طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گذرم تا به در خانه‌ات اُفتاد حسین خانه آباد شدم، خانه‌ات آباد حسین
4_5917759464034797512.mp3
1.51M
نگاهِ ابی عبدالله الحسین علیه السلام به عزادارانش...
هر کسی حرف از وفاداری زند از علمداری و از یاری زند آورد نامی ز ایثار و ادب ذکری از سقایی آید روی لب گر جوانمردی دمی حاصل شود هر دلی مست ابوفاضل شود او که مردی و وفا را کرده مات تا ابد شرمنده اش آب فرات واله و مبهوت او شد علقمه هم گل ام البنین هم فاطمه ساقی بی دست جام کربلا تشنه لب آب آور دشت بلا بود او نور امید خیمه گاه یک تنه بهر حسینش یک سپاه در وجودش گشته حیدر منجلی جلوه ی کرببلایی علی دست حق باشد علی مرتضی او بود دست علی در کربلا خیمه ها را پاسداری می نمود شب به یمن او حرم آسوده بود تا سحر برگرد خیمه ذکر گفت تا سه ساله در حرم آرام خفت صبح عاشورا علم بر دوش بود لشگری از هیبتش مدهوش بود با وجودش کودکی سیلی نخورد هیچ کس راهی به خیمه ها نبرد هستی اش بهر حسین هدیه شده قلب او همچون حسینیه شده هر دلی شعله ور از احساس شد تا ابد مست می عباس شد مشک خالی اش سبوی کوثراست این سقایت از ولای حیدر است درجهانی که همه فضل علیست عالمی مات ابالفضل علیست بازوانش بوسه گاه مرتضی برق چشمانش نگاه مرتضی پرچمش بالاتر از اوج سپهر چهره چون ماه و درخشان تر زمهر هیبت و برق نگاهش هر زمان لرزه اندازد به قلب دشمنان می برد دیدار او از چهره غم مایه ی آرامش اهل حرم چون که شد هنگامه ی جنگ و ستیز از نبردش لشگری کرده گریز ناجوانمردان زپشتش آمدند تیرها با قصد کشتش آمدند او که رفته تا کند آب آوری می کند با گوشه چشمش دلبری تیر بر چشمان مشکینش نشست فرقش از یک ضربه ی آهن شکست دستهای نازنینش شد جدا ناله زد ادرک اخا ادرک اخا من که معراجم شده از علقمه گشته ام زائر به روی فاطمه شاعر:محمد مبشری ◾️▪️◾️▪️🌷▪️◾️▪️◾️
مثل عبـــــاس کسی هست دلاور باشد با همه تشنگی اش یـــــادِ بـــــرادر باشد... مثل عباس کسی هست که سقا باشد جگر سوخته اش حــسرت دریـــــا باشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا زهرا س
ثبت نام دومین دوره چله زیارت عاشورا ب مناسبت فرا رسیدن ماه محرم چهل نفر چهل روز هر روز ب نیت یکی از شرکت کنندگان محترم توجه داشته باشید برای شرکت در ختم ها حتما نام تون را بیان کنید بدون اسم ثبت نمیشد کانال ختم قرآن و صلوات حضرت رقیه س ♠️☘♠️لطفا برای شرکت در ختم های کانال ب ایدی خادم مراجعه شود ♠️☘♠️ @bandekhod
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
|⇦•نیزه میرفت و برمیگشت .. و مقتل اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• نیزه میرفت و برمیگشت .. *کاشکی داد بزنی خیلی این کلمه هارو نشنویم بهتره ..* نیزه میرفت و برمیگشت .. چشماش باز و بسته میشد هرکس تو مقتل می اومد اونقدر میزد خسته میشد .. *خداکنه متوجه نشی من چی گفتم .. یه چیزی بگم سر بسته؛ خبر داری کشتنِ ارباب ما سه ساعت طول کشید؟.. چرا؟* زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید .. پیراهنش رو نه میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟!! .. آی نا مسلمونا باید اول بکشید بعداً غارتش کنید .. *آدم زنده رو غارت نمیکنن .. حسین ...* لب هاش مثلِ چوبه خشکه تشنه ست دائم از حال میره خواهر رویِ تل ایستاده مادر تویِ گودال میره .. آتیش به ما نزن اینقدر پنجه رو خاکِ کربلا نزن رو سینه اومدن زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن دق میکنم حسین دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن *آه .. یه تیکۀ مقتل رو میگم که بیچارم کرده .. وقتی افتاد از اسب ، وقتی تیرُ از کمر کشید دسته دسته میریختن حسینُ بکشن.. ، منصرف میشدن برمیگشتن .. دسته دسته میومدن تو گودال شمشیر بکشن ، چهره‌ی حسینُ میدیدن میگفتن ما پسر پیغمبر و نمیکشیم .. مینداختن شمشیر هارو میرفتن *حتى جاءه رجل من كندة ..* یه بی حیا اومد .. *يقال له مالك بن النسر ..* اسم نحسش مالک ابن یسره .. مال همین یکی دو ساعت دیگه س .. یه نگاه به حسین کرد *فشتم الحسين ..* شروع کرد به حسین ناسزا گفتن .. فحش میداد .. ناسزا میگفت .. ابی‌عبدالله چشماشُ ُ بست .. آه .. یه سیلی تو صورت آقای ما زد .. *وضربه على رأسه الشريف بالسيف ..* این مال الانِ لال بشه کسی غیر عاشورا این حرفُ بزنه .. خنجر نمیبره .. هیچکسی قربونی رو تشنه سر نمیبره هی ضربه میزنه .. هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبره انصافتون کجاست .. هیچکسی انگشتُ واسه انگشتر نمیبره *حسین ... میخوای مثل مادرش بگی؟ بُنَّی .. حسین ...* عریان روی خاک اُفتادی زهرا چادر روت میندازه مرهم رو زخمات میذارن اما با نعلای تازه .. ای شاه کم سپاه .. پناه عالمیان زینب مونده بی پناه از روی نی ببین .. که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه گوشواره میکشن به کجا فرار کنن دخترهای بی پناه به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تورو بردن دیر رسیدن من .. وای .. حسین ...
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
روز عاشورا.mp3
3.2M
|⇦•نیزه میرفت و برمیگشت .. و مقتل اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ از بیعت در غدیر تا کُشتار در کربلا به قدر یک فاصله بود! های دشـمن با بمباران اعتقـادی مردم، حامیان علی را به دشمنان حسین مُبدّل
⭐يکی از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند *پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت*. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. *اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود* 💕💕🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا